۱۳۹۸ تیر ۹, یکشنبه

تحلیلی بر «تحلیلی» از استاد دانشکاهی (۱۳)

 
 
علل رشد پوپولیسم در اروپا و امریکای شمالی
وینسنت ناوارو
استاد سیاست عمومی دانشگاه جانز هاپکینز
در
آمریکا
و
استاد علوم سیاسیِ
در
اسپانیا

ترجمه‌ی احمد سیف

تحلیلی
از
یدالله سلطان پور 
 
۱
این 
ناسیونالیسم 
که 
شامل علاقه به بازیابی هویت ملی، کنترل، و منابع خود 
است 
در
 وجه عمده 
(اگرچه نه همه‌جا) 
بر این باور است 
که
 علت سقوط سطح زندگی، و رفاه طبقات اصلی جامعه، 
فرایند جهانی‌کردن
 است. 

این امر به نظر منطقی می‌آید 
و 
همین طور 
واکنشی قابل پیش‌بینی است 
که
 از
 نظر این طبقات، 
جهانی‌کردن 
مسئول سقوط سطح زندگی و از دست رفتن هویت‌شان
 باشد.

 در نتیجه
 جنبش‌های پوپولیستی 
(که عمدتاً از سوی طبقات خلق حمایت می‌شوند) 
جهانی‌کردن و احزاب و نهادهای مدافع آن 
را 
رد می‌کنند. 
 
 اساتید دانشکاه های امپریالیستی
(چه مؤلف و چه مترجم)
اول
خرافه ای
را
با
صد من سریش 
به
نئوفاشیسم
  می چسبانند
تا
بعد
آن
را
منطقی 
قلمداد کنند
و
به
خورد خواننده و شنونده خر دهند.
 
مسبب فقر در ثروتمندترین متروپل های امپریالیستی
نه
طبقه حاکمه امپریالیستی
 
نه
مبارزه بی رحمانه و بی شرمانه طبقاتی از بالا
 
نه
مناسبات تولید سرمایه داری
در
غیاب الترناتیو کمونیستی
 
بلکه
گلوبالیزاسیون 
است.
 
گلوبالیزاسیون  چیست؟
 
گلوبالیزاسیون 
چیزی 
از 
جنس بلایای آسمانی 
است.
 
چیزی 
از 
جنس توفان و زلزله و سیل و سونامی و آتشفشان است
  که
راه حلی
جز
دعا و ندبه و تضرع و زاری
برایش
وجود ندارد.
 
وقتی 
از
گلوبالیزاسیون کذایی
هنوز
اسطوره سازی نشده بود،
جهان تحت سلطه سرمایه
بهشت برین 
بود.
 
احدی
حتی
یافت نمی شد
که
مرفه نباشد.
 
۲
 علت سقوط سطح زندگی، و رفاه طبقات اصلی جامعه، 
فرایند جهانی‌کردن
 است. 

این امر به نظر منطقی می‌آید 
و 
همین طور 
واکنشی قابل پیش‌بینی است 
که
 از
 نظر این طبقات، 
جهانی‌کردن 
مسئول سقوط سطح زندگی و از دست رفتن هویت‌شان
 باشد.
 
به
طرز «استدلال» و فرمولبندی اساتید دانشکاه
باید
اندکی دقت کرد:
 
صدور سرمایه (در فرم های متنوع) به کشورهای مختلف توسط  طبقه حاکمه امپریالیستی
به
عنوان پدیده ای جدید برجسته می شود
و
به 
عنوان
گلوبالیزاسیون  
به
خورد خواننده و شنونده خر
داده می شود.
 
بعد
همین خرافه
به
طبقات زحمتکش بی سر و سردار و سازمان و حزب و تشکیلات سیاسی خاص خود
تعمیم داده می شود.
 
این امر به نظر منطقی می‌آید 
و 
همین طور 
واکنشی قابل پیش‌بینی است 
که
 از
 نظر این طبقات، 
جهانی‌کردن 
مسئول سقوط سطح زندگی و از دست رفتن هویت‌شان
 باشد.
 
این بندبازی استدلالی اساتید دانشکاه
به 
چه معنی است؟
 
۳
این امر به نظر منطقی می‌آید 
و 
همین طور 
واکنشی قابل پیش‌بینی است 
که
 از
 نظر این طبقات، 
جهانی‌کردن 
مسئول سقوط سطح زندگی و از دست رفتن هویت‌شان
 باشد.
 
این
 اولا 
به
معنی جویدن لقمه خرافه امپریالیستی
و
گذاشتنش
در
دهان باز خواننده و شنونده خر
است.
 
این
ثانیا
به
معنی نماینده خلق زحمتکش جا زدن باندهای ضد خلقی نئوفاشیسم
است.
 
این
بدان معنی است
که
خلق زحمتکش چنین می اندیشد
و
نئوفاشیسم
نظر خلق زحمتکش
را
نمایندگی می کند.
 
این
اگر
عوامفریبی بی شرمانه
نیست،
چیست؟
 
۴
 در نتیجه
 جنبش‌های پوپولیستی 
(که عمدتاً از سوی طبقات خلق حمایت می‌شوند) 
جهانی‌کردن و احزاب و نهادهای مدافع آن 
را 
رد می‌کنند.
 
اکنون
نتیجه تحلیلی ما
تأیید و تصریح می شود.
 
ضمنا
معلقی جانانه زده می شود
و
جای «تشکیلات سیاسی و رسانه‌ای»
را
«احزاب و نهادهای مدافع گلوبالیزاسیون»
می گیرد.
 
تا
چشم کار می کند
از
فرماسیون اقتصادی سرمایه داری و طبقه حاکمه امپریالیستی
حرفی
بر زبان رانده نمی شود:
 
همه چیز روبنایی ـ ایده ئولوژیکی نمودار می گردد.
 
نئوفایسم 
به
مثابه نماینده خلق زحمتکش
به
مقاومت در مقابل «احزاب و نهادهای مدافع گلوبالیزاسیون» برمی خیزد و شق القمر می کند.
 
 این
طرز استدلال و تحلیل
چیزی جز استحمار (خر پروری) نیست.
 
۵
هزاران نمونه برای نشان دادن این وجه وجود دارد. 
یکی 
از
 نمونه‌ها 
چیزی است 
که
 در ۲۰۱۶ 
در بالتیمور، مریلند، امریکا اتفاق افتاد. 

در 
منطقه‌ی دانداک 
که 
عمده‌ی ساکنانش
 کارگران سفیدپوست 
هستند 
(کارگرانی که در صنایع فولاد این شهر کار می‌کردند) 
به‌
طور عمده
 به نامزد ریاست‌جمهوری که مخالف جهانی‌کردن است 
– دونالدترامپ – 
رأی دادند. 
 
ادامه دارد.