۱۳۹۸ تیر ۱۴, جمعه

صمد بهرنگی از دید احسان طبری (۱۳)


قهرمانِ منفرد یا مجاهدِ خلق؟
احسان طبری
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور


نخست
با
خلاصه‌ای از محتوای قصه کوتاه «ماهی سیاه کوچولو »
آشنا شویم.
سراپای این قصه چنانکه گفتم کنایه‌آمیز (اله گوریک) و رمز آمیز (سمبولیک) است.
کنایات و رموز صمد، همه‌جا جاندار و پر محتوا ست
و
خواننده
را
به
جستجو، کشف و تفکر
وا می‌دارد.
مثلا "ماهی سیاه کوچولو" خود سمبلِ فرزندی گمنام و حقیراز جامعۀ ما ست.
علیرغم برحذر باش های خانواده‌اش،
می‌خواهد آخر جویباری را که در آن زاییده شده
کشف کند.
صمد می‌نویسد:
«این جویبار از دیواره‌های سنگی کوه بیرون می زد و در ته درّه روان می شد...
خانه ماهی کوچولو و مادرش در پشت سنگ سیاهی بود، زیر سقفی از خزه ».
در
همین جملاتِ به ظاهرِ عادی،
نمونه ای از سمبولیسم بهرنگی
دیده می‌شود
خانواده‌ای که صمد وصف می‌کند
خانواده‌ای فقیر از اعماقِ اجتماع است،
که
از
سنّت های منجمد و آداب و عادات مکرر در مکرر،
هم
در
فکر
و
هم
در
عملِ روزانه
محاصره شده است.

ما
این فراز از «تحلیل» طبری
را
نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:
۱
نخست
با
خلاصه‌ای از محتوای قصه کوتاه «ماهی سیاه کوچولو »
آشنا شویم.
این
متد تحلیل طبری
است:
دستچین کردن سوبژکتیو (دلبخواهی) جملاتی از متنی،
تفسیر سوبژکتیو (دلبخواهی) آنها
و
جا زدن تفسیر سوبژکتیو (دلبخواهی)
به
عنوان تحلیل علمی.

سران حزب توده
تحت رهبری امثال طبری
همین کار
را
با
لاطائلات خمینی و لاشخورهای فئودالی ـ فوندامنتالیستی مرتجع دیگر
می کردند.
پیدا کردن هارت و پورتی از لاطائلات آنها
و
برجسته کردن آن هارت و پورت
و
نتیجه گیری سوبژکتیو (دلبخواهی)
مبنی
بر
انقلابی و ضد امپریالیستی بودن آنان.

دلیل این طرز تفکر و طرز «تحلیل» طبری و یاران
فقر مفهومی آنان
است.
آنها
با
مفاهیم و مقولات فلسفی
بیگانه اند
و
عاجز از تفکر مفهومی اند.

۲
سراپای این قصه
چنانکه گفتم
کنایه‌آمیز (اله گوریک) و رمز آمیز (سمبولیک)
است.
کنایات و رموز صمد،
همه‌جا جاندار و پر محتوا ست
و
خواننده
را
به
جستجو، کشف و تفکر
وا می‌دارد.

طبری
طبیعی ترین عناصر قصه ای
را
البسه رمز و راز
می پوشاند
تا
تخیلات خود
را
به
عنوان تحلیل علمی
به
خورد خواننده دهد.
ضمنا
نتایج سوبژکتیوی (دلبخواهی)
از
رمز و راز خود اختراع کرده اش
می گیرد:
  مطالعه آثار صمد
به
تسلیح خواننده به تسلیحات جستجو، کشف و تفکر
منجر می شود.

طبری
چند ماه پس از تحریر این تفسیر
با
یکی از سران فدائیان فئودالی
به
نام فرخ نگهدار
در
مناظره تله ویزیونی جماران
آشنا
می شود
و
میزان کشش و علاقه او به «جستجو، کشف و تفکر»
تحت تأثیر مطالعه آثار صمد
را
با
چشمانی از حیرت دریده
می بیند:
فرخ نگهدار
جدول شیمیایی مندلیف
را
جدولی فیزیکی
قلمداد می کند.
از
طبری
چه پنهان
که
صمد
لاطائلاتش
را
نه
فقط
برای خردسالان،
بلکه
ضمنا و بیشتر
برای بزرگسالان بی شعور
 
 
۳
مثلا
"ماهی سیاه کوچولو"
خود
سمبلِ فرزندی گمنام و حقیراز جامعۀ ما
ست.
علیرغم برحذر باش های خانواده‌اش،
می‌خواهد آخر جویباری را که در آن زاییده شده
کشف کند.

طبری
واقعا
آدم ساده لوحی
است.
فقر مفهومی
آدمی
را
به
همین روز می اندازد.
کاراکترهای قصه های صمد بهرنگی
بیشتر
لومپن پرولتری
اند
و
نه
پرولتری.
صمد و دیگر سران فدائی
متنفر از پرولتاریا و حزب طراز نوین پرولتاریا
بوده اند و هستند و خواهند بود.
قصه های صمد
باید تحلیل ماتریالیستی ـ دیالک تیکی شوند
تا
قضیه روشن شود.
ماهی سیاه و ننه کلاغه و دده کلاغه و لبوخور و لبوفروش و غیره
لات و لومپن و لاشخور
اند.
اصلا
ذره ای مغز اندیشنده در کاسه سر ندارند
تا
به
خیال طبری
به
«جستجو، کشف و تفکر»
خطر کنند و شق القمر کنند.
۴
مثلا
"ماهی سیاه کوچولو"
علیرغم برحذر باش های خانواده‌اش،
می‌خواهد آخر جویباری را که در آن زاییده شده
کشف کند.

صمد
بسان لاشخورهای آنارشیسم و فاشیسم و فوندامنتالیسم
اوتوریته ستیز
است.
در
طویله - تئوری بهرنگ
بدترین دشمن کودک
پدر و مادر او هستند.
بی اعتنایی ماهی به اعضای خانواده (مادر ـ پدر و غیره)
نه
دال
بر
خوداندیشی و خودمختاری نظری و عملی او،
بلکه
دال
بر
خودسری و بی انضباطی و بی شعوری او
ست.
هدف و آماج بهرنگ
تخریب هیرارشی طبیعی و غریزی و اجتماعی ضرور خانواده
است.
هدف و آماج بهرنگ و زباله های فاشیستی و فوندامنتالیستی دیگر
بی اعتبار سازی اصیل ترین حامیان کودکان
و
جایگزین سازی آنان
با
امامی، امیری، چریکی، مجاهدی، شیخی و لاشخوری
است.

۵
مثلا
"ماهی سیاه کوچولو"
خود
سمبلِ فرزندی گمنام و حقیراز جامعۀ ما
ست.
علیرغم برحذر باش های خانواده‌اش،
می‌خواهد آخر جویباری را که در آن زاییده شده
کشف کند.

طبری
نوشته صمد
را
حتی
با
دقت علمی
نمی خواند
و
هارت و پورت های او
را
با
دقت علمی
نقل و نقد نمی کند.
ماهی
قبل از اینکه برای پیدا کردن آخر جویبار
به
راه
افتد،
علامه مآبانه
اعلام می دارد
که
«همه چیز باید پایانی داشته باشد.»
(نقل به مضمون)

صمد بی تردید
معنی خرافه خود
را
نمی داند.

طبری
اما
باید بداند.
هیچ چیز
آغاز و پایان
ندارد.
ماده
(وجود)
ازلی و ابدی
است.
ماده
(وجود)
بی آغاز و بی انجام
است.
دریا
پایان جویبار
نیست.
دریا
می تواند
بخار
شود.
بخار
می تواند
اتمیزه شود.
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر