۱۴۰۴ شهریور ۱۵, شنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۵۳۳)

      https://img2.chinadaily.com.cn/images/202005/27/5ece2147a310a8b2fa4bc20c.jpeg  


میم حجری
 
مگر چه مى خواستيم از زندگى
جز كمى آرامش و دل خوش
حریف
 
با آرامش خشک و خالی نمی توان زندگی کرد.
اگر کسی واقعا آرامش می خواهد باید به گورستان برود.
گورستان منبع و مظهر بی بدیل آرامش است


انسان ها همیشه "بُت" می سازند،
بعضی ها با "سنگ و چوب"
عده ای با "باورهایشان"
اولی ترسناک نیست،
چون با یک تبر در هم می شکند!
ولی دومی بلایی است که هیچ جامعه ای از آن مصون نمانده است!
پس بشکن
باورهایی را که از تو یک زندانی ساخته است بی آنکه بدانی...
رومن_رولان


مش رومن رولان
تو
مثل خیلی از شعرا و هنرمندان
به عوض سواد مفهومی
 رو  داری.
تو
تفاوت بت با باور را حتی نمی دانی.
کسی از باور و ایمانش بت نمی سازد.
به بت می توان ایمان آورد و یا نیاورد.
بت
یک مفهوم فقهی و فلسفی است و نه یک مفهوم ادبی و هنری تا هنرمند بتواند درک کند و توضیحش دهد.
شعور هنری به درد شناخت چیزی نمی خورد.
فرق بت پرستی با خداپرستی و مهر پرستی و ماه پرستی و پستان پرستی  وآلت تناسلی پرستی و امروز پول پرستی و خرپول پرستی و کالاپرستی چیست؟

یادداشت‌های غزه 104 (خلاصه تحلیلی)*
نوشته رامی ابوجاموس، ترجمه شهباز نخعی
۵ سپتامبر ۲۰۲۵ ORIENT XXI
ــــــــــــــــــــــــــ
مسئولیت بر دوش قربانی
ــــــــــــــــــــــــــ
رامی از گفت‌وگویی با دوستی در فرانسه آغاز می‌کند که به او توصیه می‌کند برای حفظ جانش غزه را ترک کند. همین نقطه آغاز، او را به پرسشی بنیادی می‌کشاند: چرا همواره فلسطینی‌ها مسئول پیامدهای اشغال معرفی می‌شوند؟ از نگاه غرب، خطای اصلی نه متجاوز، بلکه صاحب‌خانه‌ای است که خانه‌اش غصب شده و حاضر به تقسیم آن نیست. این وارونه‌سازی ارزش‌ها باعث شده تا از ۱۹۴۸ تاکنون همه فجایع بر گردن فلسطینی‌ها انداخته شود.
ــــــــــــــــــــــــــ
بازنویسی تاریخ به سود اسرائیل
ــــــــــــــــــــــــــ
نویسنده یادآور می‌شود که اسرائیل و حامیانش طی دهه‌ها موفق شده‌اند در ذهن غربی‌ها این تصور را حک کنند که مقاومت فلسطینی‌ها خطا بوده است. از شورش‌های دوران قیمومیت بریتانیا تا رد تقسیم سرزمین در ۱۹۴۸، همواره تقصیر بر دوش فلسطینی‌ها گذاشته شده است. حتی کشتارهایی مانند دیر یاسین، آوارگی ۸۰۰ هزار نفر و ویرانی صدها روستا، به‌گونه‌ای روایت می‌شود که قربانیان سزاوار آن بوده‌اند، چون «تصمیم نادرست» گرفته‌اند.
ــــــــــــــــــــــــــ
حق مقاومت یا سکوت اجباری
ــــــــــــــــــــــــــ
به باور ابوجاموس، روایت غالب غربی چنین است که فلسطینی‌ها نباید مقاومت کنند. اگر سکوت می‌کردند، شاید زنده می‌ماندند. امروز هم به بهانه خطای حماس در ۷ اکتبر، کل جمعیت ۲.۳ میلیون نفری غزه محکوم به اخراج یا مرگ معرفی می‌شود. غرب خواستار توقف کشتار است، اما همزمان با فروش سلاح و حمایت سیاسی، به اسرائیل حق می‌دهد که «از خود دفاع کند»؛ در حالی که معنای واقعی آن حق گسترش و تصرف بیشتر سرزمین است.
ــــــــــــــــــــــــــ
تروریست‌سازی و مشروعیت کشتار
ــــــــــــــــــــــــــ
نویسنده توضیح می‌دهد که اسرائیل هر نیرویی را که در برابرش بایستد «تروریست» می‌خواند. از عرفات تا حماس، برچسب یکسان است. در این منطق، قربانی نه‌تنها نباید مقاومت کند، بلکه حتی فریاد ناشی از درد هم مجاز نیست. رسانه‌های غربی نیز اغلب همسو می‌شوند: در بمباران ۲۰۱۴ وقتی ده‌ها غیرنظامی کشته شدند، پرسش اصلی این بود که آیا یک عضو حماس در ساختمان حضور داشته یا نه؛ گویی همین کافی بود تا کشتار صدها نفر توجیه شود.
ــــــــــــــــــــــــــ
جنگ روانی و اجتماعی
ــــــــــــــــــــــــــ
ابوجاموس تأکید می‌کند که جنگ فقط نظامی نیست، بلکه جنگی برای تغییر ذهن‌ها و تخریب بافت اجتماعی نیز جریان دارد. مردم باید به این نتیجه برسند که با مقاومت‌گران هم‌نشین نشوند، تا اعتماد و همبستگی اجتماعی نابود گردد. هدف نهایی، تسلیم کامل و ترک سرزمین است.
ــــــــــــــــــــــــــ
انتخاب ماندن
ــــــــــــــــــــــــــ
در پایان، نویسنده بر انتخاب شخصی خود تأکید می‌کند: ترجیح می‌دهد در خانه‌اش بماند، حتی اگر این تصمیم به قیمت جان او و خانواده‌اش تمام شود. او می‌پذیرد که مسئولیت انتخاب ماندن را به عهده دارد، اما یادآور می‌شود که ماشه را او نمی‌چکاند. بااین‌حال، در روایت تحریف‌شده جهانی، باز هم این اوست که مقصر قلمداد می‌شود، نه اشغالگر.
ــــــــــــــــ
* «یادداشت‌های غزه» نوشته رامی ابوجاموس، روزنامه‌نگار فلسطینی ساکن نوار غزه و برنده جایزه بین‌المللی بایو برای خبرنگاری در مناطق جنگی، مجموعه‌ای است از روایت‌های شخصی، مشاهدات روزمره و تحلیل‌های انتقادی درباره وضعیت مردم غزه در محاصره و زیر اشغال. او در زیر با زبانی صریح و بی‌پرده تلاش می‌کند تصویر واقعی زندگی در غزه را، ورای تیترهای خبری و روایت‌های تحریف‌شده رسانه‌های غربی، ثبت کند و نشان دهد چگونه مسئولیت اشغال و خشونت وارونه‌سازی شده و به دوش قربانی گذاشته می‌شود.


زندانی اندوه تعلق نتوان زیست
بیدل

معنی تحت اللفظی:
کسی که دلش در گرو کسی باشد و در اندوه دوری و مهجوری به سر برد، زندگی اش زندگی نیست.

چرا مش بیدل؟
عشق به کسی ویا چیزی
هیچ حسنی هم نداشته باشد
عاشق را از همه چیز دیگر بی نیاز می سازد
و
این نعمت کمی نیست.
وصل
اصولا و اساسا
به تضعیف  عشق منجر می شود
و
هجر
به تقویت عشق.
به همین دلیل
عشاق
از وصل بیزارند.
به همین دلیل
مجنون
سر به بیابان می گذارد تا لیلی را نبیند.

سالوادور آلنده، رهبر سوسیالیست، در چنین روزی در سال ۱۹۷۰ رئیس جمهور شیلی شد.
انتخاب آلنده آغازگر تجربه‌ای بی‌نظیر در دموکراسی رادیکال بود که با کودتای وحشیانه آگوستو پینوشه با حمایت آمریکا متوقف شد.
حریف
انتخاب آلنده آغازگر تجربه‌ای بی‌نظیر در دموکراسی رادیکال بود؟
رادیکال به چه معنی است
مشد حریف؟
انتخاب کسی به سمتی و پستی که نمی تواند
رادیکال باشد.
برای اینکه انتخابات
اصولا و اساسا
فرمال اند.
به همین دلیل
تعیین کننده نیستند.
مهم این است
که
لنینی روی کار آید تا کار  افتادگان به بالا رود.
در همین باکو
کمون باکو
پس از به دست گرفتن قدرت
تن به انتخابات «رادیکال» داد
 و
 فئودال ها
ها توده عقب مانده را به رأی دادن به علی پف ها دعوت کردند
و
ارتجاع فئودالی مجددا روی کار امد
و
کمونارهای خر ولی دلاور باکو را تیرباران کلکتیو (دسته جمعی) کرد.
دلیل شکست دولت النده چی بود؟
بنشینید و بیندیشید.




پیت هگست، وزیر دفاع آمریکا که روز جمعه نام وزارتخانه‌اش با دستور ترامپ به «وزارت جنگ» تغییر یافت، گفت: «این فقط یک تغییر نام ظاهری نیست بلکه بازگشت است؛ بازگرداندن آنچه ترامپ هدایت کرده بود: بازگشت روحیه جنگجویی و پیروزی.»
وزیر جنگ آمریکا با اشاره به تغییر نام وزارتخانه‌اش افزود وزارت جنگ قرار است قاطعانه بجنگد، البته نه جنگ بی‌پایان.
وزیر جنگ آمریکا اضافه کرد که ایالات متحده «قرار است جنگجو تربیت کند نه صرفا مدافع. قرار است موضع حمله داشته باشیم نه فقط دفاع.»
ترامپ پیام این تغییر حمله به دشمنان آمریکا را «قدرت و پیروزی» خواند و گفت آمریکا قدرتمندتر از آن است که دیگران بتوانند درک کنند.


لیزر چینی و پدافند هوایی روسیه - سپر جدیدی در آسمان ایران؟
واشنگتن آشکارا نگران است: پولیتیکو درباره آینده‌ای می‌نویسد که در آن تهران دیگر تنها نیست.
روسیه سیستم‌های دفاع موشکی جدیدی را وارد می‌کند، چین لیزر اضافه می‌کند و توازن قدرت در آسمان خاورمیانه در حال تغییر است. اما این فقط بالای کوه یخ است.
پ.ن:
حالا باید دید که در زمان جنگ چطور این سیستم ها قابلیت دارند؟ لیزر چینی برای انواع پهپادها و ریزپرنده ها بکار گرفته میشوند.
بالای کوه یخ که نه.
نوک کوه یخ.
این مفهوم بدان معنی است که فقط ذره ای از چیز عظیمی دیده می شود و نه تمامت عظمتش.
ضمنا
گول مدفوعات امپریالیستی را نباید خورد.
باشد اندر پرده بازی های پنهان
 ای حریف.
ایران
تنها ست.
همه تنهایند.
بسان کوهها که با همند و تنهایند.
هر کس نماینده طبقه ای است
 و
هر طبقه منافع طبقاتی خاص خود را دارد.
همه پشت پرده در حال معامله اند.
خر تو خر است.
هیچ کس موضع روشنی و حرف روشنی ندارد.
اینکه گفت و گوی پزشکیان با پوتین
۴ ساعت  طول می کشد
نشانه چک ها و چانه ها ست.
دلیل اصلی سرکوب بیدلیل و  بیشرمانه حزب توده
به زبان میر حسین موسوی بیشرم
خوش رقصی برای امپریالیسم بوده است:
سرکوب بی دلیل حزب توده
برای اثبات آنتی کمونیسم فوندامنتالیسم شیعی بوده است:
به قول موسوی در شب عاشورای حزب توده:
«ما به وعده خود وفا کردیم
غزب هم وفا کند و از ما حمایت کند.»



ترامپ بالاخره اسم وزارت دفاع امریکا رو به «وزارت جنگ» تغییر داد!
ارتش امریکا تنها کاری که نمی‌کرد، دفاع بود!
ترامپ:
من فکر می کنم نام وزارت جنگ مناسب تر است ، به خصوص با توجه به وضعیت جهان کنونی....
وزیر جنگ آمریکا هگست:
 آمریکا به حمله خواهد رفت، نه فقط دفاع
اسکندر

اسکندر
فقط حاضر نیست
کلمه ای از کامنت های سگان دربدر توده را بخواند.
و گرنه می دانست:

نه
جنگ
به تنهایی وجود دارد
و
نه
دفاع
و
نه
 حتی صلح.
هیچ چیز به تنهایی وجود ندارد.
دانستن این حقیقت امر
پیش شرط رهایش پیشاپیش  از غفلت و خریت است.
ساختار همه چیز هستی
 دیالک تیکی است.
جنگ
در دیالک تیک جنگ و صلح وجود دارد
تولستیو حتی می دانست و رمان جنگ و صلح را می نوشت
 
دفاع
هم
در دیالک تیک حمله و دفاع وجود دارد و ن هبه تنهایی.
 





مرگ سیاسی آقای خامنه ای اتفاق افتاد
حاتم قادری: حاکمان جمهوری اسلامی دیگر اقتدار ندارند؛ حتی بین خودشان!
مرگ سیاسی آقای خامنه‌ای - یا به تعبیری حاکمان سیاسی فعلی جمهوری اسلامی - اتفاق افتاده است
کسانی که قدرت خود را آسمانی فرض می‌کنند یا برای خود رسالتی قائل می‌شوند، حاضر نیستند قدرت خود را تقسیم کنند
آقای خامنه‌ای حرف اول و آخر را می‌زند؛ اما همه‌ی حرف را ایشان نمی‌زند!


مشد ارش مازندرانی
ما مواعظ  و مواضع سیدعلی را تحلیل مارکسیستی میکنیم
اگر قبله ات را عوض کردی
بخوان.
هم بی ضرر است و هم ضرور.
سطح فکری و معرفتی و شخصیتی سیدعلی و یاران
صد هزار بار بالاتر از سطح فکری و معرفتی و شخصیتی ترامپ  و شی و پوتین و پالان و عردوغان و نتان و ماکرون و مرتس و مسیح و مریم و فرح و فرخ است.
ایران بهترین شخصیت های علمی و فنی و فن اوری و فقهی  را دارد.
فقط جای حزب توده خالی است.
که یادش به یاد باد
نفرین به باد باد
نفرین بر انکه رسم ستم را نهاد باد


بخشی از سخنرانی شی‌جین‌پینگ، دبیرکل حزب کمونیست چین در سمپوزیم ۱۳۰مین سالروز تولد مائوتسه‌دون (۲۶ دسامبر ۲۰۲۳):
«اندیشه مائوتسه‌دون، کاربرد خلاقانه و گسترش مارکسیزم–لنینیزم در چین است؛ اصول درست نظری و جمع‌بندی تجربه‌های انقلاب و ساخت‌وساز چین که در عمل ثابت شده‌اند، و نخستین جهش تاریخی در روند تلفیق مارکسیزم با شرایط چین به‌شمار می‌رود. رفیق مائوتسه‌دون ماتریالیزم دیالکتیک و ماتریالیزم تاریخی را در تمامی کارهای حزب سیاسی پرولتاریا به کار گرفت و در جریان مبارزه طولانی و دشوار انقلاب و ساخت چین، یک موضع، دیدگاه و روش با ویژگی‌های مشخص کمونیست‌های چینی پدید آورد که در سه بُعد اساسی متجلی شد: جستن حقیقت از دل واقعیت، خط توده‌ها، و استقلال و خودتعیینی. این‌ها روح زنده اندیشه مائوتسه‌دون اند. اندیشه مائوتسه‌دون ثروت معنوی گران‌بهای حزب ماست و برای مدت طولانی راهنمای عمل ما خواهد بود.»

«اندیشه مائوتسه‌دون، کاربرد خلاقانه و گسترش مارکسیزم–لنینیزم در چین است؟

قسم به قبر قمر بنی هاشم و بی امیه
که
شی اصلا نمی داند که مارکسیسم و  لنینیسم چیست.
لاطائلات مائو
را
ساواک به عنوان کتب سرخ خیلی خیلی خطرناک
خروار خروار به خورد خران و کره خران میداد
 حتی چریک های فدایی که محروم از نعمت فهم و فراست  بودند
حاضر به ورق زدن شان نمی شدند چه رسد به خردگرایان
مائوئیسم چیست؟
تفاوت استالینیسم با مائوئیسم چیست؟
 استالینیسم و مائوئیسم
کمترین ربطی به مارکسیسم و لنینیسم ندارند.

در حاشیه جنجالهای اخیر حول ژاژخایی در باره فردوسی
زبان در دهان ای خردمند چیست؟
کلید در گنج صاحب هنر
چو در بسته باشد چه داند کسی
که جوهر فروش است یا پیله‌ور
دیباچه گلستان
زبان برای تمدن بشری مانند راه‌ها وسیله ارتباط تمدنهاست. همانطور که راه ها در دوران اولیه صرفا به طور طببعی در رفت و امد انسانها ایجاد شد، زبانها هم به علت نیاز های انسانها به ارتباط با یکدیگر به وجود آمد و رشد کرد. سپس با رشد تمدن‌ها مهندسان پیدا شدند و راه‌ها را با طرح و نقشه و اهداف خاص گسترش دادند و در کنارش به طور همزمان، مهندسان فرهنگی یعنی همان شاعران و نویسندگان و هنرمندان پدیدار شدند که راه‌ها و شاهراههای فرهنگی را برای ارتباطات مادی و معنوی انسانها گسترش دادند و شالوده همه این ارتباطات فرهنگی هم زبان بوده و است.
بعد از حمله اعراب به ایران در پایان حاکمیت سلسله ساسانی زبان پهلوی تقریبا از میان رخت بر بست و تا قرن سوم هجری شمسی زبان ادبی و علمی و درباری به عربی تغییر یافت. سپس در قرن سوم و چهارم زبان فارسی دری مادر زبان فارسی رایج از خراسان بزرگ یکی از مهد های تمدن ایران باستان سر بر آورد و شاعرانی مانند رودکی و فرخی سیستانی و فردوسی و سایرین در دربار سامانیان و غزنویان پدیدار شدند
اما فردوسی باجمع آوری داستان‌های اساطیری و تاریخی ایران باستان و ایران دوران ساسانی و به نظم در آوردن آن با فارسی سلیس خدمت بزرگی به زبان فارسی کرده که هنوز هیچ شاعر و. نویسنده ای نتوانسته اثری بزرگتر از اثر او در ادبیات فارسی خلق کند. بعد از فردوسی هم، شاعران بزرگی مانند مولوی و سعدی و حافظ آمدند که آثار جاودانی به جا گذاشتند اما هیچکدام به لحاظ تاریخی و انسجام زبانی به پای شاهنامه فردوسی نمی‌رسند.
اما باید توجه داشت که شاهنامه با آنکه در آن نصابح اخلاقی هم به فراوانی یافت می‌شود کتاب مذهبی مانند
تورات و انجیل و قرآن نیست که کسی بخواهد از روی آن درس اخلاق بگیرد و یا بدهد. شاهنامه یک اثر ادبی و تاریخی است که کسانی که به حماسه و شعر به صورت نظم علاقه مندند و فارسی می‌دانند، می‌توانند آنرا بخوانند و لذت ببرند و تاریخدانان نیز در آن دنبال ریشه داستان‌های اساطیری آن بگردند و حتی مناسبات اجتماعی دوران قبلا اسلام بویژه دوران ساسانیان را در آن جستجو کنند. فردوسی یک راوی داستانها و تاریخ عهد باستان است که آنرا به نظم کشیده و در دوران فئودالی می‌زیسته نه یک فیلسوف قرن نوزدهم مانند نیچه که او را بخاطر چند بیت اشعار ضد زنش در میان پنجاه هزار بیت شاهنامه به باد انتقاد بگیریم و تمام اثر او را نفی کنیم. اگر کسی دنبال ایراد گرفتن های اخلاقی از آثار بزرگان ادب چه ایرانی و چه خارجی باشد می‌شود به وفور به این آثار اشاره کرد از آثار هزل شاعران معاصر مانند ایرج میرزا تا ناسیونالیسم افراطی در آثار صادق هدایت و بد آموزی های دینی و نهیلیسم در آثار داستایوفسکی و صدها نمونه دیگر.
اما ما هیچگاه بزرگان علم سیاست و هنر را در سراسر جهان در گذشته و حال نمی‌بینیم که اتار هنرمندان سرشناس را به بهانه برخی بد آموزی ها در کل نفی کرده باشند و خواندن آنرا مضر بدانند. البته اداره سانسور برخی کشورهای دیکتاتور زده اینکار را می‌کند. و یا حتی در دورانهایی ماند دوران نازی ها در آلمان و قرون وسطی در اسپانیا و یا حتی در جمهوری اسلامی بطور غیر رسمی فرمان کتابسوزی صادر می‌کردند. دست اخر اینکه منشاء بدآموزی در مورد برابری زن و مرد حد اقل در ایران نه در شاهنامه بلکه در نص صریح قوانین جمهوری اسلامی و آموزش های مذهبی نهفته است، نه در شاهنامه که شاید به ندرت چند بیت آن در کتاب‌های دبستانی یا دبیرستانی موجود باشد. و یا جریانات نژاد پرست راست افراطی فارس زبان، فردوسی و صادق هدایت را سرمشق نژادپرستی خود قرار نمی‌دهند آنها امروز با پرچم اسرائیل و آموزه های فاشیست‌های اروپایی به مخالفین خود حمله می‌کنند نه با شاهنامه و آثار صادق هدایت. تمام.
زبان در دهان ای خردمند چیست؟
کلید در گنج صاحب هنر
چو در بسته باشد چه داند کسی
که جوهر فروش است یا پیله‌ور
دیباچه گلستان
معنی تحت اللفظی:
زبان
 ابزار نمایش بضاعت   بشری است
بشری که یا زرگر است و یا پیله ور
یا  در و گوهر فروش است و یا خرمهره و زبله فروش .

آره و نه.
نه.
برای اینکه زبان
فقط یکی از ابزارهای بضاعت نما ست.
قبل از حرف (زبان)
عمل بضاعتنما ست
عمل
بضاعت نمای اصلی است.
اگر حفاری ویا نجاری
لال هم باشد
چاه و میز و صندلی اندو
بضاعت شان بشری شان را نشان می دهند.
ضمنا
بشر فقط فروشنده نیست.
بشر به شرطی میتواند فروشنده و خریدار باشد که مولد باشد
این فراورده های کار مادی و فکری بشرند که مبادله می شوند.
در و گوهر چه بسا به بهای جان صید و  تهیه می شود.

آری.
برای اینکه زبان نه تنها بشر بلکه حتی نبات و جانور
بضاعت نما و حرفه نما و هنرنما است.
پژوهش زبان شیمیایی نباتات از موضوعات علمی معاصر است.
زبان به مثابه ابزار
اما مرکز اعجاز نیست.
  خرافه ای به هر زبانی هم که تبیین شده باشد
خرافه خواهد بود.
علم هم به همین سان.
کسانی که از زبان
فضیلت می سازند
در بهترین حالت یا عامی اند و یا عوامفریب.
در دیالک تیک ابزار و فونکسیون (زبان و تبیین اندیشه)
تعیین کننده نه فاقبزار، بکله فونکسیون و یا تبیین اندیشه است
مهم محتوای فکری شاهنامه است و نه زبان و کلمات شاهنامه
خیلی ها خیال می کنند که اگر دقیقی وفردوسی
افسانه های باستانی را به نظم نکشیده بودند
ما حالا عربی حرف می زدیم.
خوب.
باشد.
زبان عربی را ایرانی ها سیستماتیزه کرده اند.
به روایتی علاوه بر اکرم، سلمان فارسی نقش مهمی در تدوین افکار رسول اکرم داشته است.
ایکاش فردوسی به عوض تلف کردن عمر در تنظیم شاهنمامه
مثل سعدی گلستان و بوستان می نوشت



با نام بزرگ احمد پژمان عشق را آموختیم،
نغمه‌های بی‌کرانش را به جان خریدیم،
و حالا سر تعظیم به روح بلندش داریم.
جاوادنگی با تو جاودان شد.
ای مهربان تا ابد نام و یادت در قلبمان خواهد تپید.
حسین علیزاده
٨ شهریور
جاودانگی
محال است
و
 خواب است
 و
 خیال است.
خصلت همه چیز
تاریخی است.
از تریاد (تثلیث) پیدایش و رشد  و زوال
نه گریزی
امکان پذیر است
و
نه
گزیری.
جاودانه
اصل تغییر است و بس.



حالا از نشست شانگهای میگویید
قذافی را به یاد بیاورید که در تلاش برای اتحاد افریقا بود، واحد مالی افریقا، و کوتاه کردن دست غارتگر اروپا
یکسال بعد از این اجلاس سران افریقا در ۲۰۱۰ ناتو، سعودی و امارات لیبی را با خاک یکسان کردند.
تایوان، اوکراین، هنگ کنگ، بلاروس هنچنان زمین همین بازی کثیف هستند.
جنوب جهانی با دشمنان غارتگر اروپایی روبروست ... و ارتجاع استعماری شیخ نشینهای پادشاهی.

لیلی


 پایان عصر آرمانی
وصیت طراح بزرگ و سکوت رسانه‌ها درباره علت درگذشت
 جورجو آرمانی، طراح نامدار و تأثیرگذار دنیای مد ایتالیا، در سن ۹۱ سالگی در شهر میلان چشم از جهان فروبست.
برند «آرمانی» با انتشار بیانیه‌ای رسمی در شبکه‌های اجتماعی، خبر درگذشت بنیان‌گذار خود را تأیید کرد.
 هرچند علت دقیق مرگ هنوز اعلام نشده، برخی گزارش‌ها از ابتلای او به بیماری‌ای ناشناخته در ماه‌های اخیر و نیز بستری شدن به دلیل عفونت ریوی حکایت دارند.
به گفته خانواده و نزدیکانش، آرمانی در آرامش و در کنار عزیزانش زندگی را وداع گفت.
 بر اساس وصیت صریح او،
 مراسم خاکسپاری در فضایی کاملاً خصوصی برگزار خواهد شد.
 درگذشت آرمانی نقطه پایانی است بر فصلی ماندگار در تاریخ مد که نام او را به عنوان یکی از بزرگ‌ترین و تأثیرگذارترین طراحان جهان جاودانه کرد.
اسرافیل
دلیل مرگ حریف ۹۱ ساله را اسرافیل باید از عزرائیل بپرسد تا رفع سوء ظن کند


دستگاه جاسوسی آمریکا در کره شمالی؛ مأموریتی که به مرگ منجر شد
 رسانه‌های آمریکایی گزارش دادند که تلاش‌های دولت آمریکا برای جاسوسی از رهبر کره شمالی و شنود ارتباطات او با شکست مواجه شد.
 این مأموریت در زمان دولت دونالد ترامپ و پیش از دیدار هسته‌ای سطح بالا در سال ۲۰۱۹ طراحی شد و هدف آن استقرار یک دستگاه الکترونیکی در کره شمالی برای رهگیری تماس‌ها و ایجاد برتری استراتژیک بود.
 با این حال، مأموریت به دلایل مختلف به طرز فاجعه‌باری شکست خورد. سه عامل کلیدی در این ناکامی نقش داشتند:
1. اشتباهات ناوبری هنگام استقرار زیردریایی،
2. نبود اطلاعات و نظارت در زمان واقعی،
3. برخورد غیرمنتظره با غیرنظامیان که به درگیری مرگبار انجامید.
حضرت اسرافیل

عقل که نباشد
خر در عذاب است.
رهبر کره شمالی
تحفه نطنز که نیست تا از ارتباطاتش شنود به عمل آید.
سران امپریالیسم
بهتر است که مواظب بند تنبان شان باشند تا ابروی شان در ملأ عام  نریزد




آتش سوزی سینما رکس آبادان
علت ایجاد فاجعۀ سینما رکس آبادان چه بود؟
حال این پرسش مطرح است که ایجاد یک چنین آدم سوزی چه بهره ای برای عاملان جنایت آن می توانست دربر داشته باشد؟ در جواب باید گفت که در این تاریخ، اعتراضات مردمی در شهرهای مختلف کشور هرروز بیشتر از قبل اوج می گرفت. لیکن در مناطق جنوبی کشور و بویژه در شهرهای آبادان و خرمشهر هنوز خبری از اغتشاشات وجود نداشت. آبادان شهری بود بسیار معتبر زیرا که وجود منابع نفت و بنادر صدور بین المللی آن در حقیقت منبع اصلی اقتصاد کشور به شمار می رفت. تا زمانی که پالایشگاه های نفت آبادان و صدور نفت به طور مرتب انجام می گرفت، حکومت از نظر اقتصادی در تنگنا نبود و در مقابل مشکلات اجتماعی به زانو در نمی آمد. کارگزاران جبهۀ خمینی به خوبی به این مطلب پی برده بودند و لازم بود که به هر وسیلۀ ممکن مردم این منطقه را به خشم آورده و محیط را به آشوب به کشانند تا بتوانند اعتصاباتی در پالایشگاه های استخراج نفت و در اسکله های صدور آن فراهم سازند. با قطع استخراج و صدور نفت، حکومت را از نظر اقتصادی در تنگنا قرار دهند. اگر چنین تیری به هدف می خورد، مشکل اصلی سقوط رژیم به اندازۀ زیادی فراهم می گردید[۱]. به همین دلیل، از مدت ها پیش، دسایسی از سوی این گروه برای به ناآرامی کشانیدن این منطقه در دست مطالعه و اقدام بود.
سرهنگ بیات، به عنوان رئیس پلیس آن زمان که در جریان دسیسۀ توطئه گران بود، در مورد تشکیلات آنان چنین می گوید[۲]:
«…قبل از عید به ما اطلاع داده شد که عده ای از قم و اصفهان به حسینیّۀ اصفهانی ها آمده اند و اینها گروه را تحت فشار قرار داده اند که حتمآ باید در آبادان شما کاری بکنید که مردم آبادان هم مثل بقیۀ شهرهای ایران به شورش بلند شوند. چون تا آن روز آبادان ساکت ترین شهر ایران بود و ما میدانستیم که یک اقدامی این ها خواهند کرد حالا در کجا نمی دانستیم. ما فعالیت ها و مراقبت هامون را در نقاط حساس و حیاتی تشدید کردیم. بعد وقتی که کیاوش به این جوانان شروع می کنه به صحبت کردن، ضمن این که تشویق و ترقببشون می کنه، ضمنآ تحقیرشون هم می کنه و میگه از طرف شهر بوشهر و شهرهای دیگه برای شما لباس زنانه فرستادند چون شما حرکتی ندارید، مرد نیستید. اینها ناراحت میشن و همونجا اعلام آمادگی می کنند که ما آمادۀ هرگونه کاری هستیم. طرحی تهیه میشه و در اولین طرح، ترور سرتیب تیمسار رزمی رئیس شهربانی آبادانه. این ها گسیل میشن برای ترور تیمسار رزمی…این ها میرن به منزل رئیس شهربانی می بینن که مراقبت بسیار شدیده و قادر نیستن که کاری بکنن. بر می گردن اطلاع میدن به کیاوش که ما اینجا کاری از دستمون برنمیاد. کیاوش دستور میده که برید و یکی از سینماها را آتش بزنید. اینها یک روز قبل از آتش زدن سینما رکس آبادان میایند و سینمائی در خیابان امیری یا بنام سینما شیری یا شهلا [ سهیلا ]، تینر تهیه می کنند و می روند در داخل سالن انتظار آن سینما و زمان مناسب که میشه تینر را می پاشند ولی در آن حین یک جوانی میاد بیرون. اینها صبر می کنند تا برگردد داخل و بعد که کبریت می زنند تینر آتش نمی گیرد. تلفن میزنن که جریان اینجوری شد و ما موفق نشدیم. آقای کیاوش دستور میده که خوب ماهی را هروقت که از آب بگیرید تازه است. سینمای دیگر، فرداشب ولی این بار سعی کنید مواد آتش زا غلیظ تر و بهتر انتخاب کنید. اینها می روند از یک رنگ فروشی تینر را با یک روغن مخصوص مخلوط می کنند و میان به سینمای رکس…»
با توجه به مطالب فوق، خواننده متوجه می شود که هر دو روایت بیان شده، مکمل برنامه ریزی، سازماندهی و اجرای یک سوء قصد نفرت آور و وحشتناکی است که بوسیلۀ ایادی خمینی برای برپائی حکومت خدا برروی زمین انجام شده است. علیرغم برملا شدن مدارک و اسناد فراوان، رژیم اسلامی هنوز بر موضع ۳۵ سال پیش خود اصرار دارد و آن را به پای حکومت شاه و مقامات امنیتی و انتظامی آن می گذارد.
به دنبال این فاجعه، اسلامگرایان به هدف خویش رسیده بودند. از روز دوم شهریور ( پنجشنبه )، در آبادان ده ها هزار نفر از مردم در گورستان « جنّت آباد » اجتماع کرده و به عزاداری پرداختند. سپس به شهر باز گشته و با پرتاب سنگ به سوی پلیس با وی درگیر شدند. آنگاه دست به تهاجم زده و در دسته های پراکنده شیشه های بانک ها را درمسیر خویش شکستند و با پلیس به جنگ و گریز پرداختند[۳]. در ساعاتی از شب، به سوی کلانتری ۵ بمب دستی پرتاب کردند. همچنین گروهی از کودکان ۱۲ تا ۱۳ ساله در همان شب به خیابان ها ریخته دست به تظاهرات زدند[۴] و اتوموبیلی را نیز به آتش کشیدند. در این تظاهرات بر طبق نشریۀ فوق تعدادی نیز در نتیجۀ تیراندازی پلیس زخمی شدند. در همان روز نمایندگان شریعتمداری در مسجد بهبهانی ها با مردم سخن گفتند و آنان را به آرامش دعوت کردند. هرچند که استقبال مردم از این سخنرانی خیلی خوب بود حتی تا اطراف مسجد نیز مملو از مردم بود، لیکن پس از پایان مجلس:
« …گروهی ناشناس که از نقطه نظر مردم آبادان مظنون به نظر می آمدند، بیرون مسجد دست به تظاهرات زدند و با دادن شعارهائی سعی کردند اجتماع مردم را دستخوش تفرقه و درهم پاشیدگی کنند…تظاهر کنندگان سپس به خیابان های اطراف مسجد ریختند و شیشه های چند پارک را شکستند…»[۵]
روز جمعه، بازار « جمشید آباد » آبادان وسیلۀ عده ای « ناشناس » به آتش کشیده شد. در این آتش سوزی دویست مغازه و د کّۀ حصیری به خاکستر تبدیل شد[۶]. و بدین وسیله طرفداران خمینی توانسته بودند بر روی اجساد و خاکستر صد ها هم وطن بی گناه ما، نطفۀ اغتشاش را در مهمترین منطقۀ کشور برپا سازند. اغتشاشات به قدری شدت یافت که رژیم مجبور شد برای حفظ بانک ها، مؤسسات خصوصی و اموال دولتی از دستبرد بلواگران، حکومت نظامی در آبادان بر قرار سازد و این امر در ۴ شهریور به تصویب مجلس سنا رسید.
آتش سوزی سینما رکس ماشین انقلاب را به حرکت درآورده بود. نه تنها در آبادان، بلکه در شهرهای رشت، کرمانشاه، همدان، کاشان، قم، زنجان، قصرشیرین، یزد، ارسنجان، تبریز، کاشمر، کرج، ساری ، گرگان و شهرری تظاهرات دامنه داری برعلیه رژیم شروع شده بود. یکی دیگر از نتایج فاجعۀ آتش سوزی فوق، سقوط دولت آموزگار بود. در ۴ شهریور آموزگار از نخست وزیری استعفا داد و روز بعد جعفر شریف امامی به جای وی منصوب شد.
------------------------------------------------
[۱] – و چنین هم شد. زیرا یکی از عوامل مهمی که موجب ناتوانی رژیم در مقابل اغتشاشات مردمی گردید، قطع جریان نفت در نتیجۀ اعتصابات بود که در حقیقت گلوی اقتصادی حکومت در میان دستان قدرتمند کارگران آن مناطق فشرده شد و از حرکت ایستاد.
[۲] – مصاحبۀ تلویزیونی صفحۀ آخر، همان گذشته.
[۳] – روزنامۀ اطلاعات، یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۵۷.
[۴] – یکی از رفتارهای زشت اسلامگرایان، این بود که کودکان و زنان را بسیج کرده و به تظاهرات می فرستادند. زیرا به خوبی می دانستند که پلیس و سربازان حکومتی با آنا ن به طور خصمانه رفتار نخواهد کرد. نویسندۀ این سطور در حوالی ساعت ۵ صبح ۱۹ رمضان آن سال ( در تهران )، به صدای شعارهای ضد حکومتی از خواب بیدار شده و از پنجرۀ منزل مشاهده کردم که کودکانی در سن و سال فوق، ( گویا پس از پایان شب احیاء از مسجدی بیرون آمده بودند )، هرکدام قطعه سنگی در دست شعار می دادند: « ما عشق علی خواهیم پهلوی نمی خواهیم » و این اولین بار بود که نویسنده چنین شعارها ی خصمانه در یک گذرگاه عمومی بر علیه شاه می شنید.
[۵] – روزنامۀ اطلاعات، همان بالا.
[۶] – روزنامۀ اطلاعات، همان گذشته.


پس از ۷۷ سال، ترامپ در نظر دارد که نام جنگ را به دیوان‌داری آمریکا بازگرداند؛ به‌جای وزارت دفاع، وزارت جنگ
شاید واپس‌روی به نظر بیاید؛ ولی آیا نام دفاع برای کشور جنگ‌افروز و خشونت‌پیشه‌ای چون آمریکا، سزاوار است؟ کشوری‌که جنگ‌نکردن را خوش‌گذرانی چندروزه می‌داند.
فرهمند

نه
جنگ
به تنهایی وجود دارد
و
نه
دفاع
و
نه
 حتی صلح.
هیچ چیز به تنهایی وجود ندارد.
دانستن این حقیقت امر
پیش شرط رهایش پیشاپیش  از غفلت و خریت است.
ساختار همه چیز هستی
 دیالک تیکی است.
جنگ
در دیالک تیک جنگ و صلح وجود دارد
و
دفاع
در دیالک تیک حمله و دفاع.
حتی تولستیو می دانست


 دو نفر می توانند خیلی بیشتر به جامعه آسیب بزنند:
یکم : کسی که می داند و حرف نمی زند
دوم : کسی که نمی داند و حرف می زند
 
مش پروین
خیال می کند که حرف زدن حریفی
همان
و
جامه عمل پوشیدن حرفش
همان.
خلایق
شب و روز
بی وقفه حرف می زنند
بی انکه آب از آب حتی تکان بخورد.
حرف که سهل است
صدها میلیون نفر هر هفته به خیابان می ایند
و
با خشم و خروش
فریاد می کنشد تا هولوکاوست در غزه پایان یابد
ولی
آب از آب حتی تکان نمی خورد.





نوه نلسون مندلا:
آنچه فلسطینیان با ان روبرو هستند بمراتب بدتر از اپارتاید است .
========
ماندلای پنجاه و یکساله به """کاروان/ ناوگان جهانی صمود""" ( صمود واژه ایست عربی بمعنی "ایستادگی و پایداری " میباشد که کاملا روشن است اشاره ایست به انچه این قوم در طی نزدیک به هشت دهه انجام داده اند. ) که شامل 12 قایق/ کشتی و صدها نفر از 44 کشور جهان است - شامل گرتا ( دختر جوان کنشگر سوئدی ) خواهد پیوست.

آره.
مش مان دلا.
ولی
دلیلش چیست؟


اولا
دروغ
را
خر
 حتی باور نمی کند
چه رسد به بشر.
دروغ
به شرطی مقبول می افتد و در صورتی مقبول می افتد که سرشته به راست باشد.
یعنی
دروغ محض  نباشد.
ثانیا
دروغ
حتما
نباید حرف منفی و مضر و مخربی باشد.
ای بسا دروغها
که حقیقی تر از راست ها هستند.
راستگویی
هنر نیست.
راستگویی
نشانه ساده لوحی است و نه نشانه صداقت.
نشانه صداقت چیست؟



میتوانید هم بنویسید
آزادی آری
 دمکراسی نه
خاکزاد

منظور؟
آزادی چه زبطی به دمکراسی دارد؟
دموکراسی چه ربطی به آزادی ویا اختیار دارد؟
برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش
باید دیالک تیکی را پیدا کرد که آزادی و دموکراسی یکی از اقطاب آن باشد.
یعنی باید اشعار و آثار کریم و سعدی را خواند.
آزادی و یا اختیار
در دیالک تیک آزادی و ضرورت (Freiheit und Notwendigkeit) و یا در دیالک تیک جبر و اخیتار وجود دارد و نقش تعیین کننده از ان ضرورت و جبر است.
هر طلبه ای حتی با این دیالک تیک آشنا ست.
آزادی و اختیار با آگاهی همدم و همراه و همبا و همنففس است:
خر نمی تواند آزاد ویا مختار باشد.
آزادی = درک جبر و یا ضرورت
هگل

دموکراسی = توده فرمایی = کمونیسم
ضد دیالک تیکی دموکراسی
اولیگارشی است.
دموکراسی = حکومت اکثریت اعضای جامعه بشری
دموکراسی = حکومت  فقرا
(ارسطو)

هادی خرسندی

خوشحال شدم که دیدم در برابر آنان که مرگ شاعر و نویسنده را آرزو میکنند (آن یکی که نوشته بود تو اصلاً مرده ای و خودت خبر نداری!) هموطنی نوشته «تو نباید بمیری ..... ». آه .... پس هستند کسانی که قدر کارهایت را، مبارزاتت را میدانند و نمیخواهند بمیری. خیلی حال کردم ولی بعدش دیدم که آه، زکی! کامل نخوانده بودم. آقای رامین عنایت منش از تهران فرموده اند: «تو نیاید بمیری ویرگول تو باید به عاقبت خلخالی گرفتار شوی». ای بابا. یک چیزی هم بدهکار شدیم.
چطور میگویند در ایران وضع اینترنت خراب است؟ ....... بگذریم. رفتم خواندم که زنده یاد خلخالی چطوری مرده. نوشته بود بیماری پارکینسون حاد داشته. که بدن آدم رعشه میگیرد و مرتب تکان میخورد.
مژده میدهم به آقای عنایت منش که من دارم. ناراحت نباشد، من نه تنها پارکینسون دارم، بلکه الزایمر هم گرفته ام. فراموشی، نسیان. یعنی وضعم از عاقبت خلخالی بدتر است، گیرم این دوتا عارضه بهم افتاده اند، حالم بهتر شده. چون پارکینسون دارم باید هی تکان بخورم اما چون فراموشی دارم، یادم میرود سروقت تکان بخورم. یک تکان امروز میخورم رفت تا چند روز دیگر که یادم بیفتد پارکینسون دارم. شرمنده آقا رامین

بعضی از فراموشکاران و گم کردن بعضی از سوراخان:
روشنفکران وطنی
خیال می کنند که بیماری ها
نه علت فیزیکی و فیزیولوژیکی و پسیکولوژیکی
بلکه علت الهی دارند.
حریف حواس پرت
خبال میکند ک همش صادوخ خلخالی
به غذاب الهی
 آنهم در این دنیا
گرفتار آمده است.
توسعه نیروهای مولده در ایران
تک بعدی است:
داریم به فتح کیهان نایل می آییم و موشک های مان نتان یابو را به توبه و تسلیم افکنده است.
ولی در زمینه توسعه فکری و فلسفی و هنری و فرهنگی عقب عقب رفته ایم
نه هنرمندی داریم و  نه هنری.
خیلی از مسائل پیش پا افتاده مثلا درست کردن خیار شور و  ترشی و ساختن آفتابه و تهیه آب
لاینحل مانده اند و نتان نیابو می خواهد که عنگلاب کنیم و او از اسرائیل به عوض جاسوس و بمب و جلاد 
آفتابه و اب ارسال کند.



خالی بندی کی شروع شد؟
خالی بندان را چه شد؟

مگر ترامپ و بن سلمان بهتر از پزشکیان حرف می زند؟
مگر سطح فکری شی و پوتین و پالان و ماکرون و مرتس و میلونی و عربان و عردوغان و نتان
 بالاتر از پزشکیان است.
 اصلا خود شماها کیستید که
با همدیگر در تخریب اعتبار شخصیت های کشور
 مسابقه گذاشته اید؟
هنر شما
کوهنوردی و سلفی گرفتن از خود
ادای چریک در اوردن و هارت و پورت توخالی است



جنگ ها
اکنون
نه جنگ بین سربازان کشورهای مختلف (بچه دهقانان و پیشه وران و کارگران آنها)
بلکه بین اجامر اطلاعاتی است.
اداره طویله ها
هم
نه به دست سیاستمدداارن و مدیران و صاحب نظران
بلکه به دست سران مافیا ست
که غیراز شعور و شرم و شخصیت
کم و کسری ندارند.
عین کودکان ۱۱ ساله اند
هم تهوع آور اند و هم تأسف اور و هم تأثرآور و هم ترحم اور

پوتین
عردوغان را به کاخ کرم و لین دعوت میکند و زیر تابلوی نقاشی ئی به او دست میدهد که در ان تزار کثافت روس بر سلطان  عجق وجق  عثمانی غالب آمده است
عردوغان سران کشوری را به کاخ ۳۰۰ اتاقه خود دعوت
می کند
 و
حضرات را  پای پله های کاخ متنظر می گذارد وبعد با طمأنینه یک سلطان و خان
از پله ها پایین می آید
آدم از هر چه سیاست و سیاستمدار است
دلش به هم میخورد


مگر مریم
آدم نیست
مش جیران؟
نکند
من ـ زورت
 مریم  جولیانی ـ مولیانی باشد


سخنگو سپاه اظهار داشت که «دشمن توان آغاز جنگ تازه را ندارد، اما می‌کوشد کشور را در فضای جنگی و ملتهب نگاه دارد». او با خطاب قرار دادن مردم اعلام کرد: «نگران نباشند، اگر جنگی رخ دهد، دست برتر و قدرت پاسخ پشیمان‌کننده داریم».



احمد شاملو
**************
شبانه ، شعری چگونه توان نوشت
تا هم از قلبِ من سخن بگوید، هم از بازویم؟
=============
شبانه
شعری چنین
چگونه توان نوشت؟

من آن خاکسترِ سردم که در من
شعله‌ی همه عصیان‌هاست،
من آن دریای آرامم که در من
فریادِ همه توفان‌هاست،
من آن سردابِ تاریکم که در من
آتشِ همه ایمان‌هاست.
**************
یارانِ من بیایید
با دردهایِتان
و بارِ دردِتان را
در زخمِ قلبِ من بتکانید.
من زنده‌ام به رنج…
می‌سوزدم چراغِ تن از درد…
یارانِ من بیایید
با دردهایِتان
و زهرِ دردِتان را
در زخمِ قلبِ من بچکانید
**************
زنان و مردانِ سوزان
هنوز
دردناک‌ترین ترانه‌هاشان را نخوانده‌اند.
سکوت سرشار است
سکوتِ بی‌تاب
از انتظار
چه سرشار است



ویتگنشتاین
آدم بیشعوری بوده است
او
اصلا نمیداند که حقیقت چیست.
خیلی ها خیال می کنند
که
ضد حقیقت
 دروغ است.
این تصور
 خرافه ای بیش نیست.
دروغ
ضد راست است:
دیالک تیک راستگویی و دروغگویی
ضد حقیقت
اولا
واقعیت است
ثانیا
باطل است.
دیالک تیک حقیقت و واقعیت
دیالک تیک حقیقت و باطل ویا ناحقیقت (Unwahrheit)
برای کشف حقیقت
باید توان تفکر فلسفی  - علمی (مارکسیستی) داشت.
مثال:
نمک طعام چیزی واقعی است و حتی جانوران می شناسند و مصرف می کنند
لنگه کفش چیزی واقعی است و محسوس و ملموس و مرئی است.
حقیقت نمک طعامو لنگه کفش
 اما
نامحسوس و ناملموس و نامرئی است.
برای کشف حقیقت نمک طعام باید  ماهیت آن را کشف کرد.
محتوای نمک طعام متشکل است
از
مولکول های سدیم کلرید و آب و  املاح دیگراست

ماهیت نمگ طعام را مولکول های سدیم کلرید تشکیل می دهند که اگر حذف شوند
نمک طعام سلب هویت می شود وبه درد خوردن نمی خورد
حقیقت
به همین دلیل در اعماق است
با ماهیت و کلیت و عامیت و ضرورت خویشاوند است
به قول هگل
حقیقت در کل است و نه در اجزاء مربوطه
به قول  مولانا
حقیقت فیل
 در کل اندام فیل است و نه در دم و خرطوم و عاج و دست و پای ان


قابل توجه کسانی که از شرایط زندگی قبل از انقلاب اطلاعات کافی ندارند
نامه سرگشاده به فرح دیبا
اولریکه ماینهوف
ترجمه: سیف خدایاری
(۱۹۶۷)
حالتان چطور است، خانم پهلوی!
با خواندن مصاحبه شما با «Neue Revue'» مورخ ۷ و ۱۴ مه [۱۹۶۷]که در آن زندگی خود را به عنوان «ملکه» توصیف کرده‌اید، به ذهنمان رسید، برایت نامه ای بنویسیم. فکر می کنیم که اطلاعات کاملی در مورد ایران ندارید. به همین دلیل است که به مجلات آلمانی هم اطلاعات غلطی می دهید.
به عنوان مثال، می‌گویید که «تابستان در ایران بسیار گرم است و مانند اکثر ایرانیان، من به همراه خانواده‌ام به ریویرای ایران در دریای خزر سفر می کنم.»
مانند اکثر ایرانیان! کمی اغراق‌آمیز نیست؟ به عنوان مثال، در بلوچستان و مهران، بیشتر ایرانیان - در واقع۸۰ درصد آنها - از سفلیس رنج می‌برند. و اکثر ایرانیان دهقانانی اند با درآمد سالانه کمتر از صد دلار. بیشتر زنان ایرانی شاهد مرگ هر دو فرزند خود - پنجاه از هر صد کودک - بر اثر گرسنگی، فقر و بیماری هستند. آیا کودکانی که چهارده ساعت در روز را صرف قالیبافی می‌کنند، نیز در تابستان به ریویرای ایران در دریای خزر سفر می‌کنند؟
[ می گویید] وقتی در تابستان ۱۹۵۹ از پاریس برگشتم و به دریای خزر رفتم، واقعاً «دلتنگ برنج ایرانی و به خصوص میوه‌های شیرین و طبیعی، دسرها و تمام چیزهایی بودم که وعده غذایی واقعی یک ایرانی را تشکیل می‌دهند… ‌” ببین! اکثر ایرانی‌ها دلشان برای شیرینی تنگ نشده؛ آنها به نان نیاز دارند. برای مثال، برای دهقانان مهدی‌آباد، «وعده غذایی ایرانی» شامل کاه خیس خورده در آب است و این دهقانان فقط ۱۵۰ کیلومتر دورتر از تهران هستند و سعی می‌کنند از نابودی ملخ‌ها جلوگیری کنند، زیرا ملخ‌ها منبع اصلی تغذیه آنهاست. بسیار خب! آدم می تواند با خوردن ریشه گیاهان یا هسته خرما زنده بماند، اما نه برای مدت طولانی. اما دهقانان گرسنه ایرانی سعی می‌کنند این کار را انجام دهند و وقتی سی ساله می‌شوند، می‌میرند. این میانگین امید به زندگی یک ایرانی است. اما تو هنوز جوانی، فقط بیست و هشت سال - بنابراین دو سال پرنغنم دیگر در پیش داری، که “ فقط در ایران می‌توانی داشته باشی."
همچنین گفته اید : متوجه شدم که شهر تهران تغییر کرده است: ساختمان‌ها مثل قارچ از زمین بیرون زده بودند؛ خیابان‌ها پهن‌تر و جادارتر بودند. دوستان من هم تغییر کرده بودند، زیباتر شده بودند، خانم‌های واقعی و زیبا
شما با زیرکی آلونک‌های «میلیون‌ها نفر کم‌درآمدتر»، دویست هزار نفر در جنوب تهران که در بیغوله ها و کلبه‌های پر ازدحام گلی شبیه لانه خرگوش زندگی می‌کنند را نادیده می گیرید. همانطور که نیویورک تایمز می‌گوید. پلیس شاه باید اطمینان داشته باشد که چنین چیزی را نبینید. اخیراً وقتی هزار نفر در محل ساخت و ساز در نزدیکی محله‌های بهتر پناه در یک گود پناه گرفتند، صدها پلیس آنها را کتک زدند تا آسیبی به حساسیت‌های زیبایی‌شناختی کسانی که در تابستان به دریای خزر سفر می‌کنند، نرسد. برای شاه کاملاً قابل قبول است که رعایایش در این شرایط زندگی می‌کنند؛ چیزی که شاه نمی تواند بپذیرد، مشاهده آنهاست، حالا خودش یا شما . با این حال، می گویید : مردم شهرها کاملاً مرفه اند. روایت یک مسافر از جنوب ایران می‌گوید: «من کودکانی را می‌شناسم که سال‌ها مانند کرم در خاک می‌غلتند و از علف‌های هرز و ماهی‌های گندیده تغذیه می‌کنند.» اینها فرزندان شما نیستند و می توانید از خداوند سپاسگزار باشید، اما بهرحال این ها آدم اند!
گفته اید که در رابطه با علم و فرهنگ، آلمان و همچنین فرانسه، انگلستان، ایتالیا و سایر فرهنگ‌های بزرگ در صف مقدم اند و این [ وضعیت] در آینده ای نزدیک تغییر نمی کند. زنده باد شاه! تا آنجا که به جمهوری فدرال مربوط می‌شود، عاقلانه است که چنین پیش‌بینی‌هایی را به سیاستمدارانی که با فرهنگ سروکار دارند محول کنید، آنها بیشتر می‌دانند. اما چرا مستقیماً نمی‌گویید که ۸۵ درصد از جمعیت ایران بی‌سوادند، همانطور که ۹۶ درصد از ساکنان مناطق روستایی بی‌سوادند. از پانزده میلیون دهقان در ایران، تنها ۵۱۴۴۸ نفر سواد خواندن دارند. اما دو میلیارد دلار “ کمک به توسعه ایران “ که پس از کودتا علیه مصدق در سال ۱۹۵۳ دریافت کردید را ، همانطور که کمیته‌های تحقیق آمریکایی اظهار داشتند، «به هوا رفته» است.
اثری از مدارس و بیمارستان‌هایی که قرار بود با این پول ساخته شوند، دیده نمی شود. اما شاه اکنون سربازان وظیفه را به روستاها می‌فرستد تا به فقرا آموزش دهند: که به آنها گفته می‌شود، «سپاه دانش». بد نیست که حواس مردم برای مدتی از گرسنگی، تشنگی، بیماری و مرگ پرت شود. آنها از گفته شاه که هوبرت همفری با بی‌ملاحظگی تکرار کرد، آگاه هستند: «به لطف کمک‌های ایالات متحده، ارتش در وضعیت خوبی است و آماده مقابله با غیرنظامیان است. ارتش نه برای جنگ با شوروی، بلکه برای جنگ با مردم ایران آماده می‌شود.»




گئورگ لوکاچ
از پیروان هگل است.
دیالک تیک هگل
پا در هوا ست.
سیاست
یکی از عناصر روبنای ایده ئولوژیکی  است و خادم و سرسپرده و تابع زیربنای اقتصادی است.
تسخیر قدرت سیاسی توسط طرقه حاکمه جدید
برای تسخیر قدرت اقتصادی است
که
 قدرت به معنی حقیقی کلمه است
که
شالوده و پایه و اساس همه انواع قدرت (قدرت سیاسی، فکری، فرهنگی، هنری، ادبی، تربیتی، آموزشی، پرورشی، مذهبی و غیره) است.




نه. 
 
دیکتاتوری و یا استبداد
هم می تواند دیکتاتوری انقلابی باشد  مثلا دیکتاوری پرولتاریا
و
هم  میتواند دیکتاتوری ارتجاعی باشد
مثلا دیکتاتوری پینوچه

آزه.
ما سواد خواندن و نوشتن داریم
آثار کسروی راجع به مشروطه را در ایام کودکی حتی خوانده ایم
ما از پیروان ستارخان هستیم.

ستارخان می گوید:
من سگ ملتم.
ستارخان در دشوارترین شرایط جنبش مشروطه می گوید:
ما حاضریم یونجه بخوریم و زنده بمانیم
ولی وجبی از خاک کشور را به اجنبی ندهیم


پائولو کُنتِه...
جاز، رقص کفش‌ها روی سنگفرش‌های ایتالیا
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
نامش که می‌آید، گویی بوی قهوه‌ی تازه‌دم و باران ملایم ایتالیایی در کوچه‌های سنگفرش‌شده می‌پیچد. مردی با صدایی گرفته، پُرخراش و در عین حال شیرین و بازیگوش! که هر کلمه‌اش مثل یک لبخند نیمه‌پنهان روی لبان یک پیرمرد شیطان و دلربا می‌نشیند.
او وکیل بود، اما پیانو و ترانه او را ربودند!
عاشق طنزهای ریز، عاشق بازی با کلمات، عاشق ساختن دنیایی که در آن هر لحظه پر از طنینی شاعرانه و کنایه‌ای عاشقانه است. وقتی او می‌خواند، آدم حس می‌کند گربه‌ای سیاه دارد روی پیانو راه می‌رود،
اما چه زیبا! چه شوخ چشم!
پائولو کُنتِه تنها یک خواننده نیست، یک کافه‌ی کامل است!
قهوه، بوی سیگار، صندلی‌های چوبی لق‌لقو، یک لیوان شراب نیمه‌پر و جمعی دوستان که به شوخی و لبخند، جهان را کمی قابل تحمل‌تر می‌کنند.
موسیقی‌اش همان لحظه‌ای است که خنده و اندوه دست هم را می‌گیرند.
سال هاست همدم من است... دوستش دارم، چون صدای او نه برای غم، نه برای شادی، بلکه برای زندگی است. برای ما که وطن مان تبعید است و دل‌مان به یک نیم‌لبخند، یک نیم‌آهنگ، و یک نیم‌جرعه امید بند است.
اگر شبی در مونترال، تورنتو یا هر گوشه‌ای از جهان احساس کردید دلتان گرفته و هیچ‌چیز دنیا لبخندتان را برنمی‌گرداند، پائولو کُنتِه را گوش کنید.
قول می‌دهم، حتی اگر نخندید، لب‌هایتان بی‌اختیار کج می‌شود، همان‌طور که کُنتِه خودش همیشه با گوشه‌ی دهان آواز می‌کشد: نصفه‌خندان، نصفه‌جدی، اما سراپا زندگی.
ـــــــــــــــــــــــــ
ایتز واندرفول! آیرونی تلخ و شیرین!
ترانه ی «Via con me» کنته، در واقع یک شوخی بزرگ عاشقانه است. آهنگی که به جای آه و ناله‌های همیشگی عاشقان، مثل یک مرد بانمک ایتالیایی، تو را از پشت میز قهوه بلند می‌کند و می‌گوید: بیا! بیا برویم، دنیا خیلی مزخرف است، ولی چه اهمیتی دارد؟!
کُنتِه در این ترانه با صدای گرفته و زمختش، بارها و بارها تکرار می‌کند «It’s wonderful!»، طوری که آدم شک می‌کند خودش هم باور دارد یا نه. همین تردید، همان آیرونی شیرین اوست؛ مثل وقتی کسی در میانه‌ی خنده، ناگهان بغضی کوچک دارد.
تصویر کن: کوچه‌ای در جنوا یا میلان، باران ریزی روی سنگفرش، دو نفر در عجله، و یک پیانیست پیر با انگشتانی سنگین که روی کلاویه‌ها می‌رقصند. ترانه می‌گوید:
بیا با من، بیا فرار کنیم به جایی که هیچ‌کس ما را نشناسد، به دنیای قهوه، شراب، گربه‌ها و خنده‌های بیقرار!
در اصل «Via con me» به آدم می‌گوید: زندگی همین (کثافت) است، پس چرا آن را با کمی شوخی، کمی جَز و کمی عشق، خوشمزه‌تر نکنیم؟ واندر فول!...


فرزندی دادخواه از میان ما  پرکشید 
شور بختانه  ایمان شیرعلی ۴۳ ساله فرزند زنده یاد ایرج شیرعلی  در اواخر ماه اوت در آمریکا به ناگهان درگذشت.
او در  آمریکا به‌عنوان پزشک مشغول به کار بود. پدرش  در۵ بهمن ۱۳۶۱ در آمل اعدام شد. 
او بدون حضور پدر، اما در آغوش خانواده‌ای پرمحبت بزرگ شد. در زندگی شخصی نیز توانست با تلاش بسیار، چه در تحصیل و چه در حرفه‌اش، پله‌های ترقی را طی کند.
او  میگفت به نسلی تعلق دارد که متعهد است برای لغو مجازات ضدانسانی اعدام مبارزه کند...
یاد عزیزش گرامی باد
تسلیت به مادر ایمان، سوسن گل محمدی و خانواده دادخواهان🥀
در وجود من
هزاران زن
زندگی میکنند
مادران دشت سرخ خاوران
با گلوی زخمی آزادی را فریاد می زنند
مادران کودکان کار
کودکان بی تقدیر
کودکان فاقد کودکی
مادران نگران اعدام فرزند
بر سر در اوین
مادران آوازهای دلسوخته
مادران ترانه های سرخ
مادران جوانه های سبز
با دلی تنگ وغم بار
به زانو نشسته
خاک را چنگ می زنند
در وجود من هزاران زن
زندگی میکنند
بازماندگان هجوم انتظار
بازماندگان
آه و اشک ...
کفش هایم کو؟
چه کسی بود صدا زد: سهراب؟
آشنا بود صدا
مثل هوا با تنِ برگ
مادرم در خواب است
شبِ خرداد به آرامیِ یک مرثیه از رویِ سرِ ثانیه ها می گذرد
و نسیمی خنک از حاشیه ی سبز پتو خواب مرا می روبد
بوی هجرت می آید
بالش من پُر آواز پَر چلچله هاست
صبح خواهد شد
و به این کاسه ی آب
آسمان هجرت خواهد کرد
باید امشب بروم
من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم
هیچ چشمی، عاشقانه به زمین خیره نبود
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد
هیچکس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت
و شبی از شبها
مردی از من پرسید
تا طلوع انگور، چند ساعت راه است؟
باید امشب بروم
باید امشب چمدانی را
که به اندازه ی پیراهنِ تنهایی من جا دارد، بردارم
و به سمتی بروم
که درختانِ حماسی پیداست
رو به آن وسعتِ بی واژه که همواره مرا می خواند
یک نفر باز صدا زد: سهراب!
کفش هایم کو؟



ما بخش اعظم اشعار و افکار کمونیست های معروف ایران را تحلیل مارکسیستی کرده ایم.
حضرات از تنها چیزی که خبر ندارند، مارکسیسم است.
چین مبلغ خراافات کنفوسیوس است.
تصمیم داریم تحلیل شان کنیم
شاید اجنه بخوانند و برای اموات ما دعا کنند
آدم ها فقط دنبال عکس اند و نه اندیشه



من این پاییز در زندان....
درین زندان، برای خود هوای دیگری دارم
جهان، گو، بی صفا شو ، من صفای دیگری دارم
اسیرانیم و با خوف و رجا درگیر، اما باز
درین خوف و رجا من دل به جای دیگری دارم
درین شهر ِ پر از جنجال و غوغایی ، از آن شادم
که با خیل ِ غمش خلوتسرای دیگری دارم
پسندم مرغ ِ حق را ، لیک با حقگویی و عزلت
من اندر انزوای خود ، نوای دیگری دارم
شنیدم ماجرای هر کسی ، نازم به عشق خود
که شیرین تر ز هر کس ، ماجرای دیگری دارم
اگر روزم پریشان شد ، فدای تاری از زلفش
که هر شب با خیالش خوابهای دیگری دارم
من این زندان به جرم ِ مرد بودن می کشم، ای عشق
خطا نسلم اگر جز این خطای دیگری دارم
اگر چه زندگی در این خراب آباد زندان است-
- و من هر لحظه در خود تنگنای دیگری دارم
سزایم نیست این زندان و حرمانهای بعد از آن
جهان گر عشق دریابد، جزای دیگری دارم
صباحی چند از صیف و شتا هم گرچه در بندم
ولی پاییز را در دل ، عزای دیگری دارم
غمین باغ ِ مرا باشد بهار ِ راستین : پاییز
گه با این فصل ، من سر ّ و صفای دیگری دارم
من این پاییز در زندان ، به یاد باغ و بستانها
سرود ِ دیگر و شعر و غنای دیگری دارم
هزاران را بهاران در فغان آرد ، مرا پاییز
که هر روز و شبش حال و هوای دیگری دارم
چو گرید های های ابر ِ خزان ، شب ، بر سر ِ زندان
به کنج ِ دخمه من هم های های دیگری دارم/—
عجایب شهر ِ پر شوری ست ، این قصر ِ قجر، من نیز
درین شهر ِ عجایب، روستای دیگری دارم
دلم سوزد، سری چون در گریبان ِ غمی بینم
برای هر دلی ، جوش و جلای دیگری دارم
چو بینم موج ِ خون و خشم ِ دلها ، می بَرَم از یاد
که در خون غرقه ، خود خشم آشنای دیگری داری
چرا ؟ یا چون نباید گفت ؟ گویم ، هر چه باداباد!
که من در کارها چون و چرای دیگری دارم
به جان بیزار ازین عقل ِ زبونم ، ای جنون، گُل کن
که سودا و سَرِ زنجیرهای دیگری دارم
بهایی نیست پیش ِ من نه آن مُس را نه این بَه را
که من با نقد ِ مَزدُشتَم، بهای دیگری دارم
دروغ است آن خبرهایی که در گوش تو خواندستند
حقیقت را خبر از مبتدای دیگری دارم
خدای ساده لوحان را نماز و روزه بفریبد
ولیکن من برای خود ، خدای دیگری دارم
ریا و رشوه نفریبد ، اهورای مرا ، آری
خدای زیرک بی اعتنای ِ دیگری دارم
بسی دیدم " ظلمنا " خوی ِ مسکین " ربنا" گویان
من ما با اهورایم ، دعای دیگری دارم
ز "قانون" عرب درمان مجو ، دریاب اشاراتم
نجات ِ قوم خود را من " شفای " دیگری دارم
**********
مهدی اخوان ثالث بزرگ (میم.امید) شعر «من این پاییز در زندان» را در سال 1345 در زندان قصر سروده است. این شعر در مجموعه «پاییز در زندان» (که بعداً با عنوان «در حیاط کوچک پاییز در زندان» منتشر شد) به چاپ رسید.


پزشکیان فرزند ستارخان است.
حرف زدنش هم شبیه او ست.
سادکی خصیصه آذری ها ست.
تحقیر پزشکیان
چه بسا ریشه در تحقیر آذری ها دارد

حل #ارزش‌ها در ارزش مبادله
#مارکس می‌گوید؛ سایر ارزش‌ها در ارزش مبادله «حل می‌شوند» یعنی که جامعه‌ بورژوایی، سایر ساختارهای کهنه را محو نمی‌کند بلکه آن‌ها را در خود حل می‌کند.
شرف و وقار از میان نمی‌روند بلکه در بازار ادغام می‌شوند و برچسب قیمت بر روی‌شان می‌چسبد و زندگی جدیدی را در لباس کالا شروع می‌کنند. بنابراین هر نوع رفتارِ محتمل انسانی، زمانی از نظر اخلاقی مقبول واقع می‌شود که از نظر اقتصادی امکان بروز بیابد و «دارای قیمت و ارزش» باشد، هر چیزی سودآور باشد بقا می‌یابد. نیهیلیسم مدرن چیزی به‌جز این نیست. داستایفسکی و نیچه و اخلافِ قرن بیستمی آن‌ها این سرنوشت را ناشی از علم و عقل‌گرایی «مرگ خداوند» می‌دانند. مارکس می‌گوید که بنیان این نیهیلیسم چیزی به مراتب انضمامی‌تر و زمینی‌تر است: فرمان این سرنوشت را کارکردهای پیش پاافتاده و روزانه نظام اقتصاد بورژوایی صادر کرده‌اند ـ نظامی که ارزش انسانی را مساوی قیمت ما در بازار می‌داند، نه بیش و نه کم، و ما را وا‌می‌دارد که با بالا بردن قیمت‌مان تا آن‌جا که توان داریم خودمان را وسعت بخشیم.
این دعاوی مارکس باید تحلیل مارکسیستی شوند.


هم دیکتاتوری و هم استبداد
مفاهیمی انتزاعی هستند
حق پرست

مگر می توان مفهومی پیدا کرد که انتزاعی ویا مجرد نباشد.
کلیه مفاهیم و احکام  و قوانین و مقررات
انتزاعی ویا مجرد اند.
یعنی فقط در ذهن بشر وجود دارند.
شمنا  چرا گفته می شود که مجرد ویا انتزاعی اند؟
دلیلش چیست؟
نورالدین سالمی
پزشک خصوصی شاملو
می پرسد:
در شعری گفته ای
من آن مجرد را می جویم
منظورت از مجرد چیست؟
منظورت عشق است؟
شاملو
که به عوض
شعر دارد  
می گوید:
عشق و خیلی چیزهای دیگر.
خوش به حال روزبه
که لاشخور شعر بی معنایی را که به مناسبت اعدام او سروده بود
پس گرفته است.



دیکتاتوری
آری
استبداد ولی هرکز.
سالار الدوله با سواد.
دیکتاتوری = استبداد

به همان سان
که
خر = الاغ = دانکی (انگلیسی) = ازل (آلمانی) = الحمیر  (تازی و یا عربی)
به همین دلیل شاعری سروده است:
بیر پارا نادان کیشی (مرد خر) جنت خدادن ایستی یر
جنتی فرض اتمی بین دار الحمار (طویله) ای دوستان



درباره آزادی بیان
همانطور که معلوم شد، آزادی بیانِ پرطمطراقی که غرب در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ به آن می‌بالید و لاف می‌زد، صرفاً طعمه‌ی زیبایی بود که قرار بود ساکنان ساده‌لوح کشورهای سوسیالیستی را به دام بیندازد. زیرا به محض فروپاشی سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی و اروپا، این آزادی بلافاصله مانند چرم شِگرین شروع به جمع شدن و کوچک شدن کرد.
این کارتون شوروی در این مورد هشدار داد:

نه.
در جوامع امپریالیستی
بالاعم
و
در امریکا
بالاخص
آزادی بیان هست.
مسئله چیز دیگری است.
مسئله این است که کسی مغز اندیشنده ندارد تا بتواند حرف سنجیده ای بزند.
به همین دلیل
کارگران امریکا
دونالد ترامپ را منجی موعود می دانند  و انتخابش میکنند
و
کارگران آلمان
حزب الترناتیو برای آلمان را .
امروز در اخبار امده است که همین نئوفاشیست ها اکثریت آراء را در انتخابات درو خواهند کرد

صد سال دیگر هم نظیری برای فروغ
از ننه گیتی زاده نخواهد شد
فروغ
از جنس کیمیا ست
ما شاید چندین هزار صفحه تحلیل از اشعار و افکار او منتشر کرده باشیم
برخی از اشعار و افکار او را
چه بسا دوبار و یا سه بار تحلیل کرده ایم



صد سال دیگر هم نظیری برای فروغ
از ننه گیتی زاده نخواهد شد
فروغ
از جنس کیمیا ست
ما شاید چندین هزار صفحه تحلیل از اشعار و افکار او منتشر کرده باشیم
برخی از اشعار و افکار او را
چه بسا دوبار و یا سه بار تحلیل کرده ایم


 
امیر کبیر گفت:
دوران افول و عقب ماندگی
ملت ها زمانی شروع شد که
جای اندیشیدن را " تقلید "
جای تلاش و کوشش را " دعا "
جای فکر کردن به آرزوهای بزرگ را  قناعت
جای اراده برای رفتن و رسیدن را  قسمت
و جای تصمیم عقلانی را استخاره گرفت

این دعاوی امیر کبیر
مملو از ایراد ات جهان بینانه اند.
مبتنی بر وارونه انیدشی اند
این بدان معنی است که شعور مقدم بر وجود است.
قضیه دقیقا برعکس است.
وجود تعیین کننده شعور است.
مثال؛
دهقانی که با تراکتور کشت و زرع میکند وبا کمباین درو میکند
 سطح فکری اش
 خواه و ناخواه
بالاتر از دهقانی است که با گاو و خر  کشت و زرع و با  داس درو می کند



 لیزر مرگبار چین؛
 چین با سلاح لیزری LY-1 معادلات جنگ را تغییر می‌دهد
 سامانه لیزری «LY-۱»
روی یک کامیون هشت‌چرخ نصب شده و دارای برجکی بزرگ با دریچه‌ای برای شلیک پرتو لیزر است.
 در اطراف آن نیز حسگرهای اپتیکی و فروسرخ (فراسرخ؟) دیده می‌شود که احتمالا وظیفه رهگیری اهداف پروازی را بر عهده دارند.
 رسانه‌های چین، این سامانه را «دقیق، سریع و کم‌هزینه» توصیف کرده‌اندکه هدف اصلی آن مقابله با پهپادهای کوچک، موشک‌های کروز و حتی تسلیحات ضدکشتی است.
 کارشناسان بر این باورند که حتی اگر «LY-۱»‌ به‌طور کامل عملیاتی نباشد، حضور آن در رژه نشان‌دهنده حرکت پرشتاب چین به سوی فناوری‌های نوین است.



ارتش خلق کمونیست چین به چه معنی است؟
این بدان معنی است که خلق یک و نیم میلیادی چین
کمونیست است.
مگر خلق چین کمونیست است؟
 اسم حزب حاکم در ج خ چین
 حزب کمونیست است.
 فقط اسمش.
اگر یک و نیم میلیارد نفر کمونیست وجود می داشت
نور علی نور می شد.
آنچه که کمونیست نامیده می شود
در حقیقت
گم و نیست
و
یا
کم و نیست است.
مگر کمونیست بودن
به این آسانی ها ست.

حزب حاکم در ج خ چین
حزب مائوئیستی است.
مائوئیسم چیست؟

این سخن «کنگرلو»، یکی از نزدیک‌ترین افراد به رضا پهلوی، عریان‌ترین نمونه‌ی نگاه غیرانسانی و ضدایرانی است. او در یک مصاحبه (در اینترنشنال )می‌گوید:
«اسرائیل آن‌قدر بمباران می‌کند تا مردم به خیابان بریزند!»
این جمله آشکارا نشان می‌دهد که برای این جریان، جان و زندگی مردم ایران هیچ ارزشی ندارد. آن‌ها حاضرند با بمباران و ویرانی، مردم را به خیابان بکشانند تا پروژه‌ی سیاسی خودشان پیش برود.
این همان منطق استبداد است: چه در شکل سلطنتی، چه در شکل حکومت اسلامی. دو چهره از یک نوع استبدادند؛ با یک جوهره‌ی مشترک: تحقیر مردم و استفاده از آن‌ها به‌عنوان ابزار قدرت.
چنین دیدگاهی نشان می‌دهد که این جریان هیچ نسبتی با آزادی، عدالت و استقلال ندارد. کسی که از بمباران ایران و قربانی شدن مردم سخن می‌گوید، نمی‌تواند مدعی رهایی یا نجات ایران باشد.
مردم ما از یک استبداد سیاه و خونریز عبور کرده‌اند و هرگز تن به بازتولید سیاهی دیگری، به دست کسانی که برای رسیدن به قدرت حتی نابودی ایران را تجویز می‌کنند، نخواهند داد.



اکنون پائیز در راه است، آسمان هم صاف است و آبی، برگ ها با باد می رقصند و از درختان جدا می شوند ، تا آنگاه پاپیز را نقاشی کنند
حضرت اسحاق و توضیح استه تیکی ـ هنری ـ رومانتیکی حوادث طبیعت
برای چی درختان برگ های شان را زرد می کنند و به دست باد می سپارند؟
درختان که خر نیستند.
برگ ها ریه های درختانند.
برگ ها حاملین انرژی و نیرو به درختانند.
فلسفه این کردوکارها چیست؟
درختان نیاکان ما و جانورانند:
از جمادی مردم و نامی (نبات) شدم
وز نما (نبات) مردم به حیوان سر زدم
 مردم از حیوانی و آدم شدم


اسکندر و مفاهیمش:
منظور از شرق و غرب چیست؟
با معاییر و مفاهیم جغرافیایی نمی توان به درک و توضیح چیزی نایل آمد.
ساختار جوامع بشری طبقاتی است و نه جغرافیایی و اب و هوایی و مذهبی و زبانی و نژادی کذایی و غیره.
هژمونی جهانی
در قرون مختلف بسته به نفوذ کشورها و تشکیل مسعمرات مرتب دست به دست شده است:
پرتغال
اسپانیا
همین هلند نیم وجبی
فرانسه
انگلستان
اتحاد شوروی
و نهایتا امریکا
 روزی روزگاری سرکرده جهان بوده اند
تضادهای شعله ور پس از فروپاشی اردوگاه سوسیالستی رئال
محتوای ژئوپولیتیکی (سوق الجیشی) دارند:
امپریالیسم امریکا
در صدد تسخیر مناطق تحت نفوذ شوروی مرحوم است.
خود روسیه و چین هم جزو این مناطق اند که باید تسخیر شوند و یا تخریب شوند تا تسخیر شوند.
ج ج سوم
اجتناب ناپذیر خواهد بود
همین ژاپن به اصطلاح صلح طلب
چندین تن اسکناس
همین چند هفته قبل
برای تولید تسلیحات جنگی اختصاص داده است
اروپا قصد تخلیه سفره های فقرا را دارد تا بریزد به سفره کنسرن های نظامی و تسلیحاتی از قبیل راین متال و غیره
می خواهند خدمت سربازی را اجباری کنند
بین امریکا و اسرتالیا و کره جونی و ژاپن و المان و فیلیپین و غیره
پیمان های نظامی جددی بسته شده است و مرتب مانور می کنند
هدف از برافروختن جنگ اوکراین
تضعیف روسیه و خط و نشان کشیدن به ج ح چین بوده است.
 بیش از ۱ میلیون روس و بیش از ۱/۵ میلیون اوکراینی به خاک افتاده اند و میلیون ها تن علیل و ذلیل شده اند
جنگ اوکراین جنگی نیابتی است.

 

این مجموعه کشورها هیچ سنخیتی با هم ندارند. ج خ چین کجا روسیه اولیگارشیستی کجا هند گجا. هزمونی جهانی قید و شرط دارد.

سطح شعور و شخصیت  پزشکیان و عراقچی و سیدعلی
صدهزار بار بالاتر از پوتین و آن و این است.
سنت ایرانیان
خودستیزی و اجنبی ستایی است.
اجنبی پرستی
یکی از مفاهیم ادبی مهم جنبش مشروطه  بوده است.
رهبر کره شمالی اصلا آدم نیست.
مسخره است.
پزشکیان آدم است
پزشک است
پزشک جراح است
و
به روایاتی
صدها نفر را مجانی حتی عمل جراحی کرده است.
کره شمالی اصلا جامعه نیست.
ط. است.
اثر انگشتش به سرش بخورد.



نه. آنارشیست نبودند.
 آنارشیست ها
تحت رهبری پرودون و باکونین و غیره
مثل مجاهدین بودند
که کسب و کارشان جاسوسی و ترور و بمبگذاری و خرابکاری بود .
ژوزف کنراد
رمان های جالبی در رابطه با این جماعت دارد که فیلم هم شده اند
 با نقش بازی رابین ویلیامز


این شعر ناصر خسرو
مملو از ایرادات رنگارنگ است.
پیدا کنید ایراداتش را.

*از بین نویسندگان روس که جزو بهترین‌های داستان نویسی دنیا هستند، زندگینامه و آثار تئودور میخائیلوویچ داستایوفسکی ویژگی‌های خود را دارد۰*
*در زیر، داستانکی کوتاه از وی را بخوانیم:*
*دختر دانش‌آموزی صورتی زشت داشت۰                                          دندان‌هایی نامتناسب با گونه‌هایش، موهای کم پشت و رنگ چهره‌ای تیره۰*
*روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند۰*
*نقطه‌ٔ مقابل او دختر زیبارو و پول‌داری بود که مورد توجه همه قرار داشت۰*
*او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید:*
*می‌دونی زشت‌ترین دختر این کلاسی؟*
*یک دفعه کلاس از خنده ترکید۰۰۰*
*بعضی‌ها هم اغراق‌آمیزتر می‌خندیدند۰*
*اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله‌ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه‌ای در میان همه و از جمله من پیدا کند۰*
*اما بر عکس من، تو بسیار زیبا و جذّاب هستی۰*
*او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان‌ترین فردی است که می‌توان به او اعتماد کرد۰*
*و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می‌خواستند با او هم گروه باشند۰*
*او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود۰*
*به یکی می‌گفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و۰۰۰ ۰*
*به یکی از دبیران، لقب خوش اخلاق‌ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم محبوب‌ترین یاور دانش آموزان را داده بود۰*
*آری ویژگی برجسته‌ٔ او در تعریف و تمجیدهایش از دیگران بود که واقعاً به حرف‌هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه‌های مثبت فرد اشاره می‌کرد۰*
*مثلاً به من می‌گفت بزرگ‌ترین نویسنده‌ٔ دنیا و به خواهرم می‌گفت بهترین آشپز دنیا! و حق هم داشت۰*
*آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او توی هفته‌ٔ اول چگونه این را فهمیده بود۰*
*سال‌ها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و بدون توجّه به صورت ظاهری‌اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم۰*
*پنج سال پیش وقتی برای خواستگاری‌اش رفتم، دلیل علاقه‌ام را جذّٰابیَّتِ سِحر آمیزش می‌دانستم و او با همان سادگی و وقار همیشگی‌اش گفت:*
*برای دیدن جذّٰابیَّتِ یک چیز، باید قبل از آن جذاب بود!*
*در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم۰*
*دخترم بسیار زیبا است و همه از زیبایی صورتش در حیرتند۰*
*روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست؟*
*همسرم جواب داد:* *من زیبایی چهره‌ٔ دخترم را مدیون خانواده‌ٔ پدری او هستم۰*
*و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید۰*
*تئودور داستایوفسکی:*
*عظمت در دی
ما با دو نوع داستایوفسکی  سر و کار داشته ایم:
۱
داستایوفسکی جوان و ماجراجو (عضو گروه تروریستی نارودنیک)
 که
هم داداش لنین جزو این دار و دسته بود و اعدام شده بود
و
هم
لاشخوری که لنین را به گلوله بست.
خانه اموات داستایوفسکی
از این دوره است
که خاطرات زندانش است.
 
۲
داستایوفسکی پیر که عمیقا  مذهبی (مسیحی) است.
شبیه کشیشان است
خرافه «جنایت و مکافات» و غیره از اثار این دوره او ست.





گالیله در چنگال کلیسا
در دادگاه «تفتیش عقاید»
ساکنان شهر ونیز (در ایتالیا) هیچان زده بودند. جمعیت کثیری در برابر کلیسای شهر ازدحام کرده بودند. هرکس می خواست از لوله ای که کشتی ها را در دریا و چیرهای دیگر را از فواصل دور نشان می داد، نگاه کند. این لولۀ جالب را گالیله ِیوگالیله (1564-1642) در برج ناقوس کلیسا نسب کرده بود.
گالیله نخستین دانشمندی بود که آسمان را با تلسکوب مشاهده کرد. او موفق شد تلسکوپی بسازد که اجسام را سی برابر بزرگتر نشان می داد. این دانشمند اطمینان پیدا کرد که شمارۀ ستارگان خیلی بیشتر از آن است که با چشم غیر مسلّح دیده می شود. او کشف کرد که سطح ماه هم همانند زمین پوشیده از کوه ها است؛ مشتری را قمرهائی در میان گرفته حتی روی خورشید لکّه هائی وجود دارد. تلسکوپ او، او را قادر به کشف های دیگری کرد که همۀ ان ها مؤیّد نظریات «کپرنیک» و «جیور دائو» بود.
این امر روحانیان را از کوره بدر برده بود؛ کلیسا کتاب کپرنیک را ضالّه اعلام کرد. گالیله گوئی در پاسخ به این اقدام کلیسا بود که کتابی نوشت و در آن نظریّات کپرنیک را تأیید کرد. پاپ که گرفتار خشم بهیمی شده بود، گالبله را برای حضور در دادگاه انکیزیسیون به رُم احضار کرد. دانشمند هفتاد ساله، پنج ماه تمام مورد بازجوئی و بازپرسی قرار گرفت. مأموران سازمان تفتیش اندیشه ها پیرمرد را [زیر] شکنجه و تهدید، وادار به انکار و تکذیب نظریات خود کردند. او در حالی که لباس مخصوص گناهکاران را به تن کرده بود، زانو زد و صیغۀ توهین آمیز توبه را همچنانکه یکی از قضات می خواند، تکرار کرد و چنین گفت:
«در هفتادمین سال زندگی‌ام، در برابر شما اربابان دین و دنیا زانو زده‌ام و درحالی‌که کتاب مقدس را در آغوش می‌فشارم اعلام می‌کنم که ادعایم بر چرخش زمین به‌ گرد خورشید، از مستی بوده و سراسر اشتباه و دروغ است»
بنا به افسانۀ زیبائی که بعدها ساخته شده، گالیله بعد از آنکه صیغۀ توبه را تکرار می کند و معترف می شود که زمین ساکن است، سرِ پا می ایستد، پا بر زمین می کوبد و می گوید: « و با اینهمه
تو در حرکتی»! این افسانه بازگو کنندۀ اعتقادی است که اندیشۀ آزاد انسان را نمی توان به بند کشید.
گالیله باقی زندگی خود را تحت نظر انکیزیسیون سپری کرد. او را بدانجهت تحت نظر گرفته بودند که نتواند کتاب های دیگری را منتشر کند. با اینهمه گالیله تا پایان عمر اعتقاد خود را نسبت به درستی تصور نوین جهان از دست نداد.
از این طریق بود که دانش علیه پنداره گرائی کلیسا قیام کرد و قید و بند های پوسیده و کهن را از هم گسیخت. چشم اندازهای کران ناپیدائی پیش روی پژوهش های دانشوران برای تشریح و توضیح جهان گسترده شد.
( ن-ک:تاریخ سده های میانه، گ.م.دنسکوی،ا.و.آگیبالووا، ترجمۀ رحیم رئیس نیا، صص 340-338)
تذکر: در سال 1969، پس از فرود انسان روی کرۀ ماه، پاپ ژان پل دوم به بررسی دوباره پرونده ارتداد گالیله دستور داد و ۱۹۹۲، کلیسای کاتولیک اعلام کرد که گالیله را بخشیده‌ است، بی‌آن‌ که عذر خواهد و اذعان کند که اشتباه کرده که یک دانشمند را به تأیید یک مدل غلط واداشته و این‌که همیشه زمین و دیگر سیارات به دور خورشید می‌چرخیده‌اند و ما انسان‌ها چند هزار سال در اشتباه بوده‌ایم. ( ویکی پدیا)
- ویکی پدیا
گالبله در دادگاه انکیزیسیون


پشکو
میوه می دهد
ایدئولوژی سبز دستهایت
همچنان پربار
همواره سرخ ..
زنده باد کمونیست
زنده باد سوسیالیست

عجب خرافاتی.
ایده ئولوژی دستهایش؟
ایده ئولوژی چیست؟
منظور از سوسیالیسم و کمونیسم چیست؟
اصلا
محتوای طبقاتی  این حزب کمونیست و حکمتیست و  یک میلیون حزب منعشب از هر کدام چیست؟
انشعاب در این عه زاب
هم استراتژی است و هم تاکتیک.
جز انشعاب
سودای دیگری  در این کله جات نیست



برژینسکی در کتاب صفحه شطرنج بزرگ (۱۹۹۷) هشدار داد:«بدترین سناریوی ممکن برای استراتژی آمریکا شکل‌گیری ائتلافی میان روسیه، چین و ایران است.به گفتهٔ او، چنین ائتلافی به معنای پایان برتری آمریکا خواهد بود.»
سه دهه بعد،کرهٔ شمالی هم به این هشدار افزوده شده. جهان در حال تغییر است.

برژینسکی
نظریه پرداز امپریالیسم امریکا بوده است.
اجامر امپریالیستی
 بدترین دشمن عقل اندیشنده اند
یعنی
دعاوی شان به درد عمه شان هم نمی خورد
چه رسد به اینکه به درد بنی بشری  بخورد.
مگر سنخیتی بین ج خ چین و پوتین و نعلین و آن و این وجود دارد که متحد شوند و شق القمر کنند
هراس ما سگان سرگردان
از تبدیل جهان به جهنم است
اسرائیل رآکتور اتمی جدیدی زده و احتمالا در صدد تولید سریال بمب های هسته ای است
وای اگر از پی امروز بود فردایی


مذهب چیست؟
 کمونیست کیست؟
مگر در ایران اصلا کمونیستی وجود داشته است؟
نظر مارکس راجع به مذهب چیست؟
ضمنا مارکس و دعاوی اش چه ربطی به مارکسیسم دارد؟
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر