۱۴۰۱ خرداد ۲۸, شنبه

درنگی در اندیشه ای (۱۵۸)

Schlank durch Gedanken e1478769570488
 
 

میم حجری

 
وحدت کرمانشاهی 
 

زاهد خودپرست کو تا که ز خود رهانم اش
درد شراب بیخودی از خم هو چشانم اش

گر نفسم به او رسد در نفسی به یک نفس
تا سر کوی می‌کشان موی‌کشان کشانم اش

زهدفروش خودنما ترک ریا نمی‌کند
هرچه فسون به او دمم هرچه فسانه خوانم اش

چون ز در آید آن صنم خویش به پایش افکنم
دست به دامنش زنم در بر خود نشان امش

هرچه به جز خیال او قصد حریم دل کند
در نگشایم اش به رو از در دل برانم اش

گر شبکی خوش از کرم دوست درآید از درم
سر کنم اش نثار ره، جان به قدم فشانمش

مست شود چو دلبرم از می ناب وحدتا
سینه به سینه‌اش نهم بوسه ز لب ستانم اش

پایان


هر چه بجز خیال او قصد حریم دل کند
در نگشایمش به رو، از در دل برانم اش


معنی تحت اللفظی:

هر خیالی غیر از خیال او قصد ورود به دلم را داشته باشد،

در دلم را به رویش باز نمی کنم و از در می رانم.

 

این غزل عاشقانه وحدت کرمانشاهی 

در شولای عرفان 

مطرح شده است.


عرفان
جریانی ضد عقلی است.


و گرنه شاعر می بایستی بداند

که 

کسی نمی تواند در دل را به دلخواه به خیالات معینی باز کند و یا ببندد و یا خیال کسی را از در دل براند.


خیالات 

به دلیل احتیاجات 

صورت می گیرند 

و 

قلدران قدر قدرتند.

پایان


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر