۱۳۹۴ آبان ۱۷, یکشنبه

سیری در شعری از سیاوش کسرائی (1)


  سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین) 
بینایی
از مجموعه شعر با دماوند خاموش
(۵ اسفند ۱۳۰۵ - ۱۹ بهمن ۱۳۷۴)   
تحلیلی از
میم نون
 
تقدیم به 
مادر، فریده و مسعود

ستمی آوردند
سخت، ای دوست به چشم من و تو
که ز آیینه بسی نقش پذیرا تر بود.

چشم بندی کردند
آسمان را به زمین آوردند
و زمین را چون مرغ
به هوا پر دادند.

چشم بندی کردند
و در این معرکه، ما
هر چه را دیگر چیزی دیدیم
هر چه را دیگر چیزی خواندیم
راست گفتیم، ولی راست نیامد به درست.

از سراشیبی این گردنه ی لغزنده
کور رهیاب
- که از دست و دل خویش مدد می گیرد -
به سلامت بگذشت
و تو و من،  ای جان
اندر امید آن آتش افروختنی بر سر کوه
در تک تاریک دره ی هول
بینوا تر ماندیم.

واحه
سرزمین آبادی که در وسط ریگزار قرار دارد.

شب جادو را دیدی
ـ به سمندش ـ
 که از این خطه گذشت
و گیاه و گل این واحه به نعلش کوبید

خیز و اکنون که به دشت
صبح شبنم زده ای می دمد از دورادور
بار دیگر با من
این جهان را بر چشم اندازی شسته، ببین

و ببین
این گل تازه که در پنجره ام می شکفد، خواب آلود.


ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان

1
بینایی

•    بینائی عنوان این شعر سیاوش است که پس از سرکوب رادیکال حزب توده و شکست سیستم جهانی سوسیالیستی سروده شده است.

•    بینائی یعنی تیزی نظر.

•    سؤال این است که چرا سیاوش این عنوان را برای این شعر برگزیده است؟   
2
ستمی آوردند
سخت، ای دوست به چشم من و تو
که ز آیینه بسی نقش پذیرا تر بود.

•    معنی تحت اللفظی:
•    ای دوست، بر چشم من و تو، که نقش پذیراتر از آئینه بود، ستم سختی روا داشتند.

•    سیاوش، دیالک تیک وسیله و فونکسیون را به شکل دیالک تیک چشم و نقش پذیرائی بسط و تعمیم می دهد و از تخریب وسیله بینش، یعنی از ستمی سخت بر چشم گزارش می دهد تا بتواند به توضیح فاجعه  بپردازد.

•    او ضمنا تعریفی نیز از چشم خود و یاران خود ارائه می دهد: 

3
 
چشم من و تو
که ز آیینه بسی نقش پذیرا تر بود.

•    نقش پذیری یکی از  مفاهیم مهم در تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی است.
•    آلمانی این  مفهوم مهم، اببیلدونگ است.
•    همانطور که موم می توان نقش کلیدی را انداخت و بعد عین همان کلید را تولید کرد، به همان سان نیز می توان از واقعیت عینی در موم ذهن نقش معینی را پدید آورد.

•    انعکاس خصلت ذاتی ماده است.
•    بنا بر این تئوری، واقعیت عینی در هر چیز مادی منعکس می شود.
•    این به معنی نقش اندازی ماده در ماده است.

•    مراجعه کنید به تصویرتئوری (تئوری نقش اندازی)، تئوری شناخت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

4
 
چشم من و تو
که ز آیینه بسی نقش پذیرا تر بود.

•    نقش پذیری چشم سیاوش و یاران در این بند آغازین شعر سیاوش به نقش پذیری بهترین آئینه تشبیه می شود.
•    سیاوش به جای واژه ی نقش پذیری از واژه نقش پذیرائی بهره برمی گیرد.

•    او با این ترفند، میان انعکاس آئینه وار، میان انعکاس منفعل مکانیکی (نقش پذیری) و انعکاس دیالک تیکی، مرزبندی می کند.
•    چشم سیاوش و یاران از واقعیت عینی بطور دیالک تیکی نقش برمی دارد.
•    سوبژکت شناخت نه تنها به مثابه ماده تا عالی ترین درجه توسعه یافته، واقعیت عینی را منعکس می کند، بلکه ضمنا ببرکت  مفاهیم، مقولات، تئوری ها و غیره در واقعیت نفوذ می کند و به شناخت حتی الامکان ماهوی آن نایل می آید.

•    شاید خود سیاوش به عظمت نظری این اندیشه خویش واقف نباشد.
•    ولی وقوف و عدم وقوف او فرقی هم در اصل قضیه اعمال نمی کند.

5
ستمی آوردند
سخت، ای دوست به چشم من و تو
که ز آیینه بسی نقش پذیرا تر بود.

•    منظور سیاوش از سمبل چشم، ضمیر ویا دل آدمی است.
•    ضمیر و شعور رهبری و اعضای حزب توده است.

•    ما بعد به این سخن سیاوش برمی گردیم.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر