۱۳۹۷ مهر ۱۳, جمعه

متاتحلیلی بر تحلیل خسروی از آثار گارسیا لورکا (۴)

 
 رکن‌ الدین خسروی
(۱۳۰۸ ـ ۱۳۹۵)
(۱۹۳۰ – ۲۰۱۷)
نویسنده، کارگردان تئاتر، مترجم

منبع:
نامه مردم

https://www.tudehpartyiran.org/2013-11-28-19-45-55/4095-2018-10-01-23-58-37

تلخیص، ویرایش و تحلیل
از
میم حجری

ایراد اساسی این «تحلیل» خسروی
این است
که
او
خودش
هنرمندی
است.

یعنی
اینجا
آثار هنرمندی
(لورکا)
توسط هنرمند دیگری
(خسروی)
مورد بررسی قرار می گیرد.

این بدان می ماند
که
انجیل عیسی بن مریم
توسط اجامر جماران
مورد «تحلیل» قرار گیرد.

طرز «تحلیل» خسروی
آدمی
را
به یاد «تحلیل» های فئودالی ـ بورژوایی می اندازد.

خسروی
به عوض تحلیل عینی و علمی میراث لورکا
به ایل و تبار و میل و هوس و بیوگرافی و شهر و روستای شاعر و اعوان و انصارش می پردازد.

۱
همانندی طبیعت و انسان در شعر "لورکا"
محیط طبیعی و انسانی
که
نخستین سال های زندگی "لورکا " در آن سپری شد ،
تاثیری عمیق در حساسیت های آینده شاعر به جا نهاد
و
عاملی مهم در شکل دادن به اندیشه ها و احساس هنری او بود.
 
در
این بند از نوشته خسروی
دیالک تیک موجود و محیط
به شکل دوئالیسم لورکا و محیط طبیعی و انسانی بسط و تعمیم می یابد.

محیط
تعیین کننده اندیشه و احساس هنرمند
قلمداد می شود.

این 
سطح فکری خسروی
در حد سطح فکری ماتریالیست های مکانیکی ـ متافیزیکی قرن ۱۸ فرانسه
است.
 

ژان ژاک روسو
کجا ست؟

۲
بعدها "لورکا" نوشت:
" من روستا را دوست دارم.
احساس می کنم با تمام عواطفم به آن وابسته ام.
کهن ترین خاطرات کودکی ام، رنگ و بوی خاک را دارد.
چمن زارها و مزرعه ها مرا به شگفتی واداشتند.
حیوانات وحشی، چارپایان اهلی ، مردمانی که روی زمین کار می کردند،
برای من نشانه ها و نمادهایی بودند که شاید کمتر کسی آنها را درک می کرد.
بدون آنها هرگز نمی توانستم "عروسی خون" را خلق کنم.
نخستین تجربیات عاطفی من
با
زمین و کار روی زمین
گره خورده است.

به همین دلیل در عمق وجودم
آن چیزی ریشه دوانده که روانکاوان آن را عقده زمینی
می نامند."

این دیگر نور علی نور است.


همین جفنگ را گربه نره هم می توانست
پس از گرفتن وضو 
با 
خلوص نیت 
بفرماید.

ماتریالیست های مکانیکی طویله جمکران
هم
با صدای بلند از خود می پرسیدند:

این اجامر دهاتی جماران و مجانین صلواتی جمکران
واقعا
نماینده خرده بورژوازی
اند
که
مخالف فوتبال و طرفدار خرسواری
اند؟

حریفی
بر آن بود
که
یکصدم کسانی که توسط شاه و شیخ اعدام و سر به نیست شده اند،
به لحاظ سطح توسعه فکری
کمترین فرقی با شاه و شیخ نداشته اند
و
اعدام آنان
اصلا و ابدا
منطقی و مدلل
نبوده است.

همین حکم را می توان در مورد امثال لورکا هم صادر کرد.

۳
"لورکا"
خود
از
همین مردم دشت و از میان آن ها جوشیده بود.

خسروی
اندک اندک
لورکا
را
تا
سطح قارچی، بوته ای، درختی، تپه ای و یا چشمه ای
تنزل می دهد.

لورکا
بسان قارچی
از
میان اهالی دشت می روید.

چه سعادتی!

این هنوز چیزی نیست.

۴
زیرا
در
"وگا"
فقیر و غنی ، دهقان و مالک، زن و مرد
با
چنین زبان شاعرانه و زیبا
سخن می گویند.

دلایل قوی باید و خسروی

"لورکا"
خود
از
همین مردم دشت و از میان آن ها جوشیده بود.

چون
در گرانادا و وگا
همه شاعرند
و
سکنه گرانادا و وگا
در
دشت و بیابان

راه می روند و شعر می سرایند،
لورکا
بسان قارچی از میان آنان می روید.

سیاوش کسرایی
هم
راجع
به سکنه جماران چنین شعری دارد.

در
طویله جماران
هم
۸۰ میلیون
شاعر
هست.

۵
تنها کافی است
که
آدم
به
گفت و گوهای روزمره بومی های گرانادا
گوش دهد
و
به
صور خیال و رنگ آمیزی های غنی و سرشاری
که
در
عمق کلمات شان خانه گرفته است،
بیندیشد،
تا
درک کند که زبان استعاری نمایشنامه ها و شعرهای "لورکا "
این زبان زیبا و لبریز از تصاویر ظریف ، لطیف و شگفت آور خیالی و ذهنی
ریشه در خود آگاهی کهن و گروهی طبیعت دارد.

خسروی
اندک اندک قارچستان گرانادا
را
به
قهقرای طبیعت
برمی گرداند.

تعریف مفهوم طبیعت توسط هنرمند دیار عه «هورا» و عا «شورا»
شنیدنی است:
طبیعت = دهاتی های در و دشت گرانادا

این
هنوز چیزی نیست:

طبیعت خسروی
از آن طبیعت های من درآوردی است
که
هم
خودآگاهی کهن
دارد
و
هم
خودآگاهی گروهی.

زنده باد.

ریشه زبان لورکا
هم
در این خودآگاهی کهن و خودآگاهی گروهی
است.

یعنی
ناتورالیستی
است؟

تصورش
حتی
 دشوار است
که
دهاتی های گرانادا و هر بر و بیابان و در و دشت دیگر
در گفت و گوهای روزمره
صور خیال و رنگ آمیزی های غنی و سرشاری
را
مثل نقل و نبات و پسته و کشمش و بستنی
به
همدیگر
تعارف کنند.

یکی از بدبختی های بیشمار اصحاب هنر و مذهب
فرمالیسم
(صورتگرایی)
است.

خسروی
در این «تحلیل»
جز فرم
چیزی نمی بیند و به خواننده و شنونده خود نشان نمی دهد.

استثنائیت سیاوش کسرایی
در این جور موارد آشکار می گردد.

مراجعه کنید
به
آموزش تفکر مفهومی
در
مکتب سیاوش کسرایی
در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری

۶
تا
درک کند که زبان استعاری نمایشنامه ها و شعرهای "لورکا "
این زبان زیبا و لبریز از تصاویر ظریف ، لطیف و شگفت آور خیالی و ذهنی
ریشه در خود آگاهی کهن و گروهی طبیعت دارد.
و
 آن جایی 
که 
همه چیز ، درخت ها، کوه ها، اسب ها ،ماه، رودخانه ها ، گل ها و انسان 
 در رابطه و وابستگی متقابل و مداوم هستند.

منظور خسروی
این است
که
شعر لورکا
آیینه عناصر محیط طبیعی و جامعه ای (روستایی) است.

چنین حرفی
مدح شبیه ذم
است.


کجا ست
مش شاتوبریان مرتجع؟

باید
به مثال هایی که خسروی ذکر خواهد کرد، توجه کنیم تا به صحت و سقم نظر او پی ببریم.

ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر