۱۴۰۱ خرداد ۱۶, دوشنبه

درنگی در اندیشه ای (۱۱۲)


 
میم حجری

 

خلیل جبران
بخش اعظم عشق
بین آنچه که بر زبان می آید ولی از دل برنمی آید
و
آنچه که از دل برمی آید ولی بر زبان نمی آید،
برباد می رود.

ما را باش
سکنه جمکران را به دلیل زباله جویی در زباله دان
مزمت می کردیم
و
اکنون
شاهد زباله پراکنی خوارج شده ایم.

خلیل
خیال می کند که خلایق خرند و از تمیز منظور از نظر عاجزند.
 
ضمنا نمی داند
که 
همه در این زمینه همه فن حریفند.
 
خلایق
آنچه بر زبان دارند
چه بسا
ضد چیزی است که در دل دارند.

سایه شاعر
هم
در مرثیه ای برای طبری تواب
بدان اعتراضی سرشته به اشک و آه و افسوس و اندوه کرده است:

یا رب چقدر فاصله دست و زبان است.
 
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر