
ما از روحانیت داخل کشور سخن می گوییم.
روحانیت وظیفه خود را درست انجام نمی دهد.
مردم را هرروز بیشتر از دین فراری می دهند.
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
گروه موسوم به
فوندامنتالیسم زیر ذره بین تحلیل
میم
1
ما از روحانیت داخل کشور سخن می گوییم.
روحانیت وظیفه خود را درست انجام نمی دهد.
• روحانیت در داخل و خارج نداریم.
• روحانیت در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی مختلف داریم.
• روحانیت در برده داری، فئودالیسم، سرمایه داری رقابت آزاد و امپریالیسم داریم.
• روحانیت ایران مثل روحانیت هر جای دیگر است:
• هم طبقه است و هم ایدئولوگ.
• در جاهای دیگر این دیالک تیک دیده نمی شود.
• جورج بوش و یا اوباما بظاهر کشیش نیستند.
• ولی خامنه ای آیت الله است.
• پوسته را اما اگر از هر دو بزدائی، ماهیت طبقاتی هر دو بیرون می زند.
• آن وقت می بینیم که احمدی ما با سارکوزی و برلسکونی فرقی ندارد.
• بقیه هم به همین سان.
• فقط باید نقاب را برداری، اگر قصد دیدن چهره واقعی را داری.
• روحانیت همان کاری را در ایران انجام می دهد که در امریکا و آلمان و لهستان و واتیکان.
• جمهوری کذائی ایران نسخه واتیکان است.
• این نسخه را روشنفکرانی از قبیل جلال آل احمد پیچیده اند.
• دین که معجزه نمی کند.
• دین دیالک تیک آه و افیون است:
• هم امید می دهد و هم تخدیر می کند.
• هم به مقاومت برمی انگیزد و هم به تسلیم وامی دارد.
• هم اوتوپی و رؤیا ست و هم زهر ایدئولوژیکی مهلک است.
2
مردم را هرروز بیشتر از دین فراری می دهند.
مردم را هرروز بیشتر از دین فراری می دهند.
• در این حکم شما حقیقت بزرگی کشف و به زبان بسیار ساده اعلام می شود.
• حق با شما ست.
• اگر جز این بود، شگفت انگیز بود.
• اما خود این کشف، کشفی غول آسا ست.
• ما در مطلبی تحت عنوان «گفت و گوی نیکا با نون» بلحاظ محتوا همین نظر شما را نمایندگی کرده ایم.
• و آن را طنز تلخ تاریخ نامیده ایم.
• اما چرا طنز تاریخ نامیده ایم؟
الف
طنز تاریخ
• دلیلش در کشف خود شما ست:طنز تاریخ
• جن بدست جنگیر و نه کس دیگر به اعماق رانده می شود، یعنی به آمدگاه خود فرستاده می شود.
• همان قشر اجتماعی ئی که مبلغ، مروج و حافظ خرافه و دین بوده، به حکم تاریخ و به نیت حفظ خرافه و دین، تبر بر ریشه خرافه و دین می زند.
• تاریخ امحای خرافه و دین را به عهده مبلغان و مروجان حرفه ای خرافه و دین محول می کند.
• این چیزی جز طنز تاریخ نیست.
• این چیزی جز خنده تاریخ به ریش بنی بشر نیست.
• اما چرا طنز تلخ تاریخ نامیده ایم و نه طنز شیرین تاریخ؟
ب
طنز تلخ تاریخ
طنز تلخ تاریخ
• تلخی این طنز آنجا ست که بنی بشر بابت این طنز تاریخ، بهای گرانی می پردازد:
• دهها هزار نفر نیست و نابود می شوند.
• هر دگراندیشی در ملأ عام سلاخی و سنگسار می شود.
• هر نفس کشی شکنجه می شود، آواره و بی خانمان و بی پناه و بی کس می گردد.
• مردم روز به روز به تجربه دردناک در می یابند که دین نه کیمیای رهائی بخش، بلکه طرز تفکری به غایت عقب مانده، ویرانگر، ضد انسانی و ضد اجتماعی است.
• ولی این شعور تجربی خیلی گران به دست مردم می رسد.
• از طریق خانه خرابی توده ای بدست مردم می رسد.
• از طریق کارد به استخوان رسیدن توده ای بدست مردم می رسد.
• همین شعور می توانست از طرق دیگر بدست آید.
• مثلا از طریق روشنگری بی درد سر و لذت بخش و شیرین بدست آید.
• تلخی طنز تاریخ همین جا ست.
• ولی برای رب النوع تاریخ، مهم نه درد و رنج مردم، بلکه امر پیشرفت اجتماعی به هر قیمت است.
تاریخ کله شق و سمج و سرسخت است، اهل ملاحظه این و آن نیست.
تاریخ احساساتی و سانتی منتال نیست.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر