سرچشمه:
صفحه فیس بوک
مریم اسلامی
با ارزش ترين چيز در زندگي اين نيست كه چه
چيزهايي را داريم،
بلكه اين
است كه چه كساني را داريم.
پائولو كوئيليو
پائولو كوئيليو
میم
· چیزها
و کس ها جدا از هم و بی پیوند ژرف با هم نیستند.
· فقر
مادی قلت رابطه را هم به دنبال می آورد، به همان سان که ثروت مادی، کثرت رابطه را.
· امتحانش
مجانی است:
· به
یکی بگویید که مریضید.
· بعد
به تماشای واکنش او بپردازید.
· از
یکی قرض بخواهید و یا به یکی قرض بدهید، اگر دوباره دیدیدش، ما را هم خبر کنید.
· کسی
عاشق چشم و ابروی کسی نیست.
·
چیزها
و کس ها همیشه در پیوند با هم اند.
مریم
· تا حدودی
قبول دارم.
· اما در
مورد همه انسان ها صدق نمی کند.
· شاید من
خوش باور باشم، ولی فکر می کنم، هنوز هستند آدم هایی که با معیارهای با ارزشتری به
زندگی نگاه می کنند.
میم
· حق با
شما ست.
· استثناء
همیشه و همه جا وجود دارد.
· ولی در
دیالک تیک قاعده و استثناء، نقش تعیین کننده از آن قاعده است.
· قاعده
همین است که به تجربه اثبات می شود.
· با طناب
استثناء ها نمی توان به چاه زندگی اندر شد و سالم و سلامت بیرون آمد.
· آری.
· یک در یک
میلیون استثنائی یافت می شود.
مریم
· گاهی رنج
ها و دردهایی که زندگی به ماها تحمیل میکند، بقدری به آدم فشار می آورد که دنبال ی
دستاویز و بهانه ای برای ادامه زندگی می گردیم.
· شاید آن وقت
اگر به همین استثناهای بسیار استثنایی فکر کنیم، راحت تر بتوانیم ادامه حیات بدهیم.
· این را
از تجربه شخصی خودم می گویم.
· من دقیقا
چیزی را که شما گفتید، تجربه کرده ام.
· باورش
برایم سخت بود، ولی واقعیت داشت.
· اما برای
داشتن انگیزه ادامه زندگی، سعی کردم خوشبین تر باشم و کمی به آنها حق دهم.
میم
· بحث
ارزشمندی است.
· نمی توان
به شما حق نداد.
· ولی بهتر
است که از موضوع خارج نشویم.
· چون اصل
ایده و اندیشه مورد بحث فراموش می شود.
· خودمان
به کنار.
· به خود
ایده و اندیشه مطروحه بیاندیشیم:
· به رابطه
چیز و کس!
· ایده
جدید مبتنی بر خوش بینی، ایده قابل بحث دیگری است و خیلی ارزشمند است.
مریم
· اما به
نظر من تمام اصول انسانی قابل داد و ستد نیستند.
· یعنی
همیشه باید منتظر باشیم که در قبال عشق و محبت دیگران به آنها توجه و محبت نشان بدهیم؟
· البته
قبول دارم که برای تداوم رابطه، مبادله لازم است.
میم
· دیالک
تیک داد و ستد، رابطه ای یونیورسال است.
· ریشه بیداد
هم در همین دیالک تیک است.
· اگر به
ازای ستدی، دادی داده نشود، آدم تا درجه گدا و انگل تنزل می یابد.
· آدم آدم
است.
· آدم در
چنبره جبر هستی زندگی می کند.
· آن نمی
کند که می خواهد، بلکه به قول خودتان آن می کند که جبر هستی می طلبد:
· برای
ادامه حیات مثلا به قول خودتان، دنبال توجیه و بهانه می گردد تا رابطه ی از بنیاد
لرزان را تعمیر کند و به هر ذلتی ادامه حیات دهد.
· اصول که
داد و ستد نمی شوند.
· چیزهای
مادی و معنوی داد و ستد می شوند.
· گردنبندی
داده می شود، به ازای بوسه ای.
· به عنوان
مثال.
· اگر انتظارطرف
برآورده نشود، بار دیگر دست خالی می آید و یا اصلا نمی اید.
مریم
· اصلا
منکر این موضوع نمی شوم.
· نقش
چیزهای مادی را هم نادیده نمی گیرم.
· اما برای
انسان ماندن لازم است که به اصول انسانی بیشتر تکیه کنیم.
· آن نوع
رابطه ای که قرار باشد با داد و ستد مادی تداوم پیدا کند، در نهایت محکوم به فنا ست.
میم
· اصول
انسانی مشخصا به چه معنی است؟
· می
توانید مثالی بزنید؟
·
روابط ـ خواه و ناخواه ـ مبتنی بر دیالک تیک داد
و ستد اند.
مریم
· نمی دانم،
که اصطلاح «اصول انسانی» را درست بکار بردم یا نه.
· مثلا
رعایت عدالت و انصاف، احترام به حقوق انسانی دیگران و غیره.
· به نظر
من همیشه نمی توان با دیگران مثل خودشان رفتار کرد.
· به هر
حال هر انسانی نگرش خاصی به مسائل دارد و برای خودش حیطه رفتاری را تعریف می کند.
· بعضی از
رفتارها هیچوقت در حیطه رفتاری یک نفر نمی گنجد.
میم
· خیلی
ممنون.
· راستش
این نکته مهم اصلا بنظر ما نرسیده بود.
· حسن
هماندیشی همین است.
· کسب وسعت
دید، بکمک همنوع اندینشده.
· اگرچه از
موضوع خارج است، ولی ذکر این حقیقت امر شاید ضرر نداشته باشد:
· روابط واقعی
انسانی در داربست دیالک تیکی صورت می گیرند:
· یعنی در
همبائی و ستیز همزمان.
· در وحدت
و تضاد توأمان.
· اتفاقا
در همین توضیح شما همین حقیقت امر تبیین می یابد:
· هرکس
خودیت خاص خود را دارد (تضاد، تفاوت، فرق، اختلاف با دیگری را دارد) و ضمنا وارد
رابطه ای با دیگری می شود، دیگری ئی که به نوبه خود، خودیت خاص خود را دارد.
· وحدت و
تضاد دو شخص خودمختار:
· همبائی
«ستیزمند».
·
· در این
قالب این دیالک تیک، رابطه داد و ستد فی مابین برقرار می شود:
· هیچکس
هیچکاره نیست.
· هیچکس
انگل و طفیلی دیگری نیست.
· برابرحقوق
و همبا و همراه و هماموز و هماندیش و همکار و همرزم با هم اند.
· بالا و
پایینی وجود ندارد.
· تنها
تفاوت در تقسیم کار است:
· زن کار
خانه می کند، نسل نو را تربیت می کند و مرد کار کشاورزی می کند، به عنوان مثال.
مریم
· حالا
تقریبا با این مفهوم داد و ستد موافقم.
· ولی نمی
پذیرم که برای حفظ رابطه، تن به هر ذلتی بدهیم و تا حد یک انگل تنزل مقام پیدا
کنیم.
میم
· اتفاقا
اکنون مسئله برای خود من هم روشن تر شد.
· این
مسئله قبلا برایم اینقدر صریح و روشن نبود.
· کمتر کسی
در خارج از چارچوب این دیالک تیک رابطه برقرار می کند.
·
· حتی گدا
به ازای ستد خود (پشیزی و یا لباسی
و یا تکه نانی) دادی می دهد:
· گدا داد
نسیه می دهد:
· دعا می
کند تا خدا به عوض او در دنیا و یا عقبی دادی بدهد.
مریم
· بحث
جالبی بود.
· ولی
برایم، یک سؤال پیش آمده:
· این
نوع داد و ستد فقط در مورد روابط انسانی صادق است و یا تعمیم پذیر به همه عرصه ها ست؟
میم
· دیالک
تیک داد و ستد یونیورسال است.
·
شامل کل هستی می شود:
·
حتی شامل حال ذرات اتمی می شود.
·
ما در تحلیل های مختلف تحت عنوان «تمرین تفکر
مفهومی» در گروهی به همین نام به این دیالک تیک مفصلا
پرداخته ایم.
· به نظر
سعدی ـ دیالک تیسین بزرگ قرون وسطی ـ این دیالک تیک حتی در روز محشر، یعنی حتی در
مورد شخص خدا صادق است:
·
دست خالی رفتن به صحرای محشر همان و روانه دوزخ
شدن همان.
·
احسان نکنی از بهشت و حوری و غلمان خبری نیست.
·
از این رو بنظر سعدی فقرا را به صد فرسنگی بهشت
هم حتی راه نمی دهند.
· بدون داد
در دنیا، ستدی در عقبی وجود ندارد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر