۱۳۹۹ تیر ۱۴, شنبه

درنگی در شعر سیاوش کسرایی تحت عنوان «هدیه برای خاک» (۱۰)



هدیه برای خاک
  سیاوش کسرایی 

ویرایش و تحلیل
از
ربابه نون
 
۱
هر روز،
شلاق‌ها 
شکنجه، 
پابند و دستبند.

سوز عصب‌گداز چو طغیان گردباد
در گسترای تن.

تکرار درد و داد
و آنگه، 
گلوله باران
تک نقطه‌های سربی پایان.

پایان،
نه آشنا و نه دیدار
مانده به لب، 
نگفته 
چه بسیار.
 
معنی تحت اللفظی:
سرگذشت یاران از قرار زیر بوده است:
نخست شلاق و پابند و دستبند و سپردن اندام به گردباد زجر و عذاب و آزار عصب سوز.
تکرار مکرر درد.
بعد
تیرباران
غربال کردن سینه ها در اثر اصابت گلوله های سربین.
 
بی آنکه با آشنایان دیدار واپسین صورت گیرد.
بی آنکه ناگفته ها گفته شود.
 
سؤال بی جواب
برای همه نسل ها
دلیل این عذاب به یاران توده ها ست.
 
دلیل اینهمه نفرت به ازای اینهمه حمایت 
چیست؟

از رسول رنج به امام خلق
سیاوش کسرایی
شاعر طراز نوین حزب توده
 
دارَمَت پیام
ای امام
که 
زبان خاکیانم و رسول رنج
 
بر تو ام درود،
بر تو ام سلام!
 
آمدی، خوشامدی
پیش پای تو ست 
ای خجسته پی
 که
 خلق
می کند قیام.
 
با تو دست می دهند
با تو گام می نهند
با تو راه حق به روی خویش باز می کنند
با تو قبله را نماز می کنند
با تو می برند روز پر ستیزه را به شام.
 
برده اند
خان و مان مان به باد داده اند، 
کشته اند
حق ما بگیر 
داد ما برس
تیغ برکشیده را مکن به خیره در نیام.
 
حالیا که می رود سمند دولتت، 
بِران
حالیا که تیغ تشنه ی تو می بُرد، 
بزن
 
بخت یار و خیر پیش
قدرت تو باد پر دوام.
 
با تو در کنار تو
می نهم به پیش پای گمرهان چراغ
 
می کنم سپاه خشم را بسیج
ارتشی ز واژه های زنده، می کنم به صف
گر تو یاری ام دهی
کار 
را
می کنم تمام.
 
داور من و تو، یاور تو آن خدا
شاهد تو و من این هزارْ چشم توده ها.
وای اگر که غفلتی
غفلتی و انهدام ملتی
نه،
 نیاید آن که دشمنان خلق
 را
باز بنگریم شادکام.
 
زاد و رود رنج
خانوار کار
افتخارنامه، نامنامه ای نداشته است
ـ آن چنان که داشتند پیش از این ستمگران ـ
 
لیکن از پس زمان ما، 
به 
یادگار
داشت خواهد از تو
هم نگاهداشت خواهد از تو نام.
 
پایان
 
حزب توده
به
قول اجامر جماران از خود خمینی تا کوسه و کفتار
هیچ خطری برای طبقه حاکمه کثافت نداشته است.

حزب توده
جز حمایت از این لاشخوران
گناهی نداشته است.

تراژدی حزب توده
از
همین دیالک تیک حمایت و هلاکت
سرچشمه می گیرد.

۲
- باران،
 ستاره باران،
دیدی
دشمن 
چه دشمن
 است!؟

- ولی دوست!
 
در این بند شعر سیاوش،
گفت و گوی مخاطب آسمانی شاعر با شاعر خاکیانی (زبان خاکیانم و رسول رنج) 
تبیین می یابد:
 
مخاطب آسمانی شاعر
به
حیرت
از کردوکار دشمن می گوید:
از
تیرباران
از
درو کردن خرمن ستاره های سرخ.
 
و
از
دوست
می پرسد.
 
معلوم نیست که منظور حریف آسمانی از دوست
کیست؟
 
برخی از توده ای های خام اندیش خیال پرداز خیال پرست
طبقه حاکمه
را
به
دو دسته مثبت و منفی
طبقه بندی می کردند.
شاید منظور حریف آسمانی از دوست همان خط فاشیستی ـ فوندامنتالیستی امام باشد.
 
۳
- بگذار تا خموش بمانم 
چو آینه
آیین حسن دوست فزودن
عمری است در تصور آیینۀ من است.
 
این جواب سیاوش به سؤال حریف آسمانی و مرور بیوگرافی عملی خویش است:
سیاوش
راجع به دوست
سکوت می کند.
 بسان آیینه که واقعیت عینی را در نهایت سکوت منعکس می کند.
 
  روش و آیین انعکاسی مادام العمری سیاوش،
فزودن به حسن دوست
بوده است.
 
این  روش و آیین انعکاسی اما به چه معنی است؟
 
۴
آیین حسن دوست فزودن
عمری است در تصور آیینۀ من است.
 
این  روش و آیین انعکاسی
اولا
انعکاس مکانیکی و آیینه وار
حتی
نیست.
 
مگر
آیینه
فقط حسن کسی
را
منعکس می کند؟
 
سیاوش بهتر از هر کس به این حقیقت امر واقف است:
 
ناصر خسرو 
آینه چون نقش تو بنمود راست  
خود شکن، آیینه شکستن خطا ست
 
سیاوش
بی اعتنا به تعریف او از دوست،
فقط حسن دوست را منعکس کرده است
و
عیب دوست
را
مسکوت گذاشته است.
 
این کردوکار سیاوش
اما
کردوکاری مغایر با روشنگری است.
 
روشنگری
باید
واقعیت عینی
را
مثلا
دوست و دشمن
را
در
کلیتش
منعکس کند.
 
انعکاس نیم بند و نیمه کاره
انعکاسی غیر دیالک تیکی 
است.
نوعی عوامفریبی
است.
 
این کردوکار توده ای ها
نه
تنها
ضد روشنگری
بلکه
حتی
ضد توده ای
بوده است.
 
خودستیزانه بوده است.

آنهم
به
هزاران دلیل.
 
مثال:
حزب توده
فقط و فقط
«حسن» تخیلی اجامر جماران
را
منعکس کرده است 
و
عیب آنان
را
مسکوت گذاشت.
 
وقتی
حمله هولناک فاشیسم و فوندامنتالیسم بر حزب توده صورت گرفت،
جوانشیر
در صدد انتقاد برآمد،
ولی
انتقادش آبکی و سطحی و بند تنبانی از آب درآمد.
 
برای روشنگری علمی و انقلابی
برای انتقاد دیالک تیکی
آلترناتیوی 
وجود ندارد.
 
فقط و فقط
در روند انتقاد علمی و انقلابی است
که
فرد
به
خودشناسی و جامعه شناسی
و
به
تمیز دوست از دشمن
نایل می آید.

آسته بیا استه برو که گربه شاخت نزند
کسب و کار حزب طراز نوین طبقه نیست.
کسب و کار طویله های فئودالی و بورژوایی
است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر