۱۳۹۷ شهریور ۲۲, پنجشنبه

خود آموز خود اندیشی (۲۸)

 

 
شین میم شین

نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.

اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.

۱  
کلاه سعادت، یکی بر سرش 
گلیم شقاوت، یکی در برش

معنی تحت اللفظی:

خدا
کلاه سعادت بر سر یکی و گلیم شقاوت در بر دیگری قرار می دهد.

سؤال

سعدی در این بیت شعر، دیالک تیک س  ـ الف
  را
به شکل دیالک تیک خدا و سعادتمند (خوشبخت)
از سویی
و
به شکل خدا و شقی (بدبخت) 
 از سوی دیگر
بسط و تعمیم می دهد.

جواب

سعدی در این بیت شعر، دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت
  را
به شکل دیالک تیک خدا و سعادتمند (خوشبخت)
از سویی
و
به شکل خدا و شقی (بدبخت) از سوی دیگر
بسط و تعمیم می دهد.

 سؤال

این به معنی انکار س  انسانی است.

جواب

این به معنی انکار سوبژکتیویته (فاعلیت) انسانی است.

۲
 کلاه سعادت، یکی بر سرش 
گلیم شقاوت، یکی در برش

انداختن نابرابری های سهمگین طبقاتی به گردن خدا بدترین بی حرمتی سعدی و امثال او در حق خدا ست.

آنها حتی خدا را برای حفظ و تحکیم نظام اجتماعی مورد علاقه خود
قربانی و رسوا می کنند.
بدین طریق، آماج خشم توده مولد و زحمتکش
نه طبقه اشراف بنده دار، فئودال و دربار،
بلکه شخص شخیص خدا قرار می گیرد
و
 لعن و نفرین مردم به تنگ آمده
راه آسمان در پیش می گیرد.


حافظ در این زمینه
سنگ تمام می گذارد و آنچه را که سعدی با عذاب وجدان بر زبان می آورد،
با صراحت بی چون و چرائی در قالب غزل می ریزد:

گر رنج پیشت آید و گر راحت، ای حکیم 
نسبت مکن به غیر، که اینها خدا کند.

معنی تحت اللفظی:
ای فیلسوف،
اگر دچار زحمت و مشقت شوی و یا از نعمت و راحت برخوردار گردی،
این و آن
را
مسبب ندان.

مسبب 
در هر دو مورد
شخص شخیص خدا ست.


سؤال

حافظ در این بیت غزل،
منشاء ج رنج و راحت
را
آشکارا
انکار می کند و به گردن خدا می اندازد.

جواب
 
حافظ در این بیت غزل،
منشاء جامعه ای رنج و راحت
را
آشکارا
انکار می کند و به گردن خدا می اندازد.


بدین طریق
حتی لب به شکوه گشودن و گره بر جبین افکندن
به معنی کفر محض و خصومت با خدا تلقی می شود.

سؤال

بدین طریق،
وظیفه دوم خدا سعادتمند کردن یکی و بدبخت و ذلیل کردن دیگری است.

سعدی بدین طریق (ن) در جامعه بشری
را
به گردن خدا می اندازد و در آن مصلحت الهی را می بیند.

جواب

سعدی
بدین طریق نابرابری های طبقاتی در جامعه بشری
را
به گردن خدا می اندازد و در آن مصلحت الهی را می بیند.

خدائی که رزاق بی چون و چرای همه موجدات
بدون استثناء
اعم از خوب و بد،
مؤمن و کافر،
دوست و دشمن
بوده
 و 
خوان پهناور کرم گسترده بوده،
ناگهان به خدای بیدادگر بدل می شود،
که
  خردستیزانه
 مشتی انگشت شمار
را
اولا
به عنوان سلاطین،
به مثابه ظل الله
بر سرنوشت مردم حاکم می کند،
 ثانیا
تقسیم ناعادلانه و بیرحمانه ای از ثروت پیش می گیرد
که
 اقلیتی انگشت شمار
هزاران بار بیش از نیاز خود و خانواده خود دارند
 و
اکثریتی عظیم 
نان بخور و نمیر خود
 را
 باید یا در شرایط ذلت بار کار و یا از طریق گدائی و دریوزگی به دست آورند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر