سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
هجوم
(از تراشه های تبر )
تحلیلی از
میم نون
پیشکش
به
تقی چاوشی
گفتم آن نهال نو رسیده را:
«شایدت قیام قامتی تمام،
تا رسی که سر بر آستانه آوری.»
(از تراشه های تبر )
تحلیلی از
میم نون
پیشکش
به
تقی چاوشی
گفتم آن نهال نو رسیده را:
«شایدت قیام قامتی تمام،
تا رسی که سر بر آستانه آوری.»
• معنی تحت اللفظی:
• به نهال نوجوان گفتم:
• «برای سر در آوردن از آستانه باید شایستگی لازم برای قد کشیدن با تمام وجود را باشی.»
• مخاطب شاعر در این بند شعر، نهالکی است.
• نهالک نیز بسان بلبلک، سمبل مولد بالقوه نعمات مادی و روحی (میوه و شکوفه و گل و عطر و طعم و بو و سایه و آغوش) از سوئی و مظهر زیبائی از سوی دیگر است.
• شاعر توده به نهالک هم رهنمود می دهد.
• رهنمودی مبتنی بر تجارب خویش و دانش تجربی خویش.
1
شب ز نیمه رفت و صبح بر دریچه می دمد
بی خبر، دگر چرا فسانه آوری؟
شب ز نیمه رفت و صبح بر دریچه می دمد
بی خبر، دگر چرا فسانه آوری؟
• معنی تحت اللفظی:
• شب از نیمه گذشت و صبح عنقریب خواهد دمید.
• ای بی خبر، برای چه افسانه سر می دهی؟
• در این بند شعر، شاعر از خطه خاص، از خطه بلبلک و نهالک خارج می شود و وارد عالم عام می گردد.
• دیالک تیک منفرد (خاص) و عام.
• شاعر ضمنا از مخاطب مشخص چشم بر می گیرد و به مخاطب مجرد روی می برد.
• از بلبلک و نهالک مشخص و منفرد و جزئی به مخاطب انتزاعی و عام و کلی می پردازد.
2
شب ز نیمه رفت و صبح بر دریچه می دمد
بی خبر، دگر چرا فسانه آوری؟
شب ز نیمه رفت و صبح بر دریچه می دمد
بی خبر، دگر چرا فسانه آوری؟
• در کلام شاعر سمند توسنی شیهه می کشد.
• خشم خروشان شاعر توده و حزب توده را نمی توان شاهد نبود.
• خشم خروشانی که با صدای ضربات شلاق بیدار باش و نیشتر هشدار و اخطار همراهی می شود:
• در مفهوم «بی خبر» ـ در آن واحد ـ هم خشم شاعر تبیین می یابد و هم شلاق بیدارباش و نیشتر هشدار و اخطار فرود می آید و فرو می رود.
• در مفهوم «فسانه آوردن»، بی تابی سرشته به آگاهی و انتقاد انقلابی شاعر به چشم می خورد.
• این فرمان خرد تاریخی است که از زبان شاعر خردگرا و خردمند صادر می شود:
• جامعه به طرز دهشتناکی درجا زده و علیرغم آن حال تکان و تقلا و جنبش ندارد.
• تنها کاری که می کند، «فسانه سرائی» سوبژکتیو است.
3
نیست رامت این سمند توسن و نمی رود
صد اگر چه تازیانه آوری
نیست رامت این سمند توسن و نمی رود
صد اگر چه تازیانه آوری
• معنی تحت اللفظی:
• این اسب وحشی نه، رام تو ست و نه، حاضر به رفتن است.
• حتی اگر به ضرب صد تازیانه ببندی.
• در این بند شعر شاعر، استنتاج تجربی ـ منطقی به عمل می آید:
• اسب وحشی جامعه اهلی و رام کسی نمی شود و گام از گام برنمی دارد.
• شاعر توده و حزب توده به تنگ آمده و کلافگی شاعر به خشم و خروش و بی تابی و نومیدی سرشته است.
• معنی تحت اللفظی:
• شاخه هراس زده، گل سپید خود را بطرز ناروائی به گذرگاه کوچه سپرده است.
• می شود، آن را دوباره از کوچه به خانه بیاوری؟
• شاعر در این بند شعر، تأسف از آن دارد که گل سپید به ناروا در معرض تهدید و تخریب قرار گرفته و امکان باز آوردن آن به خانه را می پرسد.
• گل سپید نیز یکی دیگر از سمبل های این شعر است.
• گل سپید از دید شاعر، مظهر زیبائی است و تخریب آن برای شاعر درد انگیز و برای جامعه فاجعه بار است.
• شاعر در رابطه با حزب توده و فرزندان توده نیز همین تأسف و تأثر را از تخریب مولدین نعمات مادی و معنوی و مظاهر زیبائی فیزیکی و فکری ابراز می دارد:
• معنی تحت اللفظی:
• مردی برخاست.
• مردی از جنس حریر.
• تا پیراهن بخت باشد بر اندام برهنه آرزو ها و حسرت های ما
• اینجا نیز همان اندیشه ی سرشته به آه و اندوه و افسوس راجع به «به ناروا سپردن گل سپید بر گذار کوچه ها» تبیین می یابد.
• فرزندان توده به مردانی از ابریشم و حریر تشبیه می شوند.
• به مثابه مظاهر لطافت و شکوه و زیبائی، به مثابه تجسم جمال جسمی و کمال روحی تصور و تصویر می شوند.
6
مردی بر آمد:
فروتن مردی
با چشمانی از آسمان و عسل
با موسیقی خنده هایش
با طلای موهایش بر پیشانی
با قامتش
از بوریا و فولاد.
فروتن مردی
با چشمانی از آسمان و عسل
با موسیقی خنده هایش
با طلای موهایش بر پیشانی
با قامتش
از بوریا و فولاد.
• معنی تحت اللفظی:
• مردی برخاست:
• مرد فروتنی با چشمانی از آسمان و عسل
• با موسیقی خنده هایش
• با طلای موهایش
• با قامتی از نی بوریا و فولاد
• در اینجا نیز فرزندان توده به مثابه مظاهر زیبائی مادی و روحی و اخلاقی تصور و تصویر می شوند.
• سمبل گل سپید در این بند این شعر نیز جامه مشخص می پوشد و سمبلیت زدائی می شود.
7
می شود که غلغل شراب را
جای «های های» گریه ی شبانه آوری؟
می شود که غلغل شراب را
جای «های های» گریه ی شبانه آوری؟
• معنی تحت اللفظی:
• امکان آن آیا هست که به جای «های های» گریه شبانه، غلغل شراب را بیاوری؟
• یکی دیگر از مطالبات شاعر، جایگزینی غم با شادی، عزا با عید است.
• غلغل شراب نیز بسان گل سپید یکی از سمبل های مثبت است و یکی از نشانه های رضایت خاطر.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر