۱۴۰۴ شهریور ۱۶, یکشنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۲۹۹)

   

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت پانزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۹۲ ـ ۹۳ )

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

 

حافظ

گدای کوی تو از هشت خلد مستغنی است

اسیر عشق تو از هر دو عالم آزاد اسـت

 

اگر چه مستی عشقـم خراب کرد ولی

اساس هستی من زان خراب آباد اسـت.

 

معنی تحت اللفظی:

هر گدایی عاشق تو باشد، میلیونر است

و

هر کسی اسیر عشق تو باشد، بی اعتنا به دنیا و عقبی است

خر کسی که در اثر عشق خانه خراب شده باشد، اساس هستی اش از آن خانه خرابی آباد می گردد.

 

بهتر از این و افراطی تر از این،

نمی توان عشق را ایدئالیزه کرد و به عرش اعلی رساند.

حافظ

از عشق کیمیای سعادت سرهم بندی می کند.

نکته پنهان از نظرها ماهیت معشوق است.

سؤال این است که منظور خواجه از «تو» در همین دو بیت غزل کیست؟

 

عشق

همیشه و همه جا

در دیالک تیک عاشق و معشوق عرض اندام می کند و معنی کسب می کند.

اگر عاشق شخص شخیص حافظ باشد، معشوق کیست که عشق به او حلال مشکلات است؟

 

خیلی از غافلان و جاهلان

خیال می کنند که منظور سعدی و حافظ و یک میلیون شاعر علاف  از معشوق دختری و یا پسری است.

 

ولی از این خبرها نیست.

معشوق سعدی

سعد ابن زنگی است که تأمین کننده هزینه تحصیلی او در دانشگاه بغداد بوده است

و

معشوق حافظ

علاوه بر خوانین و سلاطین فئودالی، لاشخورهایی از قبیل تیمور لنگ است

که به نظر خواجه

سلیمان زمان است و شفیع روز جزا.

 

مراجعه کنید

 به

 وصیت نامه حافظ

 

ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر