۱۳۹۲ خرداد ۱۷, جمعه

چاله ها و چالش ها (273)

آنتروپولوژی و آنتروپولوژیسم (2)
مانفرد بور

برگردان شین میم شین
سرچشمه:
صفحه فیسبوک «تمرین تفکر مفهومی»
   
سعید
ضمن تشکر از مطالبی که میذارین ، ممکنه از واژه های آسانتری استفاده کنید یا دست کم معنی آنها را تا جایی که امکان دارد، داخل گیومه بعد از خود واژه قرار بدهید؟
خیلی سنگین به نظر می رسند و تخصصی.

·       خیلی ممنون از راهنمائی.

1
·       مفاهیم فلسفی را باید در کلیت شان فراگرفت.

2

·       اگر مفاهیم بطور تحت اللفظی ترجمه شوند، غنای معنوی خود را از دست می دهند.

3

·       آنتروپولوژی را می توان به انسان شناسی ترجمه کرد.
·       ولی خطر آن می رود که هویت و غنای معنوی ـ فلسفی خود را از دست بدهد.

4

·       ما بهتر است که زحمت فراگرفتن اصل مفاهیم و مقولات را به خود دهیم تا این مسئله و مشکلات تفهیمی و تفاهمی پیش نیایند.

5
·       در زمان شاه عمدا همین کار انجام می گرفت:
·       سوسیالیسم به جامعه مداری ترجمه می شد و کمونیسم به اجتماع مداری و غیره.
·       امروزه هم همین کارها را می کنند.

6

·       مثلا به جای سوبژکت از ذهن و غیره استفاده می کنند.

7

·       سوبژکت اما یک مفهوم فلسفی است، تاریخی دارد و در دایرة المعارف فلسفی، تعریف جامعی از آن ارائه داده می شود که بر چندین صفحه بالغ می گردد.
·       ذهن فقط یکی از معانی سوبژکت است.
·       در مفهوم سوبژکت، فاعل، انسان، طبقه، توده، شخصیت، فرد، گروه اجتماعی و فرد مثلا شناسنده و هزاران چیز دیگر تجرید شده اند.

8

·       مفاهیم شناخت افزار بشری اند و همه باید آنها را دیر یا زود فراگیرند و به یکسان بکار برند تا امکان تبادل نظر پدید آید.

9

·       به همان سان که نام ژ ـ 3 و برنو و تلویزیون و رادیو و غیره را می آموزیم، به همان سان نیز باید مفاهیم و مقولات سوسیالیسم و کمونیسم و اوبژکت و سوبژکت و کمیت و کیفیت و پیوست و گسست و غیره  را و تعریف استاندارد آنها را بیاموزیم و بعد حرف خود را و حرف این و آن را بفهمیم.

10

·       بدون آشنائی پیشاپیش با این مفاهیم، حتی سطری از آثار فلاسفه و شعرا و نویسندگان را نمی توان درک کرد.
·       ما آزموده ایم در این عرصه بخت خویش.
·       ما هم در بخش مهمی از عمر خود با همین مشکل، مثلا با خواندن مطلبی از مارکس و نفهمیدن منظور او دست به گریبان بوده ایم.

11

·       مفاهیم نه چیزهای تجملی (لوکس)ف نه برای افاده فروشی، بلکه ساز و برگ تفکر مفهومی اند و برای ارائه تعریف حتی الامکان دقیق از آنها هزاران ساعت کار انجام می گیرد.
·       اول باید تعریف علمی و دقیق مفاهیم سوسیالیسم، کمونیسم، اوبژکت، سوبژکت و غیره را از زیر خروارها زباله امپریالیستی بیرون کشید، بعد ترجمه کرد و بعد منتشر نمود.

12

·       مبارزه ایدئولوژیکی امروزه صدها بار سخت تر از در صد سال قبل شده است.
·       بدتر از همه اینکه کسی وقعی به تفکر مفهومی نمی نهد.
·       ولی بدون تفکر مفهومی، تفکر وجود ندارد.
·       زنده باشید.
·       با امتنان مجدد

سعید
مسلما همین طور است که شما می گویید، و به قول شما ترجمه تحت اللفظی ممکن است که در مفهوم اصلی کاستی ایجاد کنه.
مفاهیم فلسفی امری تخصصی است و انتظار فرا گیری آن به این سادگی عاقلانه نیست، اما از انجا که نیاز به تفکر مفهومی در این روزها بیشتر از هر دوره ای حس می شود باید روشی برای فراگیر شدن آن یافت و ایجاد علاقه در مخاطبین جهت گرایش به این موضوع
 شاید اگر کمی ساده تر ارائه شود، در یک فضای مجازی مخاطب بیشتری جذب شود.

·       تفکر نوعی کار است و مثل هر کاری، انرژی طلب و عرقریز است.

1
·       خواننده باید زحمت بکشد.

2

·       خواننده باید آجرهای اولیه تفکر را یعنی مفاهیم را بیاموزد و تمرین کند.

3

·       ایرانی ها مغلق ترین فرمولبندی های عربی را ازبر کرده اند.
·       تا دل تان بخواهد شعر و ضرب المثل بلدند.
·       یادگرفتن مفاهیم فلسفی برای شان کاری ندارد.
·       فقط باید ضرورت آن را حس کنند.
4

·       تعریف مفاهیم که ما ترجمه می کنیم، ساده و قابل فهم است.
·       فقط باید مثل حلقات زنجیر، همگی یاد گرفته شوند و تمرین شوند.

5

·       ما در تحلیل اشعار و غیره این تمرین را دیری است که شروع کرده ایم.

6

·       اگر احزاب و سازمان ها و گروه های سیاسی و انجمن های فرهنگی و یا افراد علاقه مند بخواهند، ما از هیچ کمکی در انتقال تجارب خویش خود داری نمی کنیم.
·       سطر سطر انتشارت ما به تمرین و آموزش تفکر مفهومی اختصاص دارند.

7
·       استقبال نسبتا چشمگیری هست.
·       خیلی ها مطالب ما را کپی می کنند و منتشر می کنند و ما ممنون همه آنها هستیم.  

8

·       خیلی از چیزها را اگر ساده کنیم، محتوافقیر می شوند و بدرد نخور.

9

·       علاوه بر این جویدن لقمه اندیشه و گذاشتن آن در دهن خواننده به تکامل فکری و اسلوبی او منجر نمی شود.
·       چنین کسی دیر یا زود دندان هایش می افتند و استعداد جویدن لقمه های اندیشه را از دست می دهد.
·       چون ارگانیسم اعضائی را که بدرد نخورند، تغذیه نمی کند، می کشد، خشک می کند و حذف می کند.

10

·       اگر خواننده به هماندیشی خطر نکند، گرانبهاترین سلول های اندامش می میرند و مغزش گچ می بندد، یعنی به گورستان گرانبهتاترین سلول ها بدل می شود.

11
·       مثال:
·       جوانشیر اثر اصلی خود موسوم به «اقتصاد سیاسی» را خیلی خیلی ساده نوشته ولی   کمتر کسی می تواند چیز بدرد بخوری از آن بیاموزد.

·       پرسش و پاسخ های کیانوری فوق العاده عوامانه و عوام فهم اند، ولی این امر سبب نشده که رهبران و کادرها و اعضای حزب توده توان تفکر مفهومی کسب کند.

12


·       مارکس بدرستی می گفت:
·       «رادیکال بودن، یعنی دست به ریشه بردن!»

·       درست به همین دلیل است که ما دست به ریشه می بریم و فلسفه طبقه کارگر را، یعنی جهان بینی طبقه کارگر را می آموزیم.
·       اساس کار همین جا ست.

13

·       کسی که در عرض 7 تا 8 ماه مارکسیسم زنده و شاداب را تمرین کند و بیاموزد، مشکل معرفتی و تحلیلی نخواهد داشت.

·       حزبی که فاقد جهان بینی (فلسفه) مارکسیستی ـ لنینیستی باشد، مبلغ جهان بینی طبقه حاکمه خواهد شد.

·       اکثر گروه و احزاب چپ وطنی نیز مبلغ جهان بینی طبقه حاکمه اند.

·       گورکی بدرستی می گفت:
·       با آموزش مارکسیسم، انسان ها به معنی حقیقی کلمه انسان می شوند.

·       مارکسیسم تنها شناخت افزار مطمئنی است که آدمیت برباد رفته ی آدمی را  به او برمی گرداند.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر