۱۳۹۶ دی ۱۴, پنجشنبه

کار (۵)


 
بخش اول
پروفسور دکتر گونتر هیدن
برگردان
شین میم شین
 

۴
مفهوم کار در قاموس مارکس و انگلس
ادامه
 
۱۸
·      نحوه و نوع کرد و کار انسانی را هدف  او تعیین می کند.

۱۹
·      انسان باید اراده و امیال خود را سرسپرده و تابع اهداف خود سازد:

الف

·      به قول کلاسیک های مارکسیسم، «به ظن ما کار امری است که تنها به انسان تعلق دارد.

ب
·      عنکبوتی عملیاتی را انجام می دهد که شبیه اعمال نساج اند و زنبور با ساختمان سلول های مومی خویش بناهائی رابه شرم می اندازد.

ت
·      اما آنچه بدترین بناها را ازبهترین زنبورها متمایز می سازد، این است که آنها سلول را قبل از ساختن در «موم» در ذهن خود می سازند و در پایان روند کار، نتیجه ای حاصل می آید که به هنگام شروع  به ساختن، در تصور بنا، یعنی بصورت فکری موجود بوده است.

پ
·      انسان فقط فرم طبیعی چیزها را تغییر نمی دهد، بلکه علاوه بر آن، در چیزهای طبیعی، هدف خود را جامه عمل می پوشاند، هدفی که او بر آن واقف است.

ث
·      هدفی که بمثابه قانون، نحوه و نوع کنش او را تعیین می کند و او باید اراده خود را تابع آن سازد.

ج
·      و این تبعیت اراده از هدف، کنش منفردی نیست.

ح
·      علاوه بر اعضای بدن که در حین کار رنج می برند، اراده هدفگرا که به صورت تمرکز حواس خودنمائی می کند، باید در تمامت مدت کار متمرکز بماند و کار هرچه کمتر با محتوا و نحوه و نوع اجرای خود، کارگر را به همراه کشد و هرچه کمتر کارگر از کار بمثابه بازی قوای جسمی و روحی خود لذت برد، به همان اندازه بیشتر باید تمرکزحواس به خرج دهد.»
·      (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۳، ص ۱۹۳)

۲۰
·      کار وقتی به کرد و کار آزاد بدل خواهد شد، که اهداف خارجی، دیگر به عنوان ضرورت طبیعی خارجی محض تلقی نشوند و «جای خود را به اهدافی که خود فرد تعیین می کند، بدهند» و کار بدین طریق به خود واقعیت بخشی انسان ها، به کنش واقعا آزاد آنها بدل خواهد شد.
·      (مارکس، «گروندریسه»، ص ۵۰۵)

·      (خود واقعیت بخشی یعنی تحقق خواست خود که بمعنی تحقق خویشتن خویش نیز است:
·      محصول کار هر کس، آئینه تمامنمای خود او ست.
·      انسان در فراورده و نتیجه کارش، خود را باز می شناسد، مورد ارزیابی قرار می دهد و حد و مرز لیاقت خویش را تشخیص می دهد و تبارک الله احسن الخالقین روایتی از این حقیقت امر مارکسیستی است. مترجم)

الف
·      «آزادی نه در استقلال رؤیائی از قوانین طبیعی، بلکه در شناخت این قوانین و در امکان حاصل از این شناخت برای استفاده برنامه ریزی شده از این قوانین در جهت نیل به اهداف معین خویش نهفته است.»
·      (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۱۰۶)

ب
·      در جوامع طبقاتی اما شرایط لازم برای این که کار به خود واقعیت بخشی انسان ها منجر شود (یعنی کار واقعا آزاد باشد)، وجود ندارد.

ت
·      در فرماسیون های اجتماعی مبتنی بر مالکیت خصوصی بر وسایل تولید، انسان کارگر از وسایل تولید (یعنی مهمترین شرط کار) جدا شده، بمثابه انسان مولد استثمار می شود و کار آزاد نیست.

پ
·      وحدت مولدین با شرایط مادی تولید یا با توسل به اجبار غیر اقتصادی (مثلا در برده داری و فئودالیسم) امکان پذیر می گردد و یا با توسل به اجبار اقتصادی (از طریق فروش نیروی کار به صاحبان خصوصی وسایل تولید) (مثلا در سرمایه داری)

ث
·      به قول مارکس، تحت شرایط جامعه طبقاتی، کار به صورت اجبار و زور اعمال شونده از خارج جلوه می کند و علافی (هیچکارگی) ـ بر خلاف آن ـ به مثابه آزادی و اقبال جلوه گر می گردد.           

ج
·      در مرحله گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم، با از بین بردن مالکیت خصوصی و با ایجاد مالکیت اجتماعی بر وسایل تولید، وحدت گسیخته کارگران با وسایل تولید، دوباره برقرار می شود و استثمار خاتمه می یابد.

ح
·      کار در سوسیالیسم و کمونیسم بطور بیواسطه، اجتماعی است و بطور دم افزونی خصلت علمی کسب می کند، یعنی بطور بنیادی تحول می یابد و به کار آزاد مولدین آزاد بدل می گردد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر