قهرمانِ
منفرد یا مجاهدِ خلق؟
احسان
طبری
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
۱
زندگی پر حاصل و جالب، سمتگیری خلقی و مترقی، مرگ زودرس و مرموز صمد
بهرنگی،
همه و همه
به
آثارش
صلابت معنویِ درخوردی
بخشیده است.
از
همین جمله احسان طبری
سوبژکتیویسم معرفتی او
آشکار می گردد:
کلیه عناصری
که
به
آثار صمد
استحکام می بخشند،
چیزهای سوبژکتیو
اند.
چیزهایی
اند
که
به
خود صمد (به عنوان سوبژکت)
مربوط می شوند
و
نه
به
آثار او.
اگر
اسم صمد
از
آثارش
حذف شود،
در
طرفة العینی
صلابت کذایی آنها
محو خواهد گشت.
بدبختی ایرانی جماعت
همین سوبژکتیویسم معرفتی است.
وقتی
مؤلفی
اسم و عکس و جنسیت خود
را
ضمیمه اندیشه اش نکند،
ایرانی جماعت
از
تحلیل اندیشه او عاجز می مانند
و
در طویله متعفن دهان شان
را
باز می کنند
و
کثیف ترین فحش ها
را
نثارش می کنند.
۲
آخرین
اثر بهرنگی قصه « ماهی سیاه کوچولو» است
که
وی آن را تقریباً در آستانه
مرگ نگاشته است.
پس از مرگ او این قصه مورد تفسیر های ادبی چندی قرار گرفت
پس از مرگ او این قصه مورد تفسیر های ادبی چندی قرار گرفت
و
لفافۀ سمبولیک و رمز آمیز آن
شکافته و اندیشۀ نهفتۀ داستان
بیرون کشیده شد.
طبری
ظاهرا
نمی داند
که
ماهی سیاه کوچولو
جایزه ششمین نمایشگاه کتاب کودک در بلون ایتالیا و دیپلم افتخار جایزهٔ دوسالانه براتیسلاوای چکاسلواکی
برای تصویرگری کتاب کودک
را
در سال ۱۹۶۹ دریافت کرده است.
۳
از
جمله آقای منوچهر هزارخانی
در ویژه نامه مجله "آرش"
که
به
مناسبت درگذشت صمد
نشر یافت
(آرش شماره ۱۸ آذر ۱۳۴۷)،
مقالهای
نوشت
تحت عنوان «جهان بینیِ ماهیِ سیاهِ کوچولو».
دراین تفسیر ادبی که بر داستان سمبولیک "ماهی سیاه کوچولو" نگاشته شده،
نویسنده
به
این قصه
رنگ خاصی زده
که
به
اعتقاد ما
با
محتوای واقعی قصه
اختلاف دارد،
بدین معنی
که
آقای هزارخانی در تفسیر خود،
جهانبینیِ
خلقی و انقلابیِ بهرنگی
را با جهانبینیِ انقلابی مآبانه و قهرمان منشانۀ ماهی سیاه کوچولو یکی گرفته و
از اینجا سردرگمی در درک داستان ایجاد شده است.
را با جهانبینیِ انقلابی مآبانه و قهرمان منشانۀ ماهی سیاه کوچولو یکی گرفته و
از اینجا سردرگمی در درک داستان ایجاد شده است.
طبری
ظاهرا
از
رابطه منوچهر هزارخانی
با
دار و دسته بهرنگ
خبر ندارد.
منوچهر هزارخانی
احتمالا
از
اساتید دانشگاه تبریز
و
از
دوستان صمد و نابدل و غیره بوده است
و
حتی
دستگیر شده است.
تحلیل منوچهر هزارخانی
از
ماهی سیاه کوچولو
تحلیلی رئالیستی
است.
جهان بینی ماهی سیاه کوچولو
البته
عنوان و مفهوم نامناسبی
است.
منوچهر هزارخانی
به
احتمال قوی
معنی جهان بینی
را
نمی داند.
ماهی سیاه کوچولو
چریک فئودالی به طرز «هنری» ایدئالیزه شده است.
اگر فرصت باشد
باید
هم
ماهی سیاه کوچولو
و
هم
مقاله منوچهر هزارخانی
تحلیل دیالک تیکی
شود.
۴
آقای هزارخانی در تفسیر خود،
جهانبینیِ
خلقی و انقلابیِ بهرنگیرا با جهانبینیِ انقلابی مآبانه و قهرمان منشانۀ ماهی سیاه کوچولو یکی گرفته
حالا
معلوم می شود
که
خود احسان طبری
هم
معنی جهان بینی
را
نمی داند.
برای اینکه
نه
جهان بینی خلقی و انقلابی
معنی دارد
و
نه
جهان بینی انقلابی مآبانه و قهرمان منشانه.
به
قول حریفی به نام انگلس
ما
با
دو جهان بینی
سروکار داریم:
الف
جهان بینی ایدئالیستی
که
روح را مقدم بر ماده
(شعور را مقدم بر وجود)
می داند.
ب
جهان بینی ماتریالیستی
که
ماده را مقدم بر روح
(وجود را مقدم بر شعور)
می داند.
حال
باید
خری با خورجینی مملو از خیال آورد
و
محتوای اثر طبری تحت عنوان «جهان بینی ها و ...»
را
از
خورجین خیال
استخراج کرد.
۵
با آنکه سالی چند از نگارش قصه صمد گذشته،
با آنکه سالی چند از نگارش قصه صمد گذشته،
این قصه موافق تفسیری که از آن
شده،
به
نوعی
"آیین" معنوی و هنری کسانی بدل گردیده است
که
کیش قهرمانان منفرد
را
تبلیغ
و
«لَختی» و« کِرِختی» خلق
را
نکوهش میکنند.
به
نوعی
"آیین" معنوی و هنری کسانی بدل گردیده است
که
کیش قهرمانان منفرد
را
تبلیغ
و
«لَختی» و« کِرِختی» خلق
را
نکوهش میکنند.
طبری
با
مفاهیم ادبی
«می اندیشد»
و
نه
با
مفاهیم فلسفی
و
یا
حداقل
با
مفاهیم جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی
به
همین دلیل
از
مفاهیم کیش قهرمانان منفرد و لختی و کرختی خلق
بهره برمی گیرد
که
هم
سطحی
اند
و
هم
ساده لوحانه
و
هم
لال و بی مایه.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر