۱۳۹۲ مهر ۵, جمعه

رویاروئی های ایدئولوژیکی هر روزه (36)

ویسلاوا شیمبورسکا
شهامت می خواهد
دوست داشتن کسی که
هیچ وقت
هیچ زمان
سهم تو نخواهد شد.
 
سرچشمه :

صفحه فیس بوک یاسر عزیزی
   
میم حجری

·        بیچاره شهامت!

1

·        اولا از کی تاحالا دوست داشتن امری اختیاری و دلبخواهی است و بنی بشر هر وقت اراده کند، یکی را دوست می دارد و یکی را دشمن؟

2

·        دوست داشتن با هزاران فاکتور عینی و ذهنی مشروط و تعیین می شود.
·        اصلا بی آنکه کسی خود خبر داشته باشد، جرقه ای خودپو در ذهنش زده می شود و دلش از عشق و یا نفرت نسبت به کسی لبریز می شود.

3

·        ثانیا شهامت اگر هم لازم باشد، برای ابراز مخالفت و خصومت نسبت به کسی و موضعگیری در قبال او ست و نه برای دوست داشتن کسی.

4

·        ضمنا کسی که کسی را دوست دارد، اگر به جای شلغم، اندکی مغز در کله داشته باشد، او را چیز واره (اوبژکت واره) تلقی نمی کند تا از پرهیز از تصاحب خصوصی آن فضیلتی بسازد.

5
·        انسان که اصولا قابل تملک نیست.
·        انسان که اوبژکت نیست تا مهر مالکیت خصوصی بر پیشانی اش بکوبی و از آن خود کنی.
·        حتی زمانی که برده داری جامه قانون در بر کرده بود، برده فقط  به زور غل و زنجیر و زجر و آزار به «ابزار سخنگو» واره بودن خود تمکین می کرد.

6

·        کسی که کسی را دوست دارد، او را حداقل، برابر و برابر حقوق با خویشتن خویش محسوب می دارد و محترم می شمارد.  
·        عشق اصیل همیشه با احترام توأم است و نه با تصاحب و تملک تحت هر لفافه و توجیه و عنوان.
·        عشق کذائی در غیر این صورت به همه چیز شباهت خواهد داشت، به غیر از عشق.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر