۱۳۹۴ فروردین ۲۷, پنجشنبه

سیری در پژوهشی از احسان طبری راجع به خیام و حافظ (۱)


سرچشمه:
صفحه فیس بوک
نصرالله آقاجاری

ویرایش و تحلیل از
 یدالله سلطان پور

چو طفلان تا به کی زاهد، فريبی
به سيب بوستان و شهد و شير ام (مرا)؟
حافظ
 
 توماسو کامپانللا (۱۵۶۸ ـ ۱۶۳۹)
فیلسوف، شاعر، سیاستمدار ایتالیائی
طراح اوتوپی «دولت آفتاب» (۱۶۰۲) 
 اوتوپی «دولت آفتاب» بر اساس نقطه نظرهائی از منابع زیر طراحی شده است: 
سلطنت جهانی اسپانیا
کاتولیسیسم
سوسیالیسم (نفی مالکیت خصوصی)
فلسفه دولت افلاطون (همبود زنان، حاکمیت دانایان، فلاسفه، جمهوری فرهیختگان)


آزاد انديشی خيّام و حافظ «دوزخی و بهشتی و ابليسی نيست.
اينها افسانه است برای هراساندن مردمان»
توماسو کامپانللا


ميان «آزاد انديشی»و انکار مطلق مذاهب (آته ئيسم) تفاوت است.

۱
آزادانديش منکر پايه‌ های اساسی جهان بينی مذهبی يعنی اعتراف بوجود صانع و قبول ضرورت پرستش، نيست.
 ولی بسيار از دعاوی و رسوم و آداب دين را منکر است و شکوک زيادی بر جهان بينی مذهبی وارد می سازد.

۲
نظر بلند و مشرب وسيع يک آزاد انديش مانع آن است که وی به قيود و خرافات گردن نهد.

۳
در تمام ادوار تاريخ هوشمندان جهان با زهر خند استهزاء به خرافات دين و عصبۀ مذهبی نگريسته‌ اند.

۴
در تاريخ ديرندۀ فرهنگ ايران دو تن تا حد اظهار نظرهای فوق العاده جسورانه در اين زمينه پيش رفته‌ اند و با طنزی دلاويز و رمزی آشکار شکيّات « خطرناک» خود را در آثار خويش منعکس کرده‌اند:

الف
يکی از آنها خواجه ابوالفتح عمر خيّام نيشابوری است

ب
و ديگر خواجه شمس الدين محمّد حافظ شيرازی


۵
ارنست رنان ـ فيلسوف و موّرخ فرانسوی ـ در سال ۱۸۶۸ به مناسبت انتشار ترجمه‌ ای از خيّام به فرانسه در بارۀ او مقاله‌ای نگاشت و از آن جمله در آن مقاله، خيّام را به درستی چنين توصيف کرده است:

الف
«اين خيّام يک نفر عالِم رياضی و شاعر بوده است که در نظر اوّل ممکن است صوفی و اهل اسرار پنداشته شود، ولی در حقيقت رندی هشيار بود که کفر را با الفاظ صوفيانه و خنده را با استهزاء آميخته است.

ب
 و اگر برای فهم اين امر که يک نابغۀ ايرانی، در زير فشار عقايد اسلامی، به چه حالی ممکن است بيافتد، کسی را بجوئيم که در احوال او بخواهيم تحقيق کنيم، شايد بهتر از خيام نيابيم.

ت
چيزی که بسيار شگفت آور است، آن است که چنين ديوانی در يک کشور محکوم به مذهب اسلام رايج و ساری گردد که حتّی در آثار ادبی هيچيک از ممالک اروپا، کتابی نمی توان سراغ داد که نه تنها عقايد نافذ مذهبی را، بلکه کليّه معتقدات اخلاقی را نيز با طنز و طعن و استهزائی چنين لطيف و چنين شديد نفی کرده باشد»


۶
آزاد انديشی و شکّاکيّت خيام از ديرباز بر محقّقين روشن بود.

۷
به عنوان نمونه ارزيابی شيخ نجم الدين ابوبکر رازی معروف به دايه از مشايخ معروف صوفيّه در قرن هفتم هجری ـ را که در اثرش ـ «مرصاد العباد» (تأليف سال ۶۲۰ هجری) ـ ذکر شده است نقل می کنيم:

الف
«ثمرۀ نظر، ايمان است، ثمره قَدَم، عرفان.

ب
بيچاره فلسفی و دهری و طبايعی که از هر دو مقام محرومند و سرگشته و گمگشته.

ت
تا يکی از فضلاء که نزد ايشان به فضل و حکمت و کياست و معرفت مشهور است و آن عمر خيّام است، از غايت حيرت در تيه ضلالت،

پ
وي‌ را اين بيت می بايد گفت و اظهار نابينائی خود نمود:

در دايره ای کامدن و رفتن ما ست
آن را نه بدايت، نه نهايت پيدا ست

کس می نزند دمی در اين معنی راست
کاين آمدن از کجا و رفتن به کجاست»


۸
خود خيّام در مقدمۀ کتاب جبر و مقابلۀ خود سخت از متظاهران علمفروش عصر ناليده است و می نويسد:
«اگر مشاهده کنند که کسی متوجّه طلب حق است و شيوۀ او راستی است و در ترک باطل و دروغ و خود نمائی و مکر و حيله، جهد و سعی دارد، او را استهزاء و تحقير می‌کنند»

۹
حافظ نيز وضعی به از اين نداشت.

۱۰
آثار او منجر به صدور و فتوای قتلش شد.

۱۱
از بيم «ناراستی کار» و «غدر اهل عصر» به جمع آوری ديوان خود تمايلی نشان نمی‌ داد.
زيرا خود می‌ دانست اين ديوان انباشته از کفريّات است.


۱۲
بايد تحيّر ارنست رنان را در مورد ديوان حافظ به نحو مضاعف ابراز داشت.
زيرا اين ديوان در ديار اسلام نه تنها مطرود نشد بلکه 
در کنار قرآن به رائج‌ ترين و محترم‌ترين کتب مبدّل گرديد!

۱۳
همين افق وسيع حافظ است که وی را در ديدۀ صاحب نظران جهان چنين گرانقدر ساخته است، تا آنجا که يوهان ولفگانگ گوته ـ شاعر نابغۀ آلمانی ـ  در «ديوان شرقی و غربی» او را کسی شمرده است که «بی آنکه زاهد باشد مقدّس است  و در وصف وی اين کلمات پر شور را نوشته است:

الف
«ای حافظ، سخنان تو همچون ابديّت بزرگ است.
زيرا آن‌را آغاز و انجامی نيست.

ب
کلام تو چون گنبد آسمان تنها به خود وابسته است.

ت
لاجرم ميان نيمۀ عَزّلَت با مطلع و مقطع آن فرقی نمی‌ توان گذاشت.
چه همۀ آنها آيت جمال و کمال است.

پ
اگر روزی دنيا به سر آيد، ای حافظ آسمانی، آرزو دارم که تنها با تو و در کنار تو باشم، همراه تو باده نوشم و چون تو عشق ورزم.

ث
زيرا اين افتخار زندگی و مايۀ حيات من است.»

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر