
یدالله سلطان پور
هیات اجرائی سازمان های جبهه ملی ایران در خارج از کشور۷ دی ۱۳۸۸
جنایات حکومت علیه تظاهرات مسالمت آمیز مردم را محکوم می کنیم!
• به فرمولبندی این حکم هیئت اجرائی سازمان های جبهه ملی در خارج از کشور اندکی دقت باید کرد:
• حضرات جبهه ملی در جهان بینی لیبرالی مخدوش خود ظاهرا جنایات نظام اسلامی (طاهری پور) را به دو دسته تقسیم می کنند:
1
• دسته اول جنایاتی اند که بر ضد تظاهرات مسالمت آمیز صورت می گیرند.
2
• دسته دوم جنایاتی اند که بر ضد تظاهرات قهر آمیز صورت می گیرند.
• این طبقه بندی اما بلحاظ جهان بینی به چه معنی است؟
• این همان شیوه تفکری است که دیگر بزرگان فوق الذکر بدون استثناء نمایندگی کرده اند:
• سوبژکتیویسم معرفتی ـ نظری!
• چرا؟
• چون هیئت اجرائی جبهه به اصطلاح ملی نیز جنایت را ـ به مثابه اوبژکت شناخت ـ نه با توجه به خود جنایت، بلکه با توجه به شیوه رفتار سوبژکت (تظاهر کننده ها) ارزیابی می کند.
• به عبارت دیگر، جنایت را به جنایت مشروع و نامشورع طبقه بندی می کند:
• جنایت مشروع به جنایتی می گوید که در حق تظاهرات قهرامیز صورت گیرد.
• جبهه ملی با افاده و کر و فر نیمه فئودالی ـ نیمه بورژوائی مخالفتی با جنایاتی از این نوع ندارد.
• مخالفت جبهه ملی تنها با جنایاتی است که بر علیه تظاهرات مسالمت آمیز صورت گیرند و این نوع از جنایات را نامشروع می داند.
• این اما واقعا به چه معنی است؟
• این بدان معنی است که جبهه ملی نیز بسان سران سازمان فدائی بر سینه رادیکالیسم و انقلابیگری دست رد می کوبد و به تجلیل از رفرمیسم می پردازد.
• فقط باید پرسید که چه فرقی میان مدعیان چپ و طرفداران دروغین سوسیالیسم و مدعیان راست و طرفداران سرمایه داری وجود دارد؟
• چون بلحاظ جهان بینی کمترین تفاوتی بین آنها به چشم نمی خورد.
• شگفت انگیز اما فرمالیسم بینشی حاکم بر رهنمودهای امپریالیسم و اوپوزیسیون ضد «نظام اسلامی» (طاهری پور) است:
• همه از دم یک چیز می خواهند:
• پرهیز از خشونت و اکتفا به مسالمت.
• و همه از دم یک دلیل برای اثبات صحت رهنمود خود در چنته دارند:
• حرکات انقلابی و قهرآمیز را رژیم حاکم بهانه سرکوب قرار خواهد داد.
• این اما به معنی رقصیدن به ساز رژیم است و بس.
جبهه ملی به مثابه سازمان بورژوائی، دیری است که به آرمان های بورژوائی آغازین پشت کرده است.
چون فلاسفه بورژوائی آغازین از فیشته تا هگل، انقلاب را حق بی چون و چرای ملت می دانستند و بسنده کردن به رفرم های بی محتوا و رقصیدن به ساز ارتجاع حاکم را ننگ می شمردند.
چون فلاسفه بورژوائی آغازین از فیشته تا هگل، انقلاب را حق بی چون و چرای ملت می دانستند و بسنده کردن به رفرم های بی محتوا و رقصیدن به ساز ارتجاع حاکم را ننگ می شمردند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر