۱۴۰۱ خرداد ۱۸, چهارشنبه

درنگی در اندیشه ای (۱۲۳)

Schlank durch Gedanken e1478769570488
 

 میم حجری

 

رضاشاه عزاداری می کرد.

آزیتا

 

انتقاد 
ب هشرطی و وقتی انتقاد است 
که 
رادیکال باشد. 
 
یعنی ریشه ای باشد و نه سطحی و ظاهری و عوام پسند. 
 
در غیر این صورت
روشنگری به عوامفریبی
استحاله می یابد.
 
رضا خان 
اصلا سواد نداشت. 
 
همسرش 
اما 
باسواد بود و خاطرات نوشته است. 
 
رضا خان
 نخست طرفدار جمهوری بود. 
 
بعد 
شاه
 شد
ولی
باسواد
نشد.
 
اعضای طبقات حاکمه
به
سواد 
نیازی ندارند.
 
مگر ترامپ و برلسکونی و پوتین و پالان
سواد
لازم دارند؟
 
رضاخان رضاشاه
 شبیه آتاتورک بود و دست به اصلاحات سطحی و به ظاهر مدرن
مثلا 
کشف حجاب
تعویض البسه نران و زنان
می زد و شق القمر می کرد.
یعنی
به تعویض و تعمیر و نوسازی پالان بسنده می کرد.
 
 سعی کنید 
هر روز 
حداقل
تعریف یک مفهوم را بیاموزید 
تا قادر به تفکر باشید. 
ضرر ندارد.
 
معمار
البته ایشون و انگلیسی ها سر کار اوردند، بعد فرصت طلب شد دید هیتلر م بد چیزی نیست، چراغ سبز داد بهش. 
 
معمار 
چنان از روی کار آمدن این و آن توسط آن و این 
دم می زند 
که
 انگار 
افراد مهره اند و نه آدم. 
 
اگر رضاشاه مهره بود، 
تغییر سمتگیری ایده ئولوژیکی و سیاسی نمی داد 
و
 مادام العمر 
به 
 ارباب اول 
وفادار می ماند.
 
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر