درنگی
از
میم حجری
ویلیام فاکنر:
آدم ها زمانی شهامت کسب می کنند که راه خروجی از بن بست نمی یابند.
آره.
این اما شهامت نیست.
چیست؟
سعدی در حکایتی همین پدیده را پوئه تیزه کرده است:
کسی که راه خروجی از بین نمی یابد،
به سیم آخر می زند
و
«هر چه می خواهد بگوید.»
وقتی کسی محکوم به مرگ شود.
به سیم آخر می زند و به شاه و شیخ بد وبیراه می گوید.
این ولی به معنی رسیدن به نومیدی و نیهلیسم (پوچی گرایی) است
و نه به معنی مدافعه و شهامت و تهور و بی یاکی و هارت و پورت.
ای بسا قهرمان ها که نیهلیست بوده اند و نه انقلابی.
قهرمان ها را طبقات حاکمه می سازند:
یا طبقه حاکمه نشسته بر اریکه قدرت
(با صدور حکم اعدام)
و
یا طبقه حاکمه منتظر نشستن بر اریکه قدرت
(از طریق تبدیل کاهی به کوهی، حریفی به شهیدی)
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر