۱۳۹۴ آبان ۲۱, پنجشنبه

سیری در شعری از سیاوش کسرائی (5)

 
  سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)  
 
هجوم
 (از تراشه های تبر )
 
تحلیلی از
میم نون
 
پیشکش
به
تقی چاوشی

هجوم

•    این شعر سیاوش کسرائی در تکدانه ای در گنجینه غول آسای شعر او ست و کمترین شباهتی به دیگر اشعار شاعر ندارد.
•    این شعر ضمنا قطب نمائی برای تمیز شعرای توده و حزب توده از شعرای طبقات اجتماعی انگل و پتیاره است.

•    این شعر، ماهیتا شعری عاشقانه است.
•    این شعر از اروتیسم غنی و فوق العاده قوی سرشار است.
•    ولی علیرغم آن، عنوان «هجوم» بدان داده شده است.

•    اما چرا و به چه دلیل؟ 

1
 
  دل ببایدت نهاد
 تا که جنبشی در آشیانه آوری

  غنچه تا که سر ز خواب بر کند
  بلبلک،
  بانگ بایدت که عاشقانه آوری

•    معنی تحت اللفظی:
    بلبل کوچک، برای ایجاد جنبش در آشیانه، دل باید نهاد.
•    برای بیدار سازی غنچه از خواب، بانگی لازم داری که عاشقانه سر در دهی.


•    مخاطب شاعر در این بند شعر، بلبلکی است.
•    بلبلک سمبل انسانی است که سوبژکت به تمام معنی است:
الف
•    بلبلک ـ قبل از همه ـ با نوجوانی اش، با پرهای رنگارنگش و با جنبش و چهچه شورانگیزش، خود مظهر زیبائی است.
ب
•    بلبلک ضمنا مولد زیبائی است.
•    بلبلک هم هنرمند است و هم جوینده و یابنده.
•    بلبلک جوینده، یابنده، سازنده، نوازنده و خواننده ی همزمان است.

ت
•    بلبلک ضمنا درست به دلیل همین مولدیت، شیفته سرسخت غنچه ها و گل ها به مثابه مظاهر نعمات مادی و روحی و روانی است.
•    بلبلک شیفته شکوفش گل ها و تغذیه از شیره جان گل ها و زیبائی ها ست.


2
  دل ببایدت نهاد
 تا که جنبشی در آشیانه آوری

  غنچه تا که سر ز خواب بر کند
  بلبلک،
  بانگ بایدت که عاشقانه آوری

•    وقتی سیاوش از قهرمانان جوان توده و حزب توده نیز نام می برد،  به همین طریق برخورد می کند.
•    سیاوش آنها را به مثابه سوبژکت تمامعیار، تصور و تصویر می کند و نه به مثابه اوبژکت.

•    آنها ـ چه زنده و چه مرده ـ در قاموس سیاوش، مظاهر جمال و کمال اند:
الف
هلا رستم، از راه باز آمدي
شكوفا، جوان، سرفراز آمدي

طلوع تو را خلق آيين گرفت
ز مهر تو اين شهر، آذين گرفت

كه خورشيد در شب درخشيده اي
دل گرم بر سنگ، بخشيده اي

•    غلامرضا تختی در آئینه شاعر توده نه کشتی گیری عادی، بلکه رستمی واقعی ـ عینی است.
•    سوبژکت اجتماعی در عصر حاضر است.
•    خورشیدی است که در ظلمات قیرگون شب ارتجاع طلوع می کند و به صخره و سنگ حتی دل گرم می بخشد.

ب
تو آن شبرو ره گشاينده اي
يكي پيك پر شور آينده اي

•    غلامرضا تختی در قاموس سیاوش، نه تماشاچی منفعل و انگل، بلکه سوبژکت به تمام معنی است:
•    آمیزه ای شگرف از شبرو رهگشا و پیک پر شور فردا ست.
ت
بر اين دشت تف كرده از آرزو
تويي چشمه ی چشم پر جست و جو

•    غلامرضا تختی برای دشت تف کرده از فرط آرزو، چشمه چشم لبریز از جست و جو ست.
پ
تو تنها گل رنج پرورده اي
كه بالا گرفته، بر (میوه) آورده اي

•    غلامرضا تختی یگانه گل پرورش یافته در دامن رنج است.
•    گلی است که قد برافراشته و میوه آورده است.
•    این همان آمیزه ای از مولد زیبائی و مظهر زیبائی بودن همزمان است.

3  
دل ببایدت نهاد
 تا که جنبشی در آشیانه آوری

  غنچه تا که سر ز خواب بر کند
  بلبلک،
  بانگ بایدت که عاشقانه آوری

•    شاعر توده به بلبلک رهنمود می دهد.
•    رهنمودی مبتنی بر تجارب و دانش تجربی تلنبار شده در طول قرون.
•    بلبلک به مثابه سوبژکت تمامعیار برای بیدار کردن غنچه از خواب، به بانگ طراز نوینی نیاز دارد و آن بانگ را هم باید عاشقانه سر دهد.
•    غنچه به هر بانگ بخور و نمیری از خواب خوش قرون متمادی بیدار نمی شود.

•    اینجا ضمنا معنی مفهوم «دل نهادن» روشن می شود:
    منظور سیاوش، روشنگری صادقانه و عاشقانه است.


•    غنچه احتمالا سمبلی برای توده است.
•    توده خواب آلود که باب الحوایج است.
•    یگانه معمار و سازنده جامعه و تاریخ است.

 
•    سیاوش با پیگیری بلشویکی، همین رهنمود را به غلامرضا تختی می دهد:


الف
تو تنها گل رنج پرورده اي
كه بالا گرفته، بر (میوه) آورده اي

به شكرانه، اين باغ خوشبوي كن
تو از باغي، اي گل، بدان روي كن

•    سیاوش غلامرضا تختی را با خاستگاه طبقاتی اش آشنا می سازد و فونکسیون تاریخی و اجتماعی او را به او گوشزد می کند:
•    او باید به شکرانه یگانه گل پرورش یافته در دامن توده ی رنج بودن، باغ را خوشبو کند.
•    در قاموس سیاوش، تختی گلی از گل های از باغ گلپرور است و رهنمود سیاوش به جهان پهلوان بیرون آمدن از جبهه ملی اقلیت انگل و روی آوردن با باغ یعنی توده است.


ب
 
كلاف نواهاي از هم جدا
پي آفرين تو شد يك صدا

تو اين رشته ی مهر پيوند كن
پريشيده دل ها به يك بند كن

•    رهنمود دیگر سیاوش به جهان پهلوان پیوند دادن نواهای از هم جدا و یکپارچه کردن اراده خلق زحمتکش است.
•    دلیل سیاوش روشن است:


ت
كه در هفت خوان، ديو بسيار هست
شگفتي دد آدمي سار هست
 
 هفتخان
به هفت مرحله از نبرد تعیین کننده رستم و یا اسفندیار
در شاهنامه اطلاق می شود.

•    دلیل سیاوش راجع به ضرورت وحدت نیروهای خلق، تعدد دیوها و ددان آدمی سار در هفتخان است.
•    سیاوش در این بیت، دیالک تیک خیر و شر را به شکل دیالک تیک خلق و دیو بسط و تعمیم می دهد و جهان پهلوان را به جانبداری از خلق در رزم پروسه ای (روندین، هفتخانی) بر ضد ددان آدمی سار فرا می خواند.


پ
به پيكار ديوان نياز آيدت
چنان رشته اي، چاره ساز آيدت
 
•    در قاموس سیاوش در دیالک تیک شخصیت و توده، نقش تعیین کننده از آن توده است:
•    جهان پهلوان در نبرد بر ضد دیوان، به حبل المتین خلق نیاز بی چون و چرا دارد، حبل المتینی که خود باید پدید آورد.

•    تفکر رئالیستی ـ راسیونالیستی ـ ماتریالیستی ـ دیالک تیکی سیاوش هم ستایش انگیز است و هم حیرت انگیز:
•    جهان پهلوان باید با پیوند دادن نواهای از هم جدا، «اتحاد خلق را بر پا کند» و با تکیه بر آن پیوند به جنگ ددان آدمی سار برود.
•    رزم طبقاتی در بستر دیالک تیک پهلوان و توده صورت می گیرد.


•    درک خلاق مارکسیسم ـ لنینیسم جز این نیست.


ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    در قاموس سیاوش، تختی گلی از گل های باغ گلپرور است و رهنمود سیاوش به جهان پهلوان بیرون آمدن از جبهه ملی اقلیت انگل و روی آوردن به باغ یعنی توده است.

    پاسخحذف