۱۴۰۱ آبان ۱۱, چهارشنبه

زندگی مارکس و انگلس (۲۹۰)

    

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

  

فصل نوزدهم

افکاری راجع به جامعه آتی

 

 

۳

مارکس و انگلس

بیشک

خواهان وحدت هر دو سازمان کارگری آلمان بودند.

 

 

مارکس و انگلس

همیشه

در راه وحدت و یکپارچگی طبقه کارگر مبارزه کرده بودند.

 

اما

مارکس و انگلس

از هر وحدت شتابزده و عجولانه هشدار می دادند.

از وحدت به هر قیمت اخطار می دادند.

 

مارکس و انگلس

به تجربه و معرفت دریافته بودند

که

تنها وحدت سازمانی ئی به نفع طبقه کارگر خواهد بود

که

مبتنی بر وحدت ایده ئولوژیکی باشد

که

مبتنی بر وحدت نظر مشترک و نگرش علمی تضمین شده باشد.

 

بر سر این وحدت ایده ئولوژیکی و تئوریکی می بایستی مبارزه کرد.

 

این مبارزه به نظر مارکس و انگلس

بهتر از همه

در رزم مشترک کارگران برای نیل به آماج های مشترک

می تواند صورت گیرد.

 

(این به معنی گذار از تجربه عملی به تئوری علمی است.

بلشویک ها در روسیه این اندیشه را به طرز فخرانگیزی جامه عمل پوشاندند.

مترجم)

 

کارگران متشکل در سازمان های سیاسی مختلف

در روند عملیات مشترک به همدیگر نزدیک تر می شوند.

بر پیشداوری های مربوط به همدیگر غالب می آیند

و

بنا بر تجارب عملی خود در می یابند

که

کدام برنامه

و

کدام قوانین نظری اساسی

با منافع طبقه کارگر مطابقت دارد.

 

وحدت عملی کارگران آلمان

 در مقابل دشمن مشترک،

 در مقابل دولت پروسی ـ آلمانی استثمارگر

و

در مقابل میلیتاریسم ضد خلقی آنها

را

مارکس و انگلس

بهترین راه برای تشکیل حزب انقلابی  واحد طبقه کارگر انقلابی المان تحت رهبری حزب ایزناخ

می دیدند و توصیه می کردند.

 

 

مارکس

اقامت چند روزه در شهر لایپزیگ

را

برای تماشای شهر و برای آشنایی با رفقای سازمان حزبی در لایپزیگ صرف کرد.

 

مارکس با فرزند تعمیدی اش کارل لیبکنشت کوچولو

هم آشنا شد.

 

وقتی کارل لیبکنشت در ۱۳ ماه اوت سال ۱۸۷۱ تولد یافت،

پدرش از مارکس و انگلس خواسته بود که پدران تعمیدی اش باشند

و

مارکس و انگلس

هم پذیرفته بودند

و

فرزندش را به افتخار مارکس و انگلس،

کارل ـ فریدریش لیبکنشت نام داده بود.

 

مارکس در مدت کوتاه اقامتش در شهر لایپزیگ

با کارل کوچولو همان بازی هایی را کرد

که با کودکان و نوه های خود کرده بود.

 


در آن روزها

نه مارکس و نه ویلهلم لیبکنشت

نمی توانستند بدانند

 که

این کارل کوچولو

روزی به مثابه سالمندی بالغ،

مجری وصیت نامه سیاسی شان خواهد گشت.

به ایده های  مارکس و انگلس وفادار خواهد ماند

و

در مقابل لشکری از دشمنان دست به مقاومت خواهد زد.

 

(و همراه با همرزم دلاورش ـ روزا لوکزمیبورگ ـ

 جان بر سر ایمان خواهد نهاد.

مترجم)

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر