محمد
زهری
(
۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون
ربابه نون
با سپاس از
مسعود
شکست
او، شکست من
(شهریور
1336)
·
این شعر حدود 4 سال پس از کودتای نکبت و نکبت بار 28 مرداد سروده شده است.
·
شاید به همین دلیل عنوان شعر «شکست» است.
·
شکستی مهیب که جامعه را قرن ها به عقب انداخته است.
·
غنای ساختاری ـ صوری و محتوائی ـ معنوی ـ نظری این شعر اما فوق العاده است.
1
شب،
چو
سینه ریزِ گریه اش گسست،
چشم
تشنهٔ من،
از
غمش،
گریست.
·
معنی تحت اللفظی:
·
وقتی که سینه ریز
گریه شب پاره شد، چشم تشنه من از غم شب، گریست.
·
این بند شعر حاوی تصورات و تصاویر بکر و بدیع بی نظیری است:
الف
·
شب در این بند
شعر، آنتروپومورفیزه می شود.
·
انسان واره می شود و می گرید.
ب
·
گریه اما نشانه درد
و اندوه است.
·
از این رو می توان گفت که شاعر، شب را در جهت
خلاف نیما، بازتعریف می کند:
·
شب نه سمبل ارتجاع و آنتی هومانیسم، بلکه درست
برعکس، سمبل انقلاب و هومانیسم می گردد و از فرط درد و غم می گرید.
ت
·
گریه شب به سینه
ریز زنان تشبیه می شود و گسست سینه ریز به گریستن.
·
دانه های اشک شب به دانه های روشن سینه ریز گسسته تشبیه می شوند.
·
آنچه که در نگاه سرسری، چیزی پیش پا افتاده می نماید، از غنای تخیلی عظیم
شاعر پرده برمی دارد.
2
شب،
چو
سینه ریزِ گریه اش گسست،
چشم
تشنهٔ من،
از
غمش،
گریست.
·
شاعر در این بند
شعر، همنشین و همدم شب است.
·
شبی که زن است.
·
می توان گفت که
شاعر دیالک تیک زن و شوهر را به شکل دیالک تیک شب و شاعر بسط و تعمیم می دهد.
·
شاعر با مشاهده گریه شب، تحت تأثیر آن، گریه اش می گیرد.
·
این بدان معنی است که میان شاعر و شب پیوند عاطفی و حتی ایده ئولوژیکی عمیقی برقرار
است.
·
در غیر این صورت شاعر به غمخواری با شب نمی پرداخت و همراه با شب نمی گریست.
·
شاعر و شب باید درد مشترکی داشته باشند تا با هم بگریند.
3
شب،
چو
سینه ریزِ گریه اش گسست،
چشم
تشنهٔ من،
از
غمش،
گریست.
·
جالب تر از همه
چند و چون چشم شاعر است:
·
چشم تشنه.
·
در این مفهوم «بکر و بدیع» شاعر دنیایی اندیشه گنجانده شده است:
الف
·
چشم تشنه اولا حاکی
از آن است که ابر چشمان شاعر همه اشک های خود را گریسته است.
·
این بدان معنی است که شاعر درد عظیمی را به دوش می کشد.
·
آن سان که دیگر اشکی برای ریختن ندارد.
·
چشمش ـ بسان کویری ـ تشنه است.
ب
·
مفهوم چشم تشنه
گریان ـ در تحلیل نهائی ـ حاکی از آن است که شاعر در غم شب، خون گریسته است.
·
این ضمنا حاکی از پیوند ژرف شاعر با شب است.
·
چون در غیر این صورت، در غم شب خون نمی گریست.
4
گریه
بر شکست دیگری که هست،
گر
مرا بهانه های گریه نیست.
·
معنی تحت اللفظی:
·
من اگر بهانه ای
برای گریه نداشته باشم، همیشه امکان گریه بر شکست دیگری را که دارم.
·
فرم فرمولبندی این بیت شعر، خارق العاده است:
الف
گریه
بر شکست دیگری که هست،
گر
مرا بهانه های گریه نیست.
·
این بیت اولا حاکی
از آن است که شاعر همه بهانه های گریه را گریسته است و اکنون بی بهانه است.
·
در این بیت شعر با استفاده از مفهوم «بهانه برای گریه»، از معصومیت و مظلومیت
کودک واره شاعر پرده برمی افتد.
ب
گریه
بر شکست دیگری که هست،
گر
مرا بهانه های گریه نیست.
·
اگر بهانه برای
گریه نیست، چه باک.
·
قحط شکست که نیست تا به دلیل آن گریسته شود.
·
شاعر با مفهوم «شکست دیگر» حقیقت تلخ سرشته به طنز تلخ ژرفی را تبیین می دارد:
·
این مفهوم ـ به تنهائی ـ حاکی از فاجعه است:
·
حاکی از این است که نسل شاعر خطا پشت خطا مرتکب شده و شکست پشت شکست به نصیب برده
است.
·
وفور خطا و خریت و شکست.
5
من
اگر چه آفتاب روشنم،
در
غروب دیگری نشسته ام.
·
معنی تحت اللفظی:
·
من اگرچه آفتاب فروزانی
هستم، ولی در غروب دیگری قرار دارم.
·
شاعر در این بیت، دیالک تیک تشکیل و تخریب و دیالک تیک نور و ظلمت را به شکل دیالک
تیک طلوع و غروب بسط و تعمیم می دهد:
·
دیالک تیک آفتاب روشن و غروب عنقریب را.
·
از جو پسیکولوژیکی حاکم بر این شعر، منفیت این دیالک
تیک نعره می کشد:
·
به عبارت دیگر در دیالک تیک طلوع و غروب، نقش تعیین
کننده از آن غروب قلمداد می شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر