پروفسور
دکتر هورست هولتسر
فصل هشتم
علوم
اجتماعی / جامعه شناسی
برگردان
شین میم شین
فصل
هشتم
بخش
پنجم
ایده ئولوژیزه کردن کاپیتالیسم
ماکس
وبر
پیشکش
به
عبدالحسین نوشین
(1285 ـ 1350)
ویلیام کارل امیل وبر
(ماکس وبر)
(1864 ـ 1920)
جامعه شناس، حقوقدان، ناسیونال ـ اکونوم آلمانی
از کلاسیک های جامعه شناسی، علوم فرهنگی ـ اجتماعی
بلحاظ تئوری و مفهوم سازی مؤثر در زمینه های زیر:
جامعه شناسی اقتصادی
جامعه شناسی حاکمیت
جامعه شناسی مذهب
مؤسس اصل خنثائیت ارزش
آرامگاه او در هایدلبرگ است.
فرانک دپه او را «سوسیال ـ امپریالیست» می نامد.
·
اگرچه امیل دورکهایم و ماکس وبر در
زمان واحدی ـ البته به دو طرز متفاوتی ـ می کوشند تا جامعه شناسی را به مثابه علم
جا بیندازند، اما هیچکدام حتی یکبار نامی از دیگری نمی برد.
·
(تیراکیان، «مسئله ای برای جامعه شناسی دانش.
بی اعتنائی متقابل امیل دورکهایم و ماکس وبر»، در اثر لپه نی، «تاریخ جامعه
شناسی»، ص 17)
1
·
دلیل این بی اعتنائی فقط در آنتی
پاتی آلمانی ـ فرانسوی در سال های (1870 ـ 1871) نبوده است.
·
انتشار آثار سوسیولوژیکی
«کلاسیک» ماکس وبر قبل از همه در سال 1900 آغاز می شود.
·
البته نباید به این آنتی پاتی کم
بها داد.
2
·
بی اعتنائی متقابل دورکهایم و ماکس
وبر می تواند به دلیل سیستم های مرجع متفاوت آندو باشد.
·
یعنی به دلیل تفاوت مناسبات
بورژوائی در فرانسه و آلمان باشد.
·
یعنی به دلیل تفاوت مناسبات بورژوائی
در کشورهائی باشد که در آنها دورکهایم و ماکس وبر فعالیت سیاسی دارند و تکانه های فکری،
منافع معرفتی و تمایلات ایده ئولوژیکی ناهمگرا را برمی انگیزند.
3
·
دورکهایم با دولت بورژوائی ئی
سروکار دارد که دعاوی حاکمیتی اریستوکراسی فئودالی را و دولت موقت سلطنت
بناپارتیستی را پشت سر نهاده است و نظام کاپیتالیستی و استعماری ـ امپریالیستی اش
را می خواهد با تکیه بر قدرت سیاسی خویش توسعه دهد.
4
·
ماکش وبر اما ـ بر عکس او ـ در
دوره جامعه شناسی واقعی اش با مرحله پایانی رایش ویلهلمینی سروکار دارد.
·
با تعویض گسترش کاپیتالیستی ـ
اقتصادی و بناپارتیسم حاکمیتی ـ سیاسی سر و کار دارد که با جا به جائی مکرر از وان
آب یخ به وان آب داغ شباهت دارد.
5
پروس
کشوری است که از قرون وسطای واپسین میان دریای شرق، پومرن،
لهستنان (پولند) و لیتوانی قرار داشته است.
در آغاز به هسته مرکزی دولت آلمان اطلاق می شد
که از پروس سابق پدید آمده بود.
در سال 1918 از آن دولت جمهوری آزاد پدید آمد.
پروس پس از روی کار آمدن فاشیسم (ناسیونال ـ سوسیالیسم)
به
رایش سوم ضمیمه شد
که در سال 1947 توسط متفقین منحل گردید.
پایتخت پروس کونیگزبرگ بود.
·
با اعلام رایش ویلهلمینی، دولتی
تشکیل می یابد که از سوئی وحدت ملی آلمان را به دنبال می آورد که آرزوی دیرین
بورژوازی آلمان است.
·
ولی از سوی دیگر نشان می دهد که
این وحدت نه نتیجه رزم خود بورژوازی آلمان، بلکه «سوقاتی» از سوی ارتش و بوروکراسی
پادشاهی پروس است.
6
·
بورژوازی آلمان به همان سان که در
قانون گمرکی مصوبه در سال 1818 و در تأسیس انجمن گمرکی آلمان در سال 1834، در سال
1870 نیز دولت مطلقه پروس را به مثابه «قوه رهبری» سیاسی رهنما به رسمیت می شناسد:
·
بورژوازی آلمان در چارچوبی عمل می
کند که این «قوه رهبری» تعیین کرده است و در وهله اول ـ بی کمترین تردید ـ خادم
منافع اریستوکراسی فئودالی است.
·
اما ازاین طریق برای بورژوازی ضعیف
آلمان بنیان های جغرافیائی و حقوقی جهت ادامه حیات فراهم می آید.
7
·
بر این شالوده است که در تأسیس رایش
ویلهلمینی، دستگاه حاکمیتی پدید می آید که مارکس آن را به شرح زیر توصیف می کند:
الف
·
«حکومت مطلقه (دسپوتیسم) نظامی مزین به فرم
های پارلمانتاریستی
ب
·
مختلط با مالکیت فئودالی
ت
·
تحت نفوذ بورژوازی
پ
·
بطور بوروکراتیک سر و سامان یافته
ث
·
به طرز پلیسی حراست شده.»
·
(«کلیات مارکس و انگلس»، جلد 19، ص 29
·
استرازند، «تاریخ آلمان»، یک جلدی،
1979
·
نظری بر تاریخ آلمان از آغاز تا
کنون، 1983)
8
·
بدین طریق دولت آلمانی ئی تشکیل می
یابد که فرم حاکمیت آن، توسط پروس تعیین می شود و آمیزه ای از سلطنت دسپوتیستی و
بناپارتیستی است و ببرکت «الطاف ملوکانه» و «حمایت» آن بویژه از سال های 80 قرن
نوزدهم، گسترش اقتصادی ـ کاپیتالیستی آن به طرز چشمگیری صورت می گیرد.
·
(سرافیم، «تاریخ اقتصادی ـ اجتماعی آلمان»،
1966، ص 159
·
لندس، «پرومته رها از زنجیر»، 1983،
ص 220)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر