شین میم شین
باب اول
در عدل و تدبیر و رأی
حکایت نوزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۴۸ ـ ۴۹)
بخش چهارم
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
دلاور که باری تهور نمود
بباید به مقدارش اندر فزود
که بار دگر دل نهد در هلاک
ندارد ز پیکار یأجوج باک
سپاهی در آسودگی، خوش بدار
که در حالت سختی آید به کار
سپاهی که کارش نباشد به برگ
چرا دل نهد، روز هیجا به مرگ؟
کنون دست مردان جنگی ببوس
نه آنگه که دشمن فروکوفت کوس
نواحی ملک، از کف بدسگال
به لشکر نگهدار و لشکر به مال
ملک را بود بر عدو دست چیر
چو لشکر دل آسوده باشند و سیر
بهای سر خویشتن می خورد
نه انصاف باشد، که سختی برد.
چو دارند گنج از سپاهی دریغ
دریغ آیدش دست بردن به تیغ
چه مردی کند در صف کارزار
که دستش تهی باشد و کار، زار؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر