چه بدیلی برای اسلام دارید؟
بدون ایده ئولوژی که نمی توان زندگی کرد
درنگی در چیستایی ایده ئولوژی
آره.
ایده ئولوژی پرولتاریا (طبقه کارگر)
مارکسیسم است.
کسی یافت نمی شود که ایده ئولوژی نداشته باشد.
ایده ئولوژی
چیزی طبقاتی است.
یعنی
هر طبقه اجتماعی
ایده ئولوژی خاص خود را دارد.
ایده ئولوژی
با شیر مادر اندر می شود و با کفن و دفن از بین می رود.
چون
لات ها و لاشخورها و فواحش و جاکش ها و دزدها و جیب برها و قاچاقچی ها و چاقوکش ها و غیره
کار نمی کنند
و
تعلق طبقاتی ندارند،
نتیجتا ایده ئولوژی ندارند.
محمود درویش جای خالی
محمود درویش:
و جایت خالی خواهد ماند
و این جای خالی ات
زیباترین هدیه خواهد بود.
منظور شاعر این است که خالی بودن جایش
دال بر ندرت شاعر
دال بر بی همتایی و بی نظیری و جایگزین ناپذیری شاعر است.
ایده ئولوژی چیه؟
جامعه اصلا چیه؟
فکر می کنید که خودتان ایده ئولوژی ندارید؟
فقط لات ها ولومپنها
ایده ئولوژی خاص خود را ندارند
دلیلش چیست؟
محمود درویش:
زخم ما شد نامی.
زخم ما شد رزی (گل سرخی) روییده بر ماه
درنگی در چیستایی طبقاتی ساواک
ساواک
مترقی تر از اجامر فئودالی ـ فدایی ـ مجاهد و دیمدام و لیملام و حزب الله و باندهای تروریستی دیگر بود.
ساواک
سازمان مدافعه از دستاوردهای انقلاب ضد فئودالی (بورژوایی) سفید بود.
ساواک
در پله ای نازلتر
شبیه ک. گ. ب. بود.
محمود علاف
تنهایی دردناک است.
دردناک تر از تنهایی
اما همبایی با کسانی است که با تو فقط اوقات فراغت خود را پر می کنند.
محمود درویش
هی مش محمود.
مگر در عمرت کار نکرده ای ملعون؟
موقع جان کندن چگونه می توان به یاد علافی بود؟
موسوی گفته :
«قانونی بهروزی به بار میآورد که برآمده از مردم و برای مردم باشد،
نه در خدمت حراست از امتیازات ناروا و جایگاه کسانی که خویشتن را مافوق قانون میدانند.»
مشخصه مهم میرحسین موسوی
در جا زدن مادام العمر در منجلاب جهالت است.
معلوم نیست که در حصر قصر چه می کند.
اگر سری به دایرة المعارف روشنگری می زد
ترک جهالت می کرد و آدم می شد.
قانون
همان تازیانه و شلاق و اعدام طبقه حاکمه است که زیور کلام پوشیده است.
قانون
تبیین سرشته به امر و نهی منافع استراتژیکی طبقات حاکمه است.
قانون در طوایل طبقاتی
عمیقا ضد توده مولد و زحمتکش است
زلزله مادر و کودک
اسکلت مادر و فرزند
متعلق به چهار هزار سال پیش.
مادر کودک خود را بغل زده تا او را از زمین لرزه حفظ کند
.زمین لرزه سهمگین چین
در دوهزار سال قبل از میلاد اتفاق افتاده .
جامعه اشتراکی اولیه جامعه برابران و خواهران و برادران بوده است.
در کمونیسم هم چنین خواهد شد.
یکی از مظاهر ازخودبیگانگی ما، بیگانگی با آب و تاثیر اب بر ماست
موسوی ما
هی موسوی
از خود به چه معنی است؟
خود همیشه در دیالک تیک خود و غیرخود قرار دارد.
آذربایجانی ها
چه حاکم باشند و چه محکوم
معرکه اند.
صراحت و «صداقت» شان ردخور ندارد.
روشن تر از این نمی توان به سرگذشت کشور اشاره کرد:
کشور شده خوان یغما
و
اجامر طبقه حاکمه
در کار تاراج دار و ندار رو زمینی و زیر زمینی اش هستند و بس.
دربار هم جز این نکرد.
شازده رضا
در مطبوعات امپریالیستی به عنوان ثروتمندترین شازده دنیا معرفی شد.
هی مشد هاشم.
ایرادی که شاه و شیخ خیلی خیلی ملی و مستقل
به حزب توده گرفته اند،
درست به دلیل گرایش انترناسیونالیستی پیگیر آن بوده است.
و
درست به همین دلیل
حزب توده را
بی وطن و وطنفروش
نام داده اند
ولی
از فرط خریت
به ران مبارک خود شلیک کرده اند
چون
قاعدتا
بی وطن نمیتواند چیزی را که ندارد، بفروشد.
این بدان می ماند که به مشد هاشم بی شعور شعور فروش نام دهند.
بی اعتنا به هر کاری که می کنی،
هرگز مرو به جایی که داغانت کرده اند.
اسحاق ئوزتورک
ای بی بصر
ما می رویم؟
آن می کشد، قلاب را.
میزان اختیار ما
همان اندازه است که طبقات حاکمه در اختیارمان می گذارند.
مدتی است
که
همه جا
با انفجار قیمت ها
مواجهیم
و
دم زدن حتی نمی توانیم.
گاوان و گوسفندانیم
و
چاره ندانیم.
به کشتارگاه های مان نرویم، چه کنیم؟
بَسَم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی
به کجا روم ز دستت که نمیدهی مَجالی
سعدی
معنی تحت اللفظی:
توان پرواز ندارم.
چون پر و بالی برایم نمانده است.
مجالم هم نمی دهی تا از دستت به جایی پناه ببرم.
پدران بیسواد در دهات عیران
همه بدبختی ها را به گردن مادران بدبخت می انداختند.
مثلا اگر پسرشان چاقوکش می شد.
فوری می گفتند:
مقصر ننه اش است که در دوره حاملگی از چاقوکشی لقمه گرفته و کوفت کرده است.
بعد در محله دنبال خانواده ای می گشتند که پسر چاقوکشی دارد.
سعدی
هم
همه تقصیرات را به گردن شاهد و ساقی می اندازد
و
خودش را به اب زمزم می شوید و مطهرتر از ماتحت پسر مطهری می سازد.
روسیه باید بداند که در المان
دوستانی هم دارد.
فرنگی
هی فرنگی عقب مانده از قافله روشنگری
جنگ ها
در همه جا
نه
ملی،
نه
روسی و اوکراینی و سوری و اسرائیلی و عربستانی و یمنی و لبنانی و عیرانی
بلکه طبقاتی اند.
جنگ فاشیسم بر ضد بلشویسم
هم
نه
جنگ ایتالیایی و المانی و اذناب شان بر ضد روس
بلکه جنگ کنسرن های امپریالیستی بر ضد طبقه کارگر و دهقان و پیشه ور بود.
هم
اولیگارشیسم کثافت روس
دوست و دشمن در همه جای جهان دارد
و
هم
اولیگارشیسم کثافت اوکراین
و
هم
امپریالیسم و فوندامنتالیسم شیعی و سنی
همه جای جهان
اگر تیزبنگری
سنگر است
و
همه سکنه ان
سنگر دارند و پرچم افراشته اند.
دوستان اولیگارشیسم روس
فاشیست های بی شرم و استالینیست های بی شعورند.
گاهی باید حرفها را زد
اگرچه به بعضی ها بربخورد
و
کارها را کرد
اگر چه به بعضی ها آسیب رساند.
فرنگی
هی فرنگی
نه
گاهی
و
نه
هر از گاهی،
بلکه همیشه باید سنگر داشت، سنگر کند و سنگر گرفت
چرا که جامعه و جهان کشتارگاهی پهناور است و طبقات حاکمه از هزاران سنگر در شلیک مدام به سوی توده زحمتکش ند.
هر حرفی
خمپاره ای است که از سنگری پرتاب می شود و هر کاری به سود و زیان این طبقه و ان طبقه است.
زنده آنانند که می جنگند.
(ژان لافیت، مئؤف کتاب «انان که زنده اند.»)
به هر رهگذر اعتماد مکن.
خیلی ها شهد بر لب دارند و شرنگ در دل.
اسحاق ئوزتورک
گذشت آن زمان که کسی رهگذری می دید که حرفی بر لب داشته باشد.
حتی در جهان مجازی
کسی حرفی بر لب ندارد.
استی کرها
به طور الکی و مکانیکی
رد و بدل می شوند و نه حرف ها و اندیشه ها.
البته استثنائی هم هست:
گاهی به عوض استی کر
فحش های تهوع اور
رد و بدل می شوند.
ما در دوره تهوع اوری به سر می بریم که پایانی برایش در دیدرس نیست.
مارتین و ازادی
مارتین اصلا نمی داند که ازادی چیست.
ایالات متحده امریکا
مهد آزادی بورژوایی است.
انقلاب لیبرالیستی ایالات متحده امریکا
سرمشق انقلاب بورژوایی فرانسه بوده است
منظور مارتین بیسواد
رفع تبعیض نژادی است و نه ازادی.
اکابر توانگر کند مرد را
خبر کن تو مارتین خونسرد را
پیامد عمیق را باید
در خواب خوش قیلوله دید.
قرن ۲۱
قرن عنگلابات است
و
نه انقلابات.
همه چیزش مخملی اند
مرغ الفا ست.
جانوران الفا مثلا در میان شیرها
چه بسا زنند
و
نه
نر.
مرد از مفاهیم اخلاقی در ایده ئولوژی اشرافیت برده دار و فئودال و روحانی است.
مرد = انتی زن = ضد زن
موسولینی را هوادارانش اعدام نکردند
موسولینی را پارتیزان های آنتی فاشیست و کمونیست ایتالیا در لباس زنانه با زنش
دستگیر کردند و تیرباران نمودند.
مردم
پس از رهایش ایتالیا از فاشیسم
توسط متفقین
جسدش را به دار زدند.
اکنون
فاشیسم در ایتالیا بر وبیایی دیگر دارد.
رئیس جمهور کنونی از حزب فاشیستی ایتالیا ست
حرف های کلاسیک ها را باید در متن مربوطه درک کرد و توضیح داد.
بریده هایی از متون کلاسیک ها بیانگر هیچ چیز نیستند.
نه
ناسیونالیسم
به تنهایی وجود دارد
و
نه
انترناسیونالیسم.
دیالک تیک ناسیونالیسم و انترناسیونالیسم وجود دارد و معنی دارد.
بدون وحدت ناسیونال طبقه کارگر
وحدت انترناسیونال آن میسر نمی شود.
اتفاقا نماینده اصیل ناسیونالیسم در ایران
حزب توده است
و
نه
اشرافیت فئودالی ـ فوندامنتالیستی کثافت و بورژوازی همه چیز فروش بی همه چیز.
احسان طبری و کسرایی و زهری
مهمترین مدافعان شعور ملی اند.
مثلا حماسه آرش کمانگیر
چیزی جز اشاعه عمیق شعور ملی نیست.
بی وطن نیستم ای شریران
وطنی هست مرا نامش ایران
طبری
ناسیونالیسم
را
نباید به بورژوازی سپرد.
کیوان ستاره بود.
درد و رنج تازیانه چند روزی بیش نیست
راز دار خلق اگر باشی همیشه زنده ای
زن عزیزم یادت باشد که «عمو تیغتیغیِ» تو راه را تا به آخر طی کرد.
از وصیتنامه مرتضی کیوان، ۱۳۳۳
«مادر عزیزم، یار و همسر عزیزم، خواهر عزیزم
به دنبال زندگی و سرنوشت و سرانجام خود میروم. همه شما برای من عزیز و مهربان بودید و چقدر به من محبت کردهاید اما من نتوانستم، نتوانستهام، جبران کنم. اکنون که پاک و شریف میمیرم، دلم خندان است که برای شما پسر، دوست و شوهر، و برادر نجیبی بودم. همین کافیست. دوستانم زندگی ما را ادامه میدهند و رنگین میسازند. همه را دوست دارم زیرا زندگی پاک و نجیبانه و شرافتمندانه را میپرستیدهام.
زن عزیزم یادت باشد که «عمو تیغتیغیِ» تو راه را تا به آخر طی کرد…. پوری جان… زندگی را دوستتر بدار.»
پوری سلطانی گفته وقتی کیوان ریشش را اصلاح نمیکرد به کیوان میگفته عمو تیغتیغی.
کیوان ۲۷ مهر ۱۳۳۳ در۳۳ سالگی تیرباران شد.
اینو باید سلطنت طلبان و رضا پهلوی به دقت نگاه کند تا بلکه چیزی به اسم شرم را برای بار اول امتحان کند. شمایی که به سلطنت طلبان علاقه دارید بدانید که این کیوان یک دانشمند و یک نیک گوهر بود.
اینو باید سلطنت طلبان و رضا پهلوی به دقت نگاه کند
رضا نافعی
حقیقت
به شرطی حقیقت است که کامل باشد و نه نیمبند.
حقیقت نیمبند بدتر از ناحقیقت است.
در آن دوره
سر تنت طلب ها یعنی همین روحانیت کثافت، یعنی همین فوندامنتالیسم شیعی خاورانی
به سرکردگی کاشانی
متحد سطل ننه ات طلب ها بود.
کودتای ۲۸ مرداد
کودتای شاه و شیخ بود
و
آیة الله فلسفی کثافت در روز ۲۸ مرداد
تحریف خود از کمونیست را از منبر مسجد بهارستان عرعر کرده بود:
کم = خدا
و
نیست هم که نیست است.
کمونیست یعنی خدا نیست.
درنگی در مفاهیم دموکراتیک و ملی
وقتی محتوای انقلابی در جامعه ای
دموکراتیک
است
که
جامعه
فئودالی
و
یا نیمه فئودالی باشد.
نه در زمان شاه
جامعه فئودالی و یا نیمه فئودالی بود
و
نه
اکنون در زمان شیخ.
وقتی محتوای انقلابی در جامعه ای
ملی
است
که
جامعه
مستعمره
و
یا نیمه مستعمره باشد.
نه در زمان شاه
جامعه مستعمره و یا نیمه مستعمره بود
و
نه
اکنون در زمان شیخ.
محتوای انقلاب در ایران
سوسیالیستی است.
سوبژکت تاریخ در مقیاس ملی و بین امللی
طبقه کارگر است.
گذشت ان زمان مش ولتر.
امروز
نسبت به مطالب حریفی ابراز نظر کردیم
فوری بلاک شدیم.
معاصران ما پوزه بند در دست دارند تا به پوزه هر گوینده ای ببندند.
کسی ببنال اندیشه نیست.
همه در بند بند تنبانند.
قحط هماندیشی است.
اثری هنری
اسب و کره اش
درنگی در دیالک تیک طبیعت و جامعه (بشر)
انسان هم موجودی طبیعی است و تا ابد طبیعی خواهد ماند.
انسان موجودی نیمه طبیعی و نیمه جامعتی است.
انسان فرق ماهوی با نباتات و جانوران ندارد
نباتات و جانوران نیای بشر اند.
همان طور که گربه از موش تغذیه می کند و موش از گندم و گردو.
بشر هم از گوسفند و میوه و شیر و غیره تغذیه میکند.
دامداری و مرغداری و باغبانی و غیره
فقط به نفع بشر نیست
به نفع نباتات و جانوران هم است.
گرگ سعادتمندتر و راحت تر و خردمند تر از سگ نیست
سوسیالیزاسیون طبیعت و ناتورالیزاسیون جامعه
مجاز نیست.
این تصور ما از زندگی است و نه تصور پرنده از ان.
پرنده مجبور به کوچ می شود.
اگر شرایط عوض شود
پرنده قید کوچ را می زند.
لرزیدن گنجشک در سرما و یخ زدن و گرسنگی کشیدن
کجا
و
دانه و آب و سرپناه نسبتا گرم داشتن
کجا.
اهلی شدن جانوران
فقط به نفع بشر نیست.
به نفع جانوران هم است.
من و شما را در بحث باید کنار گذاشت.
به اندیشه باید اندیشید.
اندیشه که مال این و آن نیست.
موافقت و مخالفت با اندیشه ای
اصلا مهم نیست.
مهم چیست؟
اصلا هدف از هماندیشی با همنوع چیست؟
نه.
دیکتاتوری و یا اساتبداد
فرمی از حکومت است.
فرم
در دیالک تیک فرم و محتوا
تعیین کننده نیست.
البته هیچ کاره و هیچ واره هم نیست.
تعیین کننده
محتوا ست:
هم
سزار برده دار
دیکتاتور بوده است
هم
سلطان محمود فئودال
و
هم
محمدرضاشاه بورژوا
و
هم
لنین و خروشچف و مائو و هوشی مین پرولتر
آنچه مولا را کند روبه مزاج
احتیاج است
احتیاج است
احتیاج.
فیسلوف مارکسیست ایتالیایی موسو مبه دومه نیکو لوسوردو
طالبانیسم را اوبسکورانیسم و یا مکتب خرپروی نامیده است.
اوبسکورانیسم به گرایشی اطلاق می شود که مردم را عمدا و آگاهانه در جهل و نادانی نگه می دارد و مانع تفکر مستقل آنها می شود. اوبسکورانیسم مردم را در مرحله باور به قوای ماورای طبیعی میخکوب می کند.
نمونه بارز و معاصر اوبسکورانیسم، طالبانیسم و فرم های فوندامنتالیستی و مذهبی مشابه است.
اکنون که روی کار ا»ده اند
متوجه می شوند که با گله ای از خر نمی توان از عهده اداره جامعه برآمد.
به همین دلیل
از در عقب
لیبرال می شوند.
حقیقت
یک مفهوم فلسفی است
و بدون هضم و جذب فلسفه مارکسیستی
نمیتوان کشفش کرد.
اندیشه
باید اندیشیده شود.
چه نیازی به شناخت
کسی هست؟
چون محتوای شناخت در موضوع شناخت است و نه این و آن.
تقارن
یک مفهوم مته متیکی (به ویزه هندسی) است.
با مفاهیم هندسی
که نباید به سراغ جامعه رفت.
این بدان می ماند
که
با چرخ خیاطی
به شخم زمین بپردازیم
مرحله انقلاب در جنقوری ملی ـ دموکراتیک است.
حریف
ملی و دموکراتیک
به چه معنی اند؟
طرح برنامه حزب توده مرحوم
هر دو مفهوم فلسفی را تعریف کرده و از پیک ایران به گوش همه رسانده است.
آنگاه بافنده ای گفت با ما از پوشاک سخن بگو.
و او پاسخ داد:
پوشاک شما بیشتر زیبایی شما را می پوشاند، اما آنچه را نازیباست نمی پوشاند!
و با آن که در پوشاک آزادی خلوت خود را می جویید، در آن بند و زنجیر می یابید.
کاشکی بیشتر با پوست و کمتر با پارچه خورشید و باد را لمس می کردید؛
زیرا که نفس زندگی در پرتو خورشیدست و دست زندگی در وزش باد!
-- جبران خلیل جبران
مستعمره امپریالیسم بودن بهتر است از بودن زیر پرچم داس و چکش کمونیست
علامه عیرانی
اولا
روسیه و اوکراین و لهستان غیره
نه جوامع کمونیستی
بلکه طویله های اولیگارشیستی اند
ثانیا
اوکراین به روز سوریه میافتد
مقاومت پالان در مقابل پوتین
به نیست و نابود گشتن دهها میلیون نفر از زحمتکشان روسیه و اوکراین و تخریب شهرها و مسمومیت خاک اوکراین و محبیط زیست منجرمیشود
مقاومت اولیگارشیسم اوکراین در مقابل اولیگارشیسم روس
برای مستعمره امپریالیسم شدن
نشانه خریت و مرتجعیت هر دو ست
ترس پدیده بیرونیست نه درونی که باید درک شود نه آنکه به آن مبتلا شوند , فراموش نکنیم ترس برادر مرگ است , بقول شما اگر ترس برونی نیست پس چرا از جهنم و اجنه جامعه را به ترس و وحشت انداخنه اند
علی رزاقی
دیالک تیک ترس و تهور
از دیالک تیک های پسیکولوژیکی (روانشناسی) است.
پدیده های پسیکولوژیکی
ثانوی اند.
از بیرون وارد درون (از عالم واقع وارد روان آدمی) می شوند و متقابلا در عالم واقع مؤثر می افتند.
ترس و تهور
منحصر به انسان نیست.
جانوران و نباتات حتی دستخوش ترس و تهور می شوند.
بهتر هم همین است.
و گرنه حیات در خطر می افتد.
این غریزه حفظ نفس است که آژیر می کشد تا موجود زنده از خطر بگریزد و جان سالم بدر ببرد.
ترس نه برادر مرگ
بلکه مانع و نافی مرگ و مدافع زندگی است.
ترس از اهرم های پسیکولوژیکی حفظ نفس است.
استفاده طبقات حاکمه از دیالک تیک ترس و تهور
در واقع
به معنی استفاده ویا سوء استفاده از روندهای پسیکولوژیکی انسان و سگ و گرگ و و شیر و غیره است.
چشم ستیزی
مشخصه مرکزی و مهم فوندامنتالیسم شیعی است
ترس
آژیر ارجمند اندام است.
ترس
برونی نیست.
ترس
لیاقتی طبیعی و غریزی است.
زنده انانند که می ترسند.
مرده ها ترس ندارند.
ترس
که بد نیست.
انقلاب
امر توده ها ست و نه امر بی باکان.
برشت
بنویسید که برتولت برشت
چه زنده باشد و چه بمیرد
آزارنده خواهد بود
و
علاوه بر آن
امکاناتی هست.
هی مش برشت.
دیگر کسی نمی نویسد
هوش مصنوعی وجود نویسنده و شاعر و فیلسوف را زاید ساخته است.
خیلی از طلاب مدارس عالی
با استفاده از هوش مصنوعی
دکتر و مهندس می شوند.
تقلب توانگر کند فرد را
خبر کن برشت جهانگرد را
تمدنی که هزینه جنگی اش بیشتر از هزینه اموزشی - پرروشی و صلحی اش باشد،
همه چی می تواند باشد
مگر تمدن.
فرنگی
هی فرنگی
عوضی گرفتن طبقات حاکمه با تمدن و توحش
نشانه توحش است.
مارکسیسم بیاموز تا هم متمدن شوی و هم رستگار گردی
یاد دادن به کودک که نباید پیله ای را پایمال کند،
هم به نفع کودک است و هم به نفع پیله.
فرنگی
آره.
به این دلیل ساده
که
پیله روزی به پروانه ای اسحاله خواهد یافت.
ما اما در روزگار تهوع اوری به سر می بریم که عوامفریبی رواج جهانی دارد
و
حقیقت
غریب است و بی پناه است و بینوا ست.
تنیس بازان مولتی میلیونر
به پرهیز از پایمال کردن سوسکی در حین بازی
تظاهر می کنند
در روزگازی که ۸۰ میلیون نفر در معرض مرگ از گرسنگی اند
و
حتی مستراحی در یمن برای رفع حاجت
سالم نمانده است
و
سوریه به خرابات شام بدل شده است
و
۸ میلیون زن و بچه اوکراینی آواره گشته اند
و
طرفداران پوتین
اطراقگاه های شان را به اتش می کشند.
به کجای این طویله می توان اویخت پالان را؟
مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
سعدی
معنی تحت اللفظی:
علیرغم اینکه تو مرا به ازای هیچ و پوچ فروختی،
من حاضر به فروش تو به عالمی نیستم.
سعدی
در این بیت غزل
دیالک تیک هیچ و همه چیز
را
به شکل دیالک تیک هیچ و عالم بسط و تعمیم می دهد.
البته هیچ نمی تواند قطبی از دیالک تیکی باشد.
قطب هیچکاره در هیچ دیالک تیکی وجود ندارد.
قصد سعدی اغراق است.
در این بیت غزل سعدی
عشق کذایی در نظامات برده داری و فئودالی تبیین می یابد:
عاشق
زباله تلقی می شود و معشوق زر.
عاشق
در ایده ئولوژی برده داری و فئودالی و روحانی
موجودی فرومایه، برده صفت، بی شخصیت و بی همه چیز است
و
معشوق
چیزی در حد خدا ست که کمال و غنا و عظمت مطلق است.
چنین عشقی
تهوع اور است.
این اثر هنری در زمینه تحقیر است.
تحقیر در جوامع امپریالیستی
مبتنی بر سکسوئالیزاسیون است:
این نوع از تحقیر
به ویژه در فیلم ها امپریالیستی ـ امریکایی برجسته می شود.
مثلا برای تحقیر کسی گفته می شود که آلت تناسلی اش به اندازه هسته سنجد است.
پالان
طلبه با هوشی در مکتب امپریالیسم است.
پوتین
اما
از هیچ لحاظ و نظر
فرقی با پالان ندارد.
پالان را سکنه روسی زبان اوکراین به مقام ریاست جنقوری رسانده اند.
پالان
مثل پوتین
روس است.
پوتین و پالان هر دو نماینده اولیگارشیسم اند.
هر دو به یک اندازه زباله اند.
تضاد روسیه اولیگارشیستی با اوکراین و لهستان و غیره اولیگارشیستی
در تحلیل نهایی
تضاد اولیگارش های این طوایل است
و
نه
تضاد خلق های روس و اوکراین و لهستان و غیره
برابری زنان با نران
در زمان شاه
در صف نفت و نان و غیره بود
و
در زمان شیخ
در ترور و شکنجه و اعدام است.
برابری زنان با نران
در زمان شاه
در صف نفت و نان و غیره بود
و
در زمان شیخ
در ترور و شکنجه و اعدام است.
ما هنوز حرف زدن نمی دانیم.
ما اهل پارس به زبان پارسی هستیم.
حرف زدن در شأن آدمیان است و نه سگان
یادی از استالینگراد
شهری که نامش را لاشخورها برای خوش رقصی جلوی امپریالیسم عوض کرده اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر