۱۳۹۵ شهریور ۴, پنجشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (318)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

ما آثار سعدی
(بوستان و گلستان و بخشی از غزلیات او)
را تحلیل و منتشر کرده ایم.

1
شاید 2000 صفحه باشد.

2
بخشی از اولدوز و کلاغ های صمد
را هم تحلیل و منتشر کرده ایم.
تحت عنوان سیری در جهان بینی صمد بهرنگی

3
شعور غریزی ـ تجربی
توده های مولد و زحمتکش
دهقانان و پیشه وران و کارگران
صد برابر شعور صمد و امثالهم بوده است.

4
صمد و شرکاء
اصلا سواد نداشته اند

5
مثال
بهروز دهقانی قصه ای نوشته
تحت عنوان «ملخ ها»
صمد بیشک خوانده.

6
در این قصه خر
ـ بسان گاو مشد حسن ـ
نشخوار می کند.

7
این بدان معنی است که اینها
حتی از دور و بر خویش
غافل بوده اند.

8
هیچ دهاتی بی سواد از این جور مسائل بی خبر نیست.

9
تمام دارائی سواد صمد
چند جمله از این و آن است.

10
سران فدائی و مجاهد و غیره هنوز هم هستند
آینها اصلا شعور ندارند.

هاراکی ماراکی
دو زاری اش کج و کوله است:

1
چون هنوز نمی داند که کسی،
کسی را
با تمام وجودش که سهل است
با ذره ای از وجودش حتی دوست نمی دارد.

2
هر کس
ـ قبل از همه ـ
شخص شخیص خود را دوست دارد.

3
اگوئیسم اله منتاز (بنیادی) حاکم است.

4
عشق و ابراز شور انگیز عشق به کسی
تله و دام و دانه است
برای صید او
و حبسش در قفسی
برای رفع حوایج متنوع شخص شخیص خویش

نظر شما تا حدی درست است:
میان فرزند و مادر ـ پدر
میان نو و کهنه
رابطه دیالک تیکی برقرار است:

1
یعنی نو هم در وحدت با کهنه است و هم بر ضد کهنه است.

2
این در طبیعت هم صادق است.

3
یعنی شامل حال نباتات و جانوران هم می شود.

4
فاشیسم، ناسیونال ـ سوسیالیسم، فوندامنتالیسم، آنارشیسم و آوانتوریسم
(فدائی و مجاهد و غیره)
دیالک تیک کهنه و نو را تخریب می کنند.

5
چگونه؟

6
آنها وحدت میان کهنه و نو را
وحدت میان مادر ـ پدر و فرزند را
نفی مکانیکی می کنند
و تضاد آندو را شعله ور می سازند.

7
کودک را بر ضد مادر و پدر
به طغیان تحریک می کنند
تا جای خالی مادر و پدر را
با خدا، یعنی با طبقه حاکمه برده دار (در اسلام، قرآن)
با پیشوا (هیتلر، موسولینی، فرانکو در فاشیسم و ناسیونال ـ سوسیالیسم)
با ماخنو، پرودون، باکونین (در آنارشیسم)
با امام، ولی فقیه، امیر، شیخ (در فوندامنتالیسم)
با رهبر، مجاهد، فرمانده، فدائی (در اوانتوریسم چپ و راست، رجوی، خیابانی، جزنی، پویان، بهروز و اشرف دهقانی، حمید اشرف، احمد زاده ها و غیره)
پر کنند.

8
بدین طریق
تبر بر ریشه طبیعی ترین، بی ریا ترین، خالص ترین و لازم ترین اوتوریته (مادر و پدر)
فرود می آورند
و کودک را به ایزولاسیون هراس انگیزی سوق می دهند
و
بلحاظ پسیکولوژیکی به جنون می کشند.

9
رشد هر چیز
فقط در داربست دیالک تیکی آن امکان پذیر است.

10
در همبانی و ستیز همزمان اقطاب دیالک تیکی
امکان پذیر است

11
این جریانات بشرستیز و خردستیز
اعضای جامعه را آدمیت زدائی می کنند.

12
نئو نازی ها امروز هم هستند.

13
اینها چنان سلب آدمیت شده اند که
کارشان شده به آتش کشیدن کارتن کارتن خواب ها
حمله به خانه های پناهندگان
بمب گذاری در عمارات خارجی نشین
ضرب و شتم و قتل و غارت آوارگان بی پناه

14
فوندامنتالیسم
در مادرید بمب هایش را در قطار حامل کارگران آواره از امریکای لاتین
منفجر می کند.

15
اینجا ما با تبعید عقل و با سلطنت جنون سر و کار داریم.

16
تحلیل آثار صمد ادامه دارد.

17
بعضی ها
کسانی که آثار این اجامر را تحلیل می کنند
بدون استثناء
فرزندان همان توده های بی سوادند که شما تحقیر می کنید.

نه.

1
تفاوت برده های کلاسیک با برده های مدرن
در فرم زنجیرهای وابستگی است.

2
زنجیرهای وابستگی در نظامات برده داری و فئودالی
بخشا
مرئی، محسوس، مشهود و ملموس بوده اند.

3
زنجیرهای وابستگی در نظام سرمایه داری
عمدتا نامرئی اند.

4
اکنون بندرت در ملأ عام
رئیس جمهوری کسی را گردن می زند.

5
عوامل او بندرت به چپاول علنی دار و ندار مردم
مبادرت می ورزند.

6
اکنون طبقه حاکمه
همه کار های کثیف را به خود برده ها می سپارد.

7
به همین دلیل
او ـ با ـ «ما»
تمیز و نجیب و شریف و بشردوست
جلوه گر می شود.

8
برای اینکه در سوریه و لیبی وعراق و افغانستان
بچه برده ها همدیگر را لت و پار می کنند
و شط النفت را به سوی اقالیم امپریالیستی جاری می سازند.

9
رو شدن دست طبقه حاکمه
مثلا در زمینه بدهی ها در بحران ها
پدیده های استثنائی اند.

10
اکنون به گزارش رسانه های خود امپریالیسم
21 میلیون برده در جهان
تحت شرایط زجربار بسر می برد.

11
16 میلیون از آنها برده های واقعی اند.

12
به ترفندی از یار و دیارشان جدا می شوند و در یکی از کشورهای جهان از همه حقوق اولیه محروم می شوند و با نان بخور ـ نمیر مورد استثمار قرار می گیرند.

13
حبس و ضرب و شتم
اسباب «تربیت» آنها ست.

14
5 میلیون از این 21 میلیون به فحشا کشانده می شوند.


با بریده هائی از متون
نمی توان کار کرد.

1
این سخن لنین باید در پیوند با متن مربوطه
و با توجه به شرایط زمانی و مکانی مربوطه
مورد بررسی قرار گیرد.

2
مارکسیسم ـ لنینیسم
نه هر سخن هر کلاسیک
بلکه مجموعه به هم پیوسته ی مفاهیم، مقولات و قوانین و نظریات فلسفی، علمی و عام مربوطه است

3
هر سخن هر کلاسیک که وحی منزل نیست
تا نقل شود و ازبر شود.

5
ما با دیالک تیک خواهری ـ برادری ملی و خواهری ـ برادری بین المللی سر وکار داریم.

6
اکثریت مولد و زحمتکش هر جامعه
در هر صورت
ملتی را تشکیل می دهند
و به مثابه ملت به همبستگی توده ای با ملل دیگر می پردازند.

7
انتزناسیونالیسم توده ای یک روی مدال است.
روی دیگر همان مدال، ناسیونالیسم توده ای است.

8
این بدان معنی است که باید میان ناسیونالیسم توده ای و ناسیونالیسم بورژوائی تفاوت گذاشت.

9
توده های مولد و زحمتکش
شعور ملی خاص خود را باید کسب کنند،
داشته باشند و نمایندگی کنند
تا بتواند به کسب شعور بین المللی (انترناسیونالیسم) نایل آید.

10
یکی بدون دیگری وجود ندارد.

11
ما اکنون در واحدهای ملی ایران و منطقه
با گرایشات ناسیونالیستی روبرو هستیم
که فئودالی، بورژوائی ـ فاشیستی و فوندامنتالیستی اند.

12
توده های مولد و زحمتکش
اما
باید شعور ملی خود را توسعه دهند
و بر ضد این اجامر ناسیونالیستی ـ فاشیستی (شووینیستی) مقاومت ورزند و آنها را رسوا سازند.

13
این اجامر حتی نام خشک و خالی شعرای واحد ملی مربوطه
را نمی شناسند
چه رسد به شناخت میراث فلسفی، ادبی، هنری، اتیکی و استه تیکی آنها

ما اینجا
در وهله اول
با دگماتیسم اسلامی (دینی) سر و کار پیدا می کنیم.

1
یعنی بی اعتنا به تعلقات طبقاتی و ایده ئولوژیکی و سیاسی تواب.

2
به شرط توبه باید دقت کرد:
جبران گناه و لغزش های گذشته

3
در همین جزم (دگم) تئولوژیکی (فقهی)
قساوت و بی رحمی هراس انگیز اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی
و رادیکالیته منفی و مخرب و خردستیز اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی
نعره می کشد:

4
رهبران حزب توده
به این اجامر حتی چپ نگاه نکرده بودند.

5
آنها به جرم گناهان سابق و لغزش های دوره جوانی
توبیخ و تنبیه و تحقیر و تخریب می شوند.

6
همین رفتار با اعضای جریانات سیاسی و مذهبی دیگر
سلطنت طلبیسم و بهائیت و غیره
هم صورت می گیرد.

7
روحانیت کاتولیک
علیرغم وحدت با امپریالیسم (بورژوازی واپسین)
هنوز انقلابیون بورژوائی آغازین را نبخشیده است.

8
اگر هولباخ و کانت و هگل و فویرباخ و دیدرو و هلوه تیوس و روبسپیر و روسو و لامتری
به دست شان بیفتند
بر آنها همان می رود که بر سران حزب توده رفته است.

9
به همین دلیل تحلیل آثار تئولوژیکی
مثلا قرآن و انجیل و نهج البلاغه و غیره
اهمیت عظیم کسب می کند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر