جمعبندی از
مسعود بهبودی
حریف
سخت ترین قدم
قدمی هستش که تنها بر می داری
اما این می تونه تورو قویتر کنه.
میم
آری
ولی دمار از روزگار بنی آدم در میاره.
کسی که از این حرف ها می زنه،
نانش در روغنه و از تنهائی اصلا خبر نداره.
حریف
اتفاقا کسی که طعم تنهایی رو نچشیده باشه
از تنهایی فرار می کنه
چون فکر می کنه نمی تونه تنهایی دوام بیاره
و تنهایی براش
مثل یک غول بی شاخ و دم،
ترسناکه
میم
تنهائی خود مفهومی بحث انگیز است:
1
تنهائی از سویی یکی از مفاهیم طبقات اجتماعی واپسین است.
2
با تنهائی کذائی
جلوی جمع هواداران هرجائی
پوز داده می شود.
3
وقتی
مشد احمد با مداد
از
«تنهائی عظیم» اش
دم می زند و
بر سر زمین و زمان منت می نهد،
بدان معنی نیست که او تنها و بی کس و بی پناه است.
4
آیدا هست و بچه ها هستند و مریدان هندوانه به دست
و پزشک خصوصی و جایزه آوران سوئدی
و دعوت کنندگان یانکی
تا برود با هفت کلاس سواد
پروفسور دانش کاه امریکا شود و غیره هستند.
5
تنهائی
برای مش احمد بامداد یک مفهوم فلسفی است.
6
مثال:
قهرمان یکی از رمان های
یکی از همین نویسندگان طبقات اجتماعی واپسین
که توسط طبقه حاکمه هر جفنگش جایزه باران شده
در گوشه اتاق لخت و برهنه و بی همه چیزی
لخت و برهنه
تنها
نشسته است.
جلویش بشقابی مملو از مدفواعات خشک از همه رنگ.
تکه تکه اطعام می کند
غر می زند و به زمین و زمان دشنام می دهد.
7
تنهائی دیگری هم وجود دارد.
تنهائی رئال و واقعی و ملموس و دردناک.
8
تنهایانی از این دست
چه بسا
یک هفته تمام بیمار هستند.
اگر بمیرند، کسی با خبر نمی شود.
این تنهایان رئال
هرگز از تنهائی شکایت و شکوه سر نمی دهند.
چون با این تنهائی نمی توان پوز داد.
9
با این تنهائی نمی توان بر سر کسی منت گذاشت.
10
این تنهائی دمار از روزگار آدم در می آورد.
11
این تنهائی آدمی را پیر و ذلیل و زمینگیر می کند.
صادق خرازی:
برای حزب ندای ایرانیان مرامنامه و اساسنامه نوشتیم
به بزرگان نشان دادیم
اصلی را به نام اربعه داریم:
چهار عنصر اصلی را به عنوان یقین محکمات و مسلمات،
معیار خودمان قرار دادیم.
وجود مقدس امام خمینی (ره)،
رهبری،
قانون اساسی
و ولایت فقیه.
هر کسی، هر چیز دیگری باشد قابل نقد است.
اما درباره این چهار اصل،
نه اهل مذاکره و نه اهل معامله هستیم
و این را با صدای بلند می گوییم و این تابلوی ماست.
خوشم میاد که بزرگان هم مخالفتی نکردند
و مورد تایید قرار دادند
این عرعره است نه اربعه
امام که دیگر وجود ندارد
ولایت فقیه و رهبری هم که یکی اند.
مقایسه متد مقبولی نبوده و نیست و نخواهد بود
حکایت این عالیجنابان
ـ به قول حریفی از بهبهان ـ
حکایت اخوت سگ زرد و شغال است
مسئله را نمی توان و نباید در مقیاس ملی طرح و حل کرد.
1
بر ایرانی ها کم ستم نرفته است.
2
اگر به گوش هر کسی 1400 سال خرافه بخوانی
و سی سال همان خرافه را لحظه به لحظه به خوردش دهی
و ضمنا از ساده ترین حقوق بشری محرومش کنی
به همین روز می افتد.
3
مغز است که فلج می شود.
4
آدم است که مسخ می شود
زباله واره می شود.
5
همین بلا را فاشیسم بر سر ملل آلمان و ایتالیا و غیره آورده است
و فاشیسم همشیره فوندامنتالیسم است.
دیالک تیک
ـ قبل از همه ـ
عینی است.
1
یعنی بی اعتنا به
بود و نبود انسان ها
وجود دارد:
مثال:
الف
دیالک تیک پروتون و الکترون
در هر اتم
ب
دیالک تیک اکسیداسیون و احیاء
در طبیعت جامد و جاندار
2
هستی بطور کلی ترکیبی از دیالک تیک های متنوع بیشمار است:
3
دیالک تیک های عینی به ماتوشکای روسی شباهت دارند:
یکی در دیگری است.
مثال
همین دیالک تیک اکسیدا سیون و احیاء
بسط و تعمیم دیالک تیک داد و ستد است:
الف
اتمی الکترون از دست می دهد (اکسیداسیون)
اتم دیگری همان الکترون را از آن خود می کند (ردوکسیون و یا احیاء)
روابط قطع شده
دست از سر آدمی بر نمی دارند.
بویژه در خواب
به پای خود
به سراغ آدم می آیند و عذابش می دهند.
این بحث شورانگیزی است.
رؤیا دلبخواهی نیست.
1
رؤیا خودپو و خودرو (خود رونده) است.
2
به پای خود می آید و به پای خود می رود.
3
رؤیا چه بسا
بسان کابوس
به آدمی تحمیل می شود.
4
رؤیا اما
بسان کابوس
قانونمند است.
5
بی دلیل عینی ـ واقعی نیست.
6
بنابرین نمی توان رؤیا سازی و یا رؤیا گزینی را به کسی توصیه کرد.
7
شاید منظور حریف
ایدئال و یا آرزو باشد و نه رؤیا.
8
رؤیا واژه مناسبی نیست.
9
رؤیا در ادبیات غرب هم به غلط مورد استفاده قرار می گیرد:
به کودک مثلا برنده شدن جام تنیس معینی را
به عنوان ایدئال و آرمان حقنه می کنند.
کودک در خواب می بیند که برنده شده است.
بعد وقتی برنده می شود، می گوید:
«رؤیای زندگی من واقعیت یافته است.»
10
این ولی آماج حداکثر (ماکسیمال) او بوده است و نه رؤیای او.
11
رؤیا اصلا دست خود آدم نیست.
12
رؤیا در عالم خواب
در روند فعالیت خودپوی مغز
از اعماق روان آدمی
کنده می شود، فرم می گیرد و مرئی می گردد.
13
درست بسان کابوس.
14
کابوس را می توان رؤیای منفی تلقی کرد.
آنتی رؤیا (ضد رؤیا)
15
آنچه شما بدرستی می گویید:
آماج است.
آرزو ست.
ایدئال و آرمان است.
نه رؤیا
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر