۱۳۹۱ فروردین ۴, جمعه

پروانه‌ های پگاه

حکایت پهلوانی ‌ات را بر گلبرگی از شبنمواژه ‌ها به روایت نشسته‌ اند!

(به تصویرت نگاه می ‌‌کنم و قلبم را می نویسم.)
یوسف صدیق (گیلراد)
اشک‌های پنهان
(سحرگاه هشتم دی‌ ماه ۱۳۸۸ )
(۲۹ دسامبر ۲۰۰۹)
سرچشمه
اخبار روز:
www.akhbar-rooz.com


• سرزمینی
• اشک ‌هایش را
• در چشم ‌هایت پنهان کرده است:

• دو مروارید سیاه
• که راز دریاها را به دل دارند.

• دو ستاره‌ ی غرور
• در یلدای بی‌ قراری یک ملت.

• دو شعر بلند
• که واژه در واژه
• استمدادی دیرینه را تکرار می‌‌کنند.

• دو چشم شرقی غمگین
• که آه تلخ زمان ‌اند...

*****
• آه، خواهر خوبم
• غریو کدام درد را
• در قایق رها شده به خیزاب ‌ها
• پارو کشیده‌ای؟

• زخم کدام خنجر بیداد را؟
• سوز کدام دشنام،
• کدام تحقیر،
• کدام گاز اشک آور،
• کدام گاز فلفل را؟

• خشم عمیق دلت را
• چگونه در مشت عقل توفیده‌ ای
• که نادانی سرگیجه ‌هایش را
• دستمالی از هذیان بسته است؟

*****

• گرد ‌آفرید گمنام پوشیده در حجاب!
• حجاب کدام نیرنگ را کنار زده‌ ای
• که راستی در باورها گل داده است؟

• ماه کدام آسمان را
• به میهمانی شبگیر می‌‌بری
• که شب‌ها بوی سحر گرفته‌اند؟

• می‌ دانی‌، آیا می‌‌دانی‌؟
• پروانه‌ های پگاه
• حکایت پهلوانی ‌ات را
• بر گلبرگی از شبنمواژه ‌ها
• به روایت نشسته‌اند؟

*****
• بگذار بشویم خون را
• از پلک‌ هایت، پیشانی‌ ات، گونه‌ هایت، خواهر خوبم!
• بگذار بشویم خون را از چشم ‌هایت!

• سرزمینی
• اشک ‌هایش را
• در چشم‌ هایت پنهان کرده است.


پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر