۱۳۹۲ بهمن ۱۳, یکشنبه

سیری در حماسه داد (79)


اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر)
(از قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367)
سرچشمه
 راه توده  
ویرایش از شین میم شین

10
جــنـبـــــش مــزدکــــــی
ادامه

27
·        فردوسی ـ بویژه ـ روی گرد آمدن زحمتکشان به دور مزدک تکیه می کند و می گوید:

بر او شد هر آن کـس که درویش بود
و گر نانش از کوشش خویش بود

28
·        توانگران نگرانند و تحت فشار مردم جرئت عرض اندام ندارند:

توانگـر همی سر ز تنــگی نگاشـت
ســپردی به درویش چیزی که داشت

29
·        در مورد زن نیز مانند خواسته (کالا، متاع)، فردوسی از زبان مزدک توضیح می دهد که مقصود نه بی بند و باری، بلکه غلبه بر نفس و پیروزی بر شیاطین است.

30
·        انسان را پنج چیز از راه راست به در می کند:
·        رشک
·        کین
·        خشم
·        نیاز
·        آز.

31
·        مایه این پنج دیو هم زن و خواسته است:

از این پنج مار زن و خواستت
که دین بهی در جهان کاستت

32
·        اهمیت این لحن تأیید آمیز که فردوسی در حق مزدک دارد، وقتی بهتر روشن می شود که زمان فردوسی را در نظر آوریم و ببینیم در چه شرایطی فردوسی قیام توده های زحمت را ستوده و به خود اجازه نداده است که یک کلمه زشت درباره مزدک بر زبان آورد.

33
·        در زمان فردوسی مقامات حاکم نسبت به مزدک کینه عجیبی داشتند.
·        سلطان محمود که انگشت در جهان کرده و قرمطی می جست، سایه مزدکیان را با تیر می زد و تبلیغات درباری از مزدک چنان گناهکاری می ساخت که توده مردم حتی بردن نام او را جرم بدانند و از مکافات این دنیا و آن دنیا بترسند.

34
·        ثعالبی که نوشته اش دربار غزنوی پذیرفته شد، از همان نخستین کلمات که در باره مزدک می گوید، او را می کوبد و با توصیفی کینه جویانه وارد صحنه می سازد.
·        به گفته ثعالبی:
·        «مزدک پوربامداد، ابلیسی بود در هیبت انسان.
·        صورتی زیبا و سیرتی زشت داشت.
·        ظاهرش پاک و روانش ناپاک، گفتارش شیرین و کردارش تلخ بود...
·        خدعه کرد...
·        سحر کرد...
·        حدیث مزخرف گفت...»

35
·        کسی که با این وصف به صحنه آمده هر کاری می کند توأم با گناه و خلاف دین است.
·        کار شیطان است.
·        ثعالبی هم همان گفته های مزدک را در باره زهر و پادزهر، گرسنه و نان می آورد، اما با نظر مخالف.
·        تا که خواننده متوجه «مزخرفات» مزدک شود. 

·        ثعالبی می گوید:
·        «فرومایگان و توده ناآگاه این نظریه فاسد را مغتنم شمردند، افسار گسیخته به هر افراطی دست یازیدند، به مال و زن مردم تجاوز کردند، هر عمل ناشایستی که دل شان خواست مرتکب شدند و قباد به خاطر مزدک در برابر قبائح و جنایات آنان اغماض کرد.»

36
·        برخورد طبری اندکی نرمتر از ثعالبی است.
·        او در باره مزدک بسیار کوتاه سخن می گوید و نظر مزدک را در باره برابری می آورد که می گفت:
·        «خدا روزی ها را در زمین نهاد تا بندگان به مساوات تقسیم کنند و مردم در کار آن با یکدیگر ستم کردند و پنداشتند که از توانگران برای بینوایان می گیرند و از دارا به ندار می دهند و هر که مال و زن و خواسته بیش از آن دارد که باید، بیش از دیگران نسبت به آن حق ندارد.
·        فرومایگان این را پسندیدند و غنیمت شمردند و همدل مزدک و یاران وی شدند و بلیه مردم شدند و کارشان قوت گرفت تا آنجا که به خانه کسان در می شدند و خانه و زن و مال می گرفتند که یارای مقاومت نبود.»

37
·        تفاوت لحن طبری با ثعالبی حاکی از آن است که هر چه زمان می گذشته، فئودالیسم تحکیم می یافته و جنبش های دهقانی برای مقابله با آن رشد می کرده، نفرت طبقات حاکم نسبت به عقاید مزدک - که پایه ایدئولوژیکی جنبش های دهقانی آن زمان بود - بیشتر و بیشتر می شده است.

38
·        سایر منابع آن زمان نیز این نظر را تأیید می کنند.
·        مثلا در سیاست نامه خواجه نظام الملک از مزدک با چنان کینه و نفرتی سخن رفته است که حد و مرز نمی شناسد.
·        سیاست نامه در رابطه با جنبش اسماعیلی که آن را مزدکی می داند، می نویسد:
·        «بر پادشاهان و پیغمبران هیچ گروهی نیست شوم تر و بد دین تر و بد فعل تر از این قوم.
·        بداند که از پس دیوارها بدی این مملکت میسگالند و فساد دین می جویند.
·        گوش به آواز نهاده اند و چشم بر چشم زده که اگر نعوذ بالله هیچ این دولت قاهر را از آفتی صدمه رسد یا آسیبی پیدا شود این سگ ها از نهضت ها بیرون آیند، بر این دولت خروج کنند، دعوی شیعت و قوت ایشان بیش از رافضیان و خرمدینان باشد و هر چه ممکن باشد کرد از فساد و قیل و قال و بدعت چیزی باقی نگذارند.»

39

·        خواجه نظام الملک ریشه همه خوارج را به مزدک می رساند که «نخستین کس بود اندر جهان مذهب معطله آورد.»
·        نظام الملک سپس مزدک را شیادی معرفی می کند که ادعای معجزه داشت و برای اثبات آن نقبی زده بود در جوار آتشکده.
·        مردی را در آن نقب می نشاند که در پاسخ مزدک آوازمی داد و مزدک ادعا می کرد که صدا از غیب است.
·        در باره نتایج کار مزدک به اشتراک زنان تکیه می کند و می گوید کار به آنجا رسیده بود که «هر که درشدی تا با زنی گرد آید کلاه بر در خانه بنهادی.
·        پس چون دیگری را رغبت افتاد، کلاه را دیدی بر در خانه نهاده، بازگشتی و توقف کردی تا او بدر آمدی»

40
·        لحن ثعالبی و خواجه نظام الملک بیانگر جوی است که در زمان فردوسی علیه مزدک وجود داشته و فردوسی در چنین محیطی از مزدک به نیکی یاد می کند.
·        فردوسی تکیه را بر مبارزه طبقات دارا و ندار می گذارد.
·        از اشتراک زنان که به مزدکیان نسبت داده می شده، به زودی می گذرد و توجه دارد که این خود شاهان و اشرافند که حرمسرای صدها نفری می سازند و عملا اشتراک زن بوجود می آورند و نه توده زحمتکش.

41
·        تفاوت لحن فردوسی با معاصرانش در باره مزدک، چنانکه یاد کردیم، امری تصادفی نیست.
·        پایه های این تفاوت از آغاز شاهنامه گذاشته می شود.
·        فردوسی از همان نخستین صفحات شاهنامه به کسانی که «نان از رنج خویش می خورند» مهر می ورزد و اینک که این توده زحمت به دور مزدک گرد آمده، نمی خواهد جنبش آنان را محکوم کند.

42

·        جنبش مزدک با کودتای خائنانه کسری نوشیروان سرکوب می شود.
·        فردوسی به تدارک پنهانی این کودتا اشاره می کند و نشان می دهد که چگونه نوشیروان برای پاسخ گویی به استدلال های مزدک وقت می خواهد و در این مدت، پنهانی با سران لشکر کنار می آید.
·        به بسیج قوا می پردازد و با خدعه و تزویر در یک میهمانی بر سر مزدک و مزدکیان می ریزند و آنان را قتل و عام می کنند.
43
·        فردوسی داستان مزدک را با  بیت زیر به پایان می رساند:

بزرگان شدند ایمن از خواسته
زن و زاده و بـــاغ آراســـته

·        آری.
·        پس از قتل عام برابری طلبان،  توانگران و سران حکومت از خواسته خود ایمن می شوند و زن و فرزند و باغ آراسته آنان بی گزند می ماند.

پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر