۱۳۹۰ مرداد ۱۴, جمعه

سیری در جهان بینی دکتر فیروز نجومی (3)

دین را باید بدادگاه بکشانیم
سرچشمه: اخبار روز
www.akhbar-rooz.com
تحلیلی از شین میم شین

حکم هشتم
آیا تبعیت از دین هیچگونه اصطکاکی با تبعیت از قانون ندارد؟

• منظور دکتر نجومی از مفهوم «اصطکاک» چیست؟
• در طبیعت و جامعه بشری همه چیزها با یکدیگر در پیوند قرار دارند و تحت تأثیر یکدیگر.
• طبیعی است که قانون به اصطلاح الهی (دین) با قانون بشری اصطکاک داشته باشد.
• نهاد ولایت فقیه درست به خاطر همین دیالک تیک دین و قانون است که تشکیل شده است.
• فونکسیون نهاد ولایت فقیه برای انطباق دادن قوانین کشوری با شریعت الهی است و به زبان صریح و روشن، برای انطباق دادن قوانین کشوری با منافع استراتژیکی طبقه حاکم است.
• اگر منافع استراتژیکی طبقه حاکمه ایجاب کند، دین و ولایت فقیه با سوء استفاده از دین به توجیه هر قانون شکنی مبادرت می ورزد.
• این خاص ایران نیست.
• در همه کشورهای سرمایه داری ماجرا از این قرار بوده است.
• تفاوت تنها در فرم شعور اجتماعی است و لاغیر:
• در ایران دین به مثابه فرم شعور اجتماعی (در پیوند با فرم های دیگر) به خدمت گرفته می شود در جوامع طبقاتی دیگر فرم های دیگر شعور اجتماعی (راسیسم، فاشیسم، آپارتهاید، بیگانه ستیزی، رسالت الهی و غیره با چاشنی خرافه و دین)
• دین در آلمان فدرال ویا ایالات متحده امریکا نقش کمتر از ایران بازی نمی کند.
• ما نباید در فرم های نمودین درجا بزنیم و گیج شویم، بلکه بهتر است که همواره دیالک تیک فرم های نمودین ـ محتواهای ماهوی را در مد نظر قرار دهیم.
• چه بسا ماهیت واحدی در کشورهای مختلف در فرم های نمودین متفاوت عرض اندام می کند و یا برعکس.
• ضرورت تمرین و آموزش متد دیالک تیکی به میراث مانده از حکمای زحمتکشان از این رو ست.

حکم نهم
وقتی یکی از این قدرتمداران از جمله ولایت فقیه اگر خدای نکرده مرتکب خطایی شود- اگرچه همچون امام، خطا ناپذیر و معصوم بشمار میآید- دین را باید مسئول بدانیم، و یا ولی فقیه را؟

• دکتر نجومی ظاهرا دیالک تیک انسان و اندیشه را فراموش می کنند.
• میان باورمند و باور، میان دیندار و دین، رابطه دیالک تیکی انسان و اندیشه برقرار است.
• دین مجموعه هنجارهای اخلاقی و عقیدتی است که فرد دیندار در اختیار دارد و اصولا باید از آنها تبعیت کند.
• اگر تبعیت نکرد و زیر پا نهاد، تقصیر در فرد است و نه در هنجار.

• اما همانطور که قبلا اشاره شد، دین فرمی از شعور اجتماعی است و هر طبقه اجتماعی و چه بسا هر فرد، بسته به وابستگی طبقاتی اش، محتوای خاص خود را در فرم و قالب دین می ریزد و پلاتفرمی از آن برای پراتیک اجتماعی خویش تعبیه می کند.
• توده های دهقانی و فقیر از دین اهرم معنوی ساختمان جامعه سوسیالیستی را می سازند و به خدمت می گیرند، از علی به عنوان یک سوسیالیست تمام عیار سخن می گویند و جنبه های عملی هومانیستی علی را برای اثبات ادعا و آرزوی خویش مورد استفاده قرار می دهند، تا لاجوردی برای اجرای فرمان ولی فقیه، کشته شدن هزار نفر بدست علی را برای توجیه عمل مربوطه مورد استفاده قرار دهد.
• تصمیمگیر نهائی انسان ها هستند، نه ایدئولوژی ها.
• دین نقش معرفتی معینی بازی می کند ولی این نقش همیشه تابع منافع مادی طبقاتی است.
• دین فی نفسه ایدئولوژی باطلی است.
• با چراغ دین نمی توان در کلاف سر در گم جامعه و جهان راه گشود.
• در غیاب تئوری علمی و آزموده است که میدان برای تئوری های غیرعلمی از قبیل دین باز می شود.

حکم دهم
وقتی زنی را بجرم زنا، سنگسار میکنند و بدین ترتیب شنیع ترین جنایت علیه بشریت بوقوع می پیوند، چه کسی را باید مسئول دانست، دین یا قاضی را و یا مامورانی که متهم را در گودال تا سینه فرو میکنند و یا مردم سنگ انداز را؟

• فرق ماهوی دکتر نجومی با فوندامنتالیست ها، مذهبیون و ایدئالیست های تنگ نظر و کوته بین کجا ست؟
• دکتر نجومی از کدامین متد و اسلوب بررسی قضایا استفاده می کنند؟
• یا بهتر است بپرسیم که ایشان به عنوان یک فرد تحصیلکرده اصولا موضوع مورد نظر خود را بررسی می کنند و یا نه؟
• ما احساس می کنیم که ایشان تصمیم خود را بسان مذهبیون گرفته اند، دین را پیشاپیش منشاء همه بلایا و مصیبت ها اعلام کرده اند و اکنون فقط قصد توجیه ادعای خود را دارند.
• به زبان دیگر، ایشان بسان مذهبیون میان خیر و شر دیوار مانیگرایانه کشیده اند و دین را باعث و بانی همه معضلات قلمداد می کنند.
• ما به بررسی این مثال ایشان می پردازیم:
• میان انسان (قاضی، مأموران، سنگ اندازان) و دین (تئوری توجیه سنگسار زانی) رابطه دیالک تیکی انسان و اندیشه برقرار است.
• اگر کسی بخواهد مسئله بغرنج اجتماعی را ساده و مبتذل کند و حتما دنبال مقصر کشکی بگردد، باید هم انسان ها را محکوم کند و هم تئوری توجیه سنگسار زانی را، یعنی دین را.
• ولی از لحن دکتر نجومی چنین استنباطی نمی توان کرد.
• ما قصد پیشداوری شتابزده نداریم.
• باید در پایان ببینیم که ایشان چه برخوردی به این دو طرف قضیه دارند.

• اما هم انسان ها و هم دین به مثابه فرم شعور اجتماعی، به مثابه جهان بینی، محصول درجه توسعه معین نیروهای مولده جامعه اند.
• این در تحلیل نهائی عقب ماندگی نیروهای مولده جامعه است که انسان را در جهل نگه می دارد، دین را به درجه جهان بینی ارتقا می دهد، سکان کشتی جامعه را در اختیار مشتی عناصر عهد عتیق قرار می دهد.
• دین فی نفسه علیرغم نقش معرفتی و تئوریکی عمدتا منفی و ارتجاعی اش، حلقه آغازین زنجیر علی مربوطه را تشکیل نمی دهد.

حکم یازدهم
و یا وقتی مجرمی را به دار میآویزند و یا انگشتان و دست و پای سارقی را قطع میکنند، چه کسی را باید جنایتکار دانست، جانی بیمار و سارق گرسنه را و یا مجریان مجازات را و یا خدایی که چنین احکام ضد بشری را صادر کرده است؟

• دکتر نجومی سؤالات مبتذل و ساده لوحانه را پشت سرهم ردیف می کنند تا خواننده نوشته های خود را نرم و خام کنند و زهر ایدئولوژیکی خود را در ضمیر بپاشند.
• ایشان واژه خدا را چنان بر زبان می رانند که انگار در وجودش تردیدی ندارند.
• انگار واقعا خدائی احکام اسلام را توسط سروش غیبی به محمد ابلاغ کرده است.
• کسی که می خواهد دین را به محاکمه بکشد و نیست و نابود کند، عملا به تبلیغ آن می پردازد.
• نحوه برخورد با سارق و مجرم را قانون تعیین می کند و شریعت در ایران به درجه قانون ارتقا یافته است.
• اینجا هم در مجازات مجرمین دیالک تیکی از انسان و اندیشه در کار است و هر دو نقش معین خود را ایفا می کنند، هر دو یکدیگر را تحت تأثیر متقابل قرار می دهند.
• نه انسان بدون اندیشه عمل می کند، چه عمل درست و چه نادرست و نه اندیشه بدون انسان مجری عملی است.
• عمل از گردنه دیالک تیک انسان و اندیشه می گذرد.
• عمل اندیشه مادیت یافته بواسطه انسان است.
• با تعیین سوبژکتیف مقصر نمی توان به مسائل اجتماعی راه حلی پیدا کرد، فقط می توان به عوامفریبی دست زد.
• در آن صورت می توان تمامت اعضای جامعه را که بطور مستقیم و یا غیرمستقیم موجب روی کار آمدن حکومت شریعت شده اند، مقصر قلمداد کرد و به محاکمه کشید.
• در آن صورت می توان بسان بسیاری از نمایندگان فاشیسم ملتی تحقیر و محکوم کرد.
• مسائل اجتماعی اما به این سادگی ها نیستند.
• انسان ها در دیالک تیک جبر و اختیار عمل می کنند.

• مراجعه کنید به دیالک تیک جبر و اختیار

حکم دوازدهم
و یا وقتی که نه گویان و دگر اندیشان را در سیاه چال های مخوف پس از یک دوره ی طولانی شکنجه و تحقیر و تجاوز، برای مدتی نا معلوم نگاهداری میکنند، چه کسی را باید خشمگین و بیرحم و انتقام جو بدانیم، بازجو و یا قاضی و یا آن آئینی که چنین اعمالی را تایید و تصدیق میکند؟

• این سؤالات دکتر نجومی همه ماهیتا یکی اند.
• فرق آنها همه تنها در فرم و فرمولبندی آنها است.
• اینها هم دیالک تیک انسان و اندیشه به شکل دیالک تیک بازجو و قاضی و آئین بسط و تعمیم می یابد.
• هم انسان و هم اندیهش (دین و آئین) هر دو نقش معینی را بازی می کنند و هیچکدام بدون دیگری آن نمی کند که می کند.
• به همان سان که دکتر به تعیین سوبژکتیف مقصر می پردازند، به همان سان می توان به توجیه بی گناهی هر دو (هم انسان و هم آئین) پرداخت.
• انسان ها تحت سیطره مناسبات تولیدی معینی زاده می شوند و تربیت می یابند:
• شیوه زیست شیوه تفکر را تعیین می کند.

• به هنگام زایش از مادر به قول ژان ژاک روسو، همه برابرند.
• کسی در شکم مادر دکتر و یا دلال و دلقک نمی شود.
• چند و چون انسان ها در جامعه تکوین می یابد.
• چه بسا دین واحدی در میان طبقات اجتماعی مختلف و در فرماسیون های اجتماعی مختلف سیما و محتوای مختلف کسب می کند.
• چیزها در زنجیر علی معینی به این و یا به آن بدل می شوند.

حکم سیزدهم
و یا در همین راستا وقتی که زنان باکره ی دگر اندیش را شب پیش از اعدام مورد تجاوز قرار میدادند، مبادا که الله مجبور شود که به قول خود وفا کند و "محارب "باکره را به بهشت بفرستد، چه کسی را باید مسئول دانست؟
پاسداری که یک شبه داماد شده است وظیفه دینی خود را انجام داده است و یا وظیفه ی امنیتی و اداری خویش را؟
چه میشود اگر از حق امتناع محروم و به تجاوز بزن باکره ی کمونیست و یا مجاهد و یا دمکرات و یا هر چیز دیگری، مجبور بوده است؟

وارونه بینی

• شیوه استدلال و اقامه دلیل دکتر نجومی آدمی را یاد آخوند معروفی به نام راشد (اگر اشتباه نکنیم) می اندازد:
• گوسفند اول از جوی پرید، گوسفند دوم و الی آخر.
• کسی که بلحاظ فلسفی دچار فقر مطلق است، کسی که قادر به تفکر مفهومی نیست به جای استفاده از مفهوم عام، به برشمردن یکایک مفاهیم منفرد می پردازد.
• پاسخ به این پرسش تکراری دکتر نیز همان است که بوده است:
• اینجا هم دیالک تیک انسان و اندیشه به شکل دیالک تیک پاسدار و دین بسط و تعمیم می یابد.
• نه پاسدار همه کاره است و مطلق العنان و نه اندیشه (دین) همه کاره.
• نه پاسدار هیچکاره است و نه اندیشه.
• هر دو در یکدیگر نفوذ می کنند و سنتزی از این دیالک تیک تز و آنتی تز تشکیل می گردد و در این میان نقش تعیین کننده از آن انسان است.
• ضمن اینکه اندیهش هیچکاره نیست.
• و گرنه نمی بایستی از دیالک تیک انسان و اندیشه سخن رود.

حکم چهاردهم
در آن صورت آیا پاسدار معذور است؟
آیا تاکنون روشن شده است که چه کسی را باید مسئول قتل عام انقلابیون جوان، بهترین فرزندان این بوم و در زندانها در سالهای ۶۶-۶۷، دانست؟
اگر آنرا به اراده و تصمیم امام خمینی نسبت بدهیم، آیا میتوان پذیرفت و یا باور کرد که دین در شکل بخشیدن به اراده و تصمیم وی، نقشی ایفا نکرده است؟

• قضیه کماکان قضیه راشد است.
• نتیجه مورد نظر و دلخواه دکتر نجومی اما تبرئه انسان و دادگاهی کردن دین است.
• بدین طریق باید به سوزاندن قرآن اقدام کرد تا مسئله حل شود.
• تنها ره رهائی آته ئیسم است و بس.
• اگر همه مردم بی دین شوند، دیگر کسی به کسی تجاوز نیم کند، کسی کسی را سنگسار نمی کند.
• کسی فرمان قتل عام نمی دهد.
• در جهان بینی ایدئالیستی و خرافی دکتر نجومی، شعور تعیین کننده وجود است، دین تعیین کننده عمل انسان ها ست.

وارونه بینی دکتر نجومی آدمی را بی اختیار به یاد وارونه بینی آخوندها می اندازد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر