۱۳۹۴ آبان ۲۲, جمعه

سیری در شعری از سیاوش کسرائی (6)


  سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین) 
 
هجوم
 (از تراشه های تبر )
تحلیلی از
میم نون
 
پیشکش
به
تقی چاوشی
 
گفتم آن نهال نو رسیده را:
«شایدت قیام قامتی تمام،
  تا رسی که سر بر آستانه آوری.»

•    معنی تحت اللفظی:
•    به نهال نوجوان گفتم:
•    «برای سر در آوردن از آستانه باید شایستگی لازم برای قد کشیدن با تمام وجود را باشی.»   


•    مخاطب شاعر در این بند شعر، نهالکی است.
•    نهالک نیز بسان بلبلک، سمبل مولد بالقوه نعمات مادی و روحی (میوه و شکوفه و گل و عطر و طعم و بو و سایه و آغوش)  از سوئی و مظهر زیبائی از سوی دیگر است.

•    شاعر توده به نهالک هم رهنمود می دهد.
•    رهنمودی مبتنی بر تجارب خویش و دانش تجربی خویش. 

1
شب ز نیمه رفت و صبح بر دریچه می دمد
  بی خبر، دگر چرا فسانه آوری؟

•    معنی تحت اللفظی:
•    شب از نیمه گذشت و صبح عنقریب خواهد دمید.
•    ای بی خبر، برای چه افسانه سر می دهی؟


•    در این بند شعر، شاعر از خطه خاص، از خطه بلبلک و نهالک خارج می شود و وارد عالم عام می گردد.

•    دیالک تیک منفرد (خاص) و عام.

•    شاعر ضمنا از مخاطب مشخص چشم بر می گیرد و به مخاطب مجرد روی می برد.
•    از بلبلک و نهالک مشخص و منفرد و جزئی به مخاطب انتزاعی و عام و کلی می پردازد.

2
شب ز نیمه رفت و صبح بر دریچه می دمد
  بی خبر، دگر چرا فسانه آوری؟

•    در کلام شاعر سمند توسنی شیهه می کشد.
•    خشم خروشان شاعر توده و حزب توده را نمی توان شاهد نبود.
•    خشم خروشانی که با صدای ضربات شلاق بیدار باش و نیشتر هشدار و اخطار همراهی می شود:
•    در مفهوم «بی خبر» ـ در آن واحد ـ هم خشم شاعر تبیین می یابد و هم شلاق بیدارباش و نیشتر هشدار و اخطار فرود می آید و فرو می رود.

•    در مفهوم «فسانه آوردن»، بی تابی سرشته به آگاهی و انتقاد انقلابی شاعر به چشم می خورد.
•    این فرمان خرد تاریخی است که از زبان شاعر خردگرا و خردمند صادر می شود:
•    جامعه به طرز دهشتناکی درجا زده و علیرغم آن حال تکان و تقلا و جنبش ندارد.
•    تنها کاری که می کند، «فسانه سرائی» سوبژکتیو است.

3
نیست رامت این سمند توسن و نمی رود
 صد اگر چه تازیانه آوری

•    معنی تحت اللفظی:
•    این اسب وحشی نه، رام تو ست و نه، حاضر به رفتن است.
•    حتی اگر به ضرب صد تازیانه ببندی.


•    در این بند شعر شاعر، استنتاج تجربی ـ منطقی به عمل می آید:
•    اسب وحشی جامعه اهلی و رام کسی نمی شود و گام از گام برنمی دارد.
•    شاعر توده و حزب توده به تنگ آمده و کلافگی شاعر به خشم و خروش و بی تابی و نومیدی سرشته است. 

4
 
شاخه ی رمیده
آن گل سپید
 ناروا سپرده بر گذار کوچه ها

می شود
دیگرم به سوی خانه آوری؟

    معنی تحت اللفظی:
•    شاخه هراس زده، گل سپید خود را بطرز ناروائی به گذرگاه کوچه سپرده است.
•    می شود، آن را دوباره از کوچه به خانه بیاوری؟


•    شاعر در این بند شعر، تأسف از آن دارد که گل سپید به ناروا در معرض تهدید و تخریب قرار گرفته و امکان باز آوردن آن به خانه را می پرسد.

•    گل سپید نیز یکی دیگر از سمبل های این شعر است.
•    گل سپید از دید شاعر، مظهر زیبائی است و تخریب آن برای شاعر درد انگیز و برای جامعه فاجعه بار است.

•    شاعر در رابطه با حزب توده و فرزندان توده نیز همین تأسف و تأثر را از تخریب مولدین نعمات مادی و معنوی و مظاهر زیبائی فیزیکی و فکری ابراز می دارد:

5
 
مردی بر آمد،
پرندینه مردی
تا پیراهن بخت باشد
بر عریانی آرزوها و حسرت های ما

    معنی تحت اللفظی:
•    مردی برخاست.
•    مردی از جنس حریر.
•    تا پیراهن بخت باشد بر اندام برهنه آرزو ها و حسرت های ما


•    اینجا نیز همان اندیشه ی سرشته به آه و اندوه و افسوس راجع به «به ناروا سپردن گل سپید بر گذار کوچه ها» تبیین می یابد.

•    فرزندان توده به مردانی از ابریشم و حریر تشبیه می شوند.
•    به مثابه مظاهر لطافت و شکوه و زیبائی، به مثابه تجسم جمال جسمی و کمال روحی تصور و تصویر می شوند.

6
مردی بر آمد:
فروتن مردی
با چشمانی از آسمان و عسل
با موسیقی خنده هایش
با طلای موهایش بر پیشانی
با قامتش
از بوریا و فولاد.

•    معنی تحت اللفظی:
•    مردی برخاست:
•    مرد فروتنی با چشمانی از آسمان و عسل
•    با موسیقی خنده هایش
•    با طلای موهایش
•    با قامتی از نی بوریا و فولاد


•    در اینجا نیز فرزندان توده به مثابه مظاهر زیبائی مادی و روحی و اخلاقی تصور و تصویر می شوند.
•    سمبل گل سپید در این بند این شعر نیز جامه مشخص می پوشد و سمبلیت زدائی می شود.

7
می شود که غلغل شراب را
 جای «های های» گریه ی شبانه آوری؟

•    معنی تحت اللفظی:
•    امکان آن آیا هست که به جای «های های» گریه شبانه، غلغل شراب را بیاوری؟

•    یکی دیگر از مطالبات شاعر، جایگزینی غم با شادی، عزا با عید است.
•    غلغل شراب نیز بسان گل سپید یکی از سمبل های مثبت است و یکی از نشانه های رضایت خاطر. 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر