تأملی
از
میمحا نجار
بر سواد سنگفرش راه
این عنوان شعر سایه است.
دلیل ارتقای سنگفرش به مقام عنوان شعر،
احتمالا
خون همنوعی
است
که
بر آن ریخته شده است.
۱
با تمام خشم خویش
با تمام نفرت دیوانه وار خویش
می کشم فریاد:
ای جلاد،
ننگت باد!
شاعر
شعار ننگ بر جلاد
را
با تمامت نفرت خویش به فریاد آمده است.
نفرت
اما
فقط
در
دیالک تیک عشق و نفرت
وجود دارد.
این بدان معنی است
که
شاعر
ضمن دادن شعار ننگ بر جلاد،
شعار عشق بر قربانی
را
فریاد می کشد.
البته
تحت تأثر عمیق از مرگ همنوع،
ترازوی دیالکی تیک عشق و نفرت
به نفع کفه نفرت، سنگین تر شده است.
این
ولی
مانع عشق عمیق شاعر به قربانی نمی شود.
یکی
از
دلایل دیالک تیکی مرده پرستی
همین است.
مرده پرستی = جلادستیزی
عشق به شهید = نفرت به جلاد
در این شعر سایه
جانبداری از قربانی تبیین می یابد.
شاعر حزب توده
با
قربانی
بر خاک می افتد
و
از
اندام بی جان قربانی
بسان روح سلحشوری
تن بدر می کشد
و
بر
جلاد
هجوم می برد.
خواننده
بی اختیار یاد شخصیت های شکسپیر می افتد.
۲
آه،
هنگامی که یک انسان
می کُشد انسان دیگر را،
می کُشد در خویشتن
انسان بودن را.
شاعر اکنون
اعدام
را
تئوریزه می کند:
قربانی
از
دید شاعر حزب توده
دیالک تیکی از ماده و روح است.
دیالک تیکی از آدم و ایده است.
دیالک تیکی از انسان برونی و انسانیت درونی است.
جلاد
فقط همنوعی را در بیرون از خود نمی کشد.
بلکه همزمان هومانیته (همنوعدوستی) را در اندرون خود می کشد.
اعدام
بدین طریق تعریف می شود:
اعدام = قتل همنوع برونی + قتل هومانیته درونی
۳
آه،
هنگامی که یک انسان
می کُشد انسان دیگر را،
می کُشد در خویشتن
انسان بودن را.
این بدان معنی است
که
جلاد
در
در روند قتل همنوع
تحول روحی و روانی منفی
می یابد.
این بدان معنی است
که
جلاد
در اثر قتل همنوع
آدمیت زدایی
می شود.
دد واره
می شود.
پیامد این تحول روحی و روانی منفی
اما
چیست؟
کسی که در اثر قتل همنوع
دیگر توان همنوعدوستی دارد،
به چه روزی می افتد؟
۴
آه،
هنگامی که یک انسان
می کُشد انسان دیگر را،
می کُشد در خویشتن
انسان بودن را.
یکی از معضلات گریبانگیر جوامع امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی
همین
سقوط روحی و روانی جلادان
(سربازان جوخه های اعدام و جبهه های جنگ، خلبانان، درجه داران، افسران، واحدهای ویژه، پاسداران، مأمورین بازجویی، شکنجه گران و غیره)
است.
جلادان
رفته رفته
چنان تخریب روحی و روانی و اخلاقی می شوند
که
از
همزیستی با همنوعان خویش
(همسر، خانواده، فرزند، همکلاسی، همرزم و غیره)
عاجز می مانند.
روبات واره
می شوند.
آدمیت زدایی
می شوند.
بحران های خانوادگی وسیعا رایج و فلج کننده
در
جوامع امپریالیستی و فئودالی - فوندامنتالیستی
به همین دلیل اند.
راه حل طبقه حاکمه
جایگزین سازی جلاد با روبات های اعدام است.
اکنون
می توان
بدون ارسال سربازی
توسط
روبات های پرنده اعدام
صدها نفر را در اقصا نقاط جهان اعدام کرد.
اختراعات متنوعی در این زمینه صورت گرفته اند.
روبات های هوشمند اعدام
توسعه داده می شوند
که
قادر به تمیز دوست از دشمن و اعدام کلکتیو دشمنان اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر