۱۳۹۴ بهمن ۱۲, دوشنبه

زنگرائی بورژوائی (فمینیسم بورژوائی) و یا همبستگی زنان؟ (1)


کلاودیا وانگرین
عصر ما 
(5 مارس 2004)
زنتصویر حاکم، زنتصویر طبقه حاکمه است.
برگردان میم حجری

1
مسئله زنان، مسئله مردان نیر است.
  
1
·        همه می دانند که ارزیابی کیفیت زندگی مردم در هر جامعه بر مبنای کیفیت زندگی نخبگان آن جامعه، ابلهانه است.

2
·        اما کمتر کسی می داند که ارزیابی درجه مساوات و برابری زنان بر مبنای حضور زنان منفرد در سمت ریاست در سیاست و یا اقتصاد که با سرکوب اکثریت مردم جامعه و وخیم تر کردن کیفیت زندگی توده ها همراه است، نیز ابلهانه است.

3
·        اولین قربانیان چنین سیاستی ـ اغلب ـ خود زنان هستند.

4
·        تعداد هر چه کمتر از شاغلین تماموقت اکنون به انجام کار هر چه بیشتر، وادار می شوند.

5
·        در این زمینه سنت های عملی معینی از دیرباز وجود دارند.

6
·        اگر زنان کار خود را تحمل ناپذیر حس می کنند، ناراضی اند و دستمزدشان پائین تر است، پیشنهاد می شود که بهتر است که هم و غم خود را مصروف کارهای زیباتری کنند که درجه بیگانه سازی شان کمتر است.

7
·        دیری است که ثابت شده، که ما زنان در هیچ زمینه ای ـ چه خوب و چه بد ـ دست کمی از مردان نداریم.

8
·        میزان هوش زنان و مردان یکی است و چون از دیرباز ما را ناقص العقل نامیده اند، چه بسا برای اثبات لیاقت خود به انجام هر کاری تن در می دهیم.

9
·        «رهزنان مغز» در کنسرن های غول پیکر هم به این حقیقت امر پی برده اند و اصلا حاضر نیستند از بهترین فارغ التحصیلان دانشگاه های خبره پرور صرفنظر کنند، حتی اگر آنها تصادفا زن باشند.

10
·        اما با این حال، هر کس فکر کند، که زنان و مردان لیاقت های یکسانی دارند، خطای خطیری مرتکب می شود.

11
·        زنان یک لیاقت بیشتر از مردان دارند و این لیاقت اضافی به اندازه کافی دست و پا گیر است.

12
·        از آنجا که ما لیاقت آبستن شدن داریم و افکار عمومی حاضر به زیر پا نهادن اصل حمایت از مادران نمی شود، نتیجتا ما در جهان شغلی کاپیتالیستی ـ حداقل با مناسب بودن یکسان برای کار مربوطه ـ شانس کمتری از مردان داریم.

13
·        اما برعکس!
·        ما در چشم اقتصاد بازار، یعنی بلحاظ پیگیری، آماجگرائی، خودهمرنگ سازی و بی وجدانی، می توانیم در موارد منفرد بر مردان ضعیف الجثه با مدارک تحصیلی بدتر ترجیح داده شویم و «بهتر» از مردان قلمداد شویم.

14
·        فشار کاری بیشتر ما را به قربانیان سهلتر متلک و آزار و تخریب روانی در محیط کار ـ ولی متأسفانه نه به انسان های بهتر ـ بدل می سازد.

15
·        بنا بر «جبر به اصطلاح عینی» امروزه ما هرچه بیشتر بر سر دو راهی انتخاب میان 45 ساعت کار غیررسمی در هفته و وابستگی تام و تمام از شوهر قرار می گیریم.

16
·        «جبر به اصطلاح عینی» را اقلیت انگشت شماری بنا بر میل و هوس خود (یعنی بطور سوبژکتیو) تعریف و تعیین می کنند، اقلیت انگشت شماری که درآمدشان به میلیاردها می رسد، بی آنکه به ازای آن کاری کرده باشند.

17
·        زنانی که جزو این اقلیت انگشت شمارند و یا دستکم دفاتر «کار» آنها را اداره می کنند، باید بلحاظ سختگیری و بی رحمی از رقبای مرد خود همیشه جلوتر باشند.

·        چنین زنانی در پله های نردبام توسعه، باید هر روز از نو اثبات کنند که تیشه بر ریشه «غریزه مادری» زده اند و هرگز دست خود را سپر حمایت از ضعیفان نمی سازند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر