انسانیت همیشه مشخص است و نه مجرد.
ضد هومانیسم (بشردوستی)
نه دین و مذهب
بلکه
توحش و بربریت و فاشیسم و فوندامنتالیسم و اولیگارشیسم و امپریالیسم است.
بر خلاف توهم سایه
از یک میلیون نفر
حتی
یک نفر نمی داند «که او را کشت.»
کشته شده ها و یا به اصطلاح شهدا
بر خلاف تصور سایه و ادعای شاملو
«عیسایان یکسان و یکدست و یک سرنوشت» نیستند.
استالینگراد
هم
گورستان پهناور فاشیستها ست
و
هم
صدبرابر بیشتر
گورستان بزرگ بلشویک ها ست.
و عزاداران هر کدام
از تباری دیگر اند.
هر گردی
گردو نیست.
معیار سازی از مرده ها
کسب و کار مرده ها ست
و
«مرده ها را »
با کسب و کارشان
«باید به مرده ها سپرد.»
به قول عیسی مسیح مصلوب.
زنده باد زنده ها.
این ذره ذره گرمی خاموشوار ما
یک روز بیگمان
سر می زند ز جایی و خورشید میشود
سیاوش کسرایی
معنی تحت اللفظی:
این آتش زیر خاکستر گرم ما که خاموش به نظر می رسد،
روزی از جایی شعله ور می شود و به صورت خورشیدی در می آید.
حق با سیاوش بود.
دیری است که سر زده است و خورشید شده است.
اتفاقا
موضع حزب توده (نامه مردم)
تنها موضع علمی و لنینی است.
مش مجید شیرازی.
اگر لنین هم بود به طرفداری از اوکراین برمی خاست و بر ضد پوتین و پالان مرتجع
موضع می گرفت.
ناتو چیه.
اگر اکابر رفتید و فوت و فند خواندن آموختید
میتواند مواضع لنین را راجع به اوکراین و بقیه کشورهای مشابه
بخوانید و رستگار شوید
و هارت و پورت فقیهانه نفرمایید.
«تو رفتی
شهر در تو سوخت
باغ در تو سوخت
اما اما دو دست جوانت
بشارتِ فردا،
هر سال سبز می شود
و با شاخه های زمزمه گر در تمام خاک
گل می دهد
گلی به سرخی خون…»
(خسرو گلسرخی)
محتوای ای نشعر گلسرخی
از
فروغ است:
دستهایم را در باغچه می کارم
سبز خواهم شد.
گلسرخی اصلا شاعر نبوده است.
اهل هارت و پورت بوده است.
پیرو مولا حسین برده دار و برده فروش بوده است.
تصادف
فرم جامه عمل پوشی ضرورت و یا جبر
است.
مفهوم ضرورت و یا جبر
از تجرید کلیه قوانین و قانونمندی های عینی حاکم بر پدیده تشکیل می یابد که ربطی به اراده و آرزو و خواست و میل و هوس کسی ندارند.
اگر شرایط عینی برای وقوع جنگ آماده باشد
جنگ شعله ور می شود.
این چیزی جبری و ضرور است.
وقوع این جنگ اما به طور تصادفی صورت می گیرد.
مثلا
شازده اطریش در یوگوسلاوی ترور می شود و جنگ جهانی اول به بهانه ترور او شعله ور می شود.
ترور او یک تصادف است.
جنگ جهانی اول
پیشاپیش توسط امپریالیسم تدارک دیده شده بود.
اگر او هم ترور نمی شد
تصادف دیگری می توانست فرم جامه عمل پوشی ضرورت و یا جبر جنگ گردد
نوشته ایی از صادق هدایت.:
« بی حوصله درمیان جمعی نشسته بودم وطبق عادت همیشگی مجله را ورق میزدم تا به جدول رسیدم .
همینکه توی دلم خواندم سهِ عمود ، یکی گفت بلند بگو .
گفتم یه کلمه ی سه حرفیه که ازهمه چی برتره .
حاجی گفت پول . تازه عروس گفت عشق.
شوهرش گفت یار . کودک دبستانی گفت علم.
حاجی هی پشت سر هم میگفت پول ، اگه نمیشه طلا، اگه نمیشه سکه . گفتم حاجی نمیشه . گفت پس بنویس مال. گفتم بازم نمیشه . گفت جاه .
خسته شدم با تلخی گفتم نمیشه .
دیدم همه ساکت شدند . سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت کار . دیگری خندید وگفت وام . یکی از اون وسط بلندشد و بلند گفت وقت.
یکی گفت آدم . خنده تلخی کردم و گفتم نه .
اما این رو فهمیدم تاشرح کامل جدول زندگی کسی را نداشته. باشیم حتی یک کلمه سه حرفی انهم درست در نمیاد . بدون آن همه چیز بی معناست .
هرکی جدول زندگی خودش رو داره .
هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم.
شاید کودک پا برهنه بگوید کفش ، کشاورز بگوید بذر ، لال بگوید حرف ، کر بگوید صدا ، نابینا بگوید نور .
من هنوز در فکرم که چرا کسی نگفت : خدا . »
خب همه میدانیم که صادق هدایت که یک روشنفکر تحصیلکره ی اروپا دیده بود طبعاً با آن ذهن باز و خلاقش نمیتوانست خرافات وترهات جامعه ارتجاع مذهبی که در دورانش رواج داشت را بپذیرد وتحمل کند . درآثار دیگر او هم میتوان یافت که چگونه با افکار پوسیده و عقب افتاده حاکم بر تودها به مقابله بر میخاست . عقایدی که نه برپایه دانش وخرد بلکه زبانی ولسانی و تقلیدی بود و فقط وفقط در طاقچه ی خانه ها حضور داشت .
تاشرح کامل جدول زندگی کسی را نداشته. باشیم حتی یک کلمه سه حرفی انهم درست در نمیاد
هدایت
خریت هدایت در همین استنتاجش عربده می کشد:
اگر لحظه به لحظه زندگی کسی را هم بدانی
بدون داشتن جهان بینی علمی
نمی توانی راجع به او قضاوت علمی بکنی.
فقط میتوانی خیالبافی بکنی.
هدایت نمی داند که جامعه چیست و انسان کیست.
هدایت در سطح پدیده ها پرسه می زند و پرت و پلا سرهم بندی می کند.
آریان هم معنی مفاهیمی را که کورکورانه بر زبان می راند
نمی داند.
جامعه ای به نام جامعه ارتجاعی مذهبی وجود ندارد.
چی وجود دارد؟
جامعه در زمان هدایت
جامعه فئودالی بوده است
و
مذهب
ایده ئولوژی مسلط در هر جامعه فئودالی است
چه در اروپای قرون وسطی و چه در آسیای قرن بیستم.
تفاوت اروپا با آسیا هم در فرماسیون جامعتی است:
اروپا (فرانسه) انقلابات بورژوایی را از سر گذرانده است
اثار غول های روشنگری را
دیدرو و دآلمبرو هلوه تیوس و هولباخ و روسو و روبسپیر را
و
کانت و فیشته و هگل و فویرباخ را
خوانده است.
علامه های آسیا
همین هدایت ها هستند که فئودال زاده اند
و
فقط هارت و پورت و خودنمایی و عشوه فروشی بلدند.
این خرافات را در ان زمان بعضی ها بر زبان راندند که نه از «هر» خبر داشتند و نه از «بر»
آنتی کمونیسم
پرچم ایده ئولوژیکی فاشیسم و اولیگارشیسم و فوندامنتالیسم و امپریالیسم است
جنگ چیه.
نه.
مبارزه طبقاتی است
. فاشیسم
هم
با کموینست ها همین کار را کرده است.
فوندامنتالیسم و اولیگارشیسم
همشیره فاشیسم اند.
اینها
قبل از عنگلاب شان هم ضد توده ای بوده اند.
قتل های زنجیره ای
قبل از تسخیر قدرت توسط اینها شروع شده است.
حزب توده
بیگانه با مارکسیسم بود.
عاجز از تحلیل مارکسیستی جامعه بود.
البته بهتر از همه طویله های سیاسی بود.
هیچ کدام از دکه ها و دکاکین مدعی نمایندگی حزب توده ربطی به حزب توده ندارند. اصلا نمی دانند که مارکسیسم چیست. نمی خواهند هم بدانند. توان تفکر اصلا ندارند.
خمینی
به امپریالیسم
قول داده بود که خزب توده را ریشه کند
و
به قول میرحسین موسوی در شب عاشورای حزب تود هدر صدا و سیمای طویله
به عهد خود وفا کرد.
رابطه احزاب کمونیست با دول سوسیالیستی و همدیگر
مثل رابطه حزب الله ایران با حزب الله لبنان
حزب سی دی او آلمان با حزب جمهوریخواه امریکا
امری عادی و الزامی است.
به بهانه این چیزها در هیچ کجای جهان
حزبی را آش و لاش و لاشه نمی کنند.
این کسب کار فاشیسم و فوندامنتالیسم است.
حرب توده از این زباله ها حمایت می کرد.
تا بهانه ای به دست شان ندهد و رشد کند.
سرکوب حزب توده
فقط ضد عقلی نبود
فقط ضد خلقی نبود
فقط ضد پیشرفت اجتماعی نبود
ضمنا بی شرمانه بود.
شرم کردن
خصیه ای انقلابی است
مرتجعین عاجز از شرم کردن اند. (مارکس)
برای من
چیزهایی که زندگی را خاصیت می بخشند
چیزهایی از قبیل بغل کردن، حرف خوشایند زدن و لبخند خشک و خالی
فرنگی
آره.
خریت توانگر کن فرد را
خبر کن فرنگی ولگرد را
ما که سگان آواره و گرسنه توده ایم
استخوانی را به همه این خاصیت های زندگی
ترجیح می دهیم.
ای آدمیزاد، تو کدام را بیشتر میپسندی؟
آن را که میخواهد، به نام آزادی نان تو را ببرد
یا آن را که میخواهد،
در برابر دادن نان، آزادیات را بگیرد
آلبر کامو
البر کامو و اگزیستانسیالیست های یاوه گو و خودشیفته
اصلا نمی دانند که ازادی چیست.
حتی نمیدانند که جامعه چیست.
این حاتم طایی که آزادی می دهد و یا نان می دهد
کیست؟
متهم و وکیل
بر کوزه گری پریر کردم گذری،
از خاک همی نمود هر دم هنری!
من دیدم.. اگر ندید هر بی بصری؛
خاک پدرم در کف هر کوزه گری!
خیام
معنی تحت اللفظی:
پریروز گذرم به کوزه گری افتاد که هنرمندانه از خاک کوزه می ساخت.
من
برخلاف کوران و خران
خاک پدرم را در دست هر کوزه گر دیده ام.
هی عمر لایعقلغافل از جدول مندلیف
خاک ترکیبی از عناصر شیمیایی است
بخش اعظم خاک را سیلیسیوم تشکیل میدهد
همه چیز هستی
چه جمادات و چه موجودات
از نبات تا جانور و پدر
از عناصر شیمیایی
تشکیل یافته اند.
بخش اعظم اندام موجودات از عنصر کربن است
جدول مندلیف بیاموز تا هم آدم شوی و هم عاقل
غیر از هنر که تاج سر آفرینش است
دوران هیچ منزلتی پایدار نیست
نه
آفرینشی در کار بوده است
و
نه
هنر
تاج سر آفرینش واهی است.
وجود از روز اول لایزال است.
ماده
ازلی و ابدی است.
خلق ناپذیر و فنا ناپذیر است.
خلایق خر
تغییر ماده را
مثلا تجزیه و تلاشی اش را
ممات و مرگ می پندارند
و
رویش و پیدایشش را
حیات و زندگی.
هی شوپنهاور شپشو
اسقف برکلی را نمی شناسی؟
مؤسس جها نبینی تو بود
یعنی
مؤسس ایدئالیسم ذهنی بود
یعنی
هم
فیلسوف بود
یعنی اهل فلسفه بود
و
هم
فقیه بود.
یعنی مذهبی تر از مذهبی بود.
کشیش کشیشان بود
به خرکی ترین کنش ها
حتی
واکنش خردمندانه نشان بده.
سان تسو
هی سان تسو
کنش
در
دیالک تیک کنش و واکنش وجود دارد.
یعنی
کنش و واکنش
همدیگر را برای خردگرایان
مشروط می سازند.
اگر کسی خانه ات را به اتش می کشد و دار و ندارت را به غارت می برد
نباید و نمی توانی
قربان صدقه اش بروی.
مگر اینکه خر باشی و نه خردمند.
آموزه عیسی مسیح
مبنی بر عرضه کردن سمت چپ صورت خود به قلدری که سیلی بر سمت راست آن زده است،
آموزه ای باب میل اشراف برده دار است و نه اموزه ای باب میل خردگریایان و انقلابیون
عجب خیالاتی.
عجب خرافاتی.
کودتای ۲۸
و
دهها جنگ و کشتار و کودتای مشابه در اقصا نقاط جهان
اگر تیز بنگری
به معنی انتقال مناطقی از قلمرو سرکردگی انگلیس به قلمرو سرکردگی سرکرده جدید (امریکا) اینجا
و
از قلمرو سرکردگان سابق دیگر مثلا آلمان و ژاپن و فرانسه و اسپانیا و پرتغال در جاهای دیگر بوده است
هیچ دیکتاتوری ئی فردی نیست.
فردی ترین دیکتاتوری ها حتی طبقاتی اند.
فرد
فقط
در دیالک تیک عضو و طبقه
و
در دیالک تیک فرد و جامعه
وجود دارد.
میمون
ایزوله و تنها
حتی
میمون نیست.
چه رسد به انسان ایزوله و تنها.
هی حافظه خرد و خراب
شعار پشت بام را
خلایق از خود شما آموخته اند:
شما در اوایل عنگلاب اسلامی
مرگ بر شاه
گفته اید
و
خلایق اکنون مرگ بر سیدعلی
می گویند.
خلق را تقلید شان رسوا نمود.
هم شعار مر گ بر شاه
شعاری بند تبنانی و سطحی و ابلهانه بود
و
هم
شعار مرگ بر دیکتاتور و یا سید علی
شعاری بند تبنانی و سطحی و ابلهانه است.
شما در عرض ۴۳ سال
جامعه را به طویله تبدیل کرده اید.
دیگر
کسی در این خرابه
توان تمیز «هر» از «یر» ندارد.
لولهنگ و نهنگ و خرچنگ
مفاهیمی اند و تعریف دارند.
نمی توان گفت
( همه مفاهیم خود را دارند.
بستگی به حس هرکسی دارد.)
هر کس کذایی
نمی تواند به عوض لولهنگ برای رفع حاجت خرچنگ ببرد
دلم یک دوست می خواهد
که اوقاتی که دلتنگم
بگوید خانه را ول کن
بگو من کی کجا باشم ...؟
سعید صاحب علم
سعید
نمی داند که معنی دوستی چیست و دوست کیست..
هر علافی به زعم سعید
می تواند دوست محسوب شود
و
برای اتلاف وقت
با علافان دیگر قرار بگذارد.
بیگانگی با تعریف علمی و استاندارد مفاهیم
بدبختی بزرگی است.
خیلی ها
آشنایی را با عشق و یا دوستی و آشنا را با عاشق و دوست و چه بسا حتی با رفیق
عوضی می گیرند.
راستی
تفاوت آشنایی، عشق، دوستی و رفاقت چیست؟
آدم
از مشاهده اداها و اطوارهای سیدعلی
اندک اندک
یاد عادولف هیتلر و گوبلز می افتد
.
مشد هوشنگ.
زن رضا شاه
که بر خلاف خودش
بیسواد نبود،
در خاطراتش یک عالمه تعریف از همین استالین کرده است.
اگر احیانا به کلاس اکابر رفتید و سواد خواندن کسب کردید
می توانید
بخوانید و عرشاد شوید.
استالیینست ها خاطرات حریفه را تکثیر و توزیع میکنند.
عقب تر نمانید.
سطح شعور حزب توده
صد برابر سطح شعور حزب ک. شوروی بود.
مسکو
قبله حزب توده نبوده است.
ضمنا
شما معنی مازوخیسم را هم نمی دانید.
مازوخیست به خودستیز و خودآزار اطلاق می شود.
من - زور شما سادیست است
اکابر توانگر کند فرد را.
خبر کن تو هوشنگ خونسرد را و شعبان جوانمرد را
ممنوعیت آزادی بیان
فقط به کسانی آسیب می رساند
که
حرفی برای گفتن دارند.
برای بقیه افراد
بود و نبودش یکسان است.
فرنگی
نيچه چنين ميگويد كه افسردگی به انسان
فرصت اندیشیدن نمیدهد.
بنابراین برای نادان نگهداشتن انسان؛
باید به هر روش ممکن اندوهگینش کرد...
حكايت ما ايرانياست...
منیژه سطل گرا
عجب نتیجه گیری ئی از خرافه نیچه.
مگر
افسرده ها
شاد و شنگلولند.
مش منیژه.
ضمنا
نیچه
خیلی بی خود می کند.
افسرده
اصلا نیروی لازم برای اندیشیدن ندارد.
نیچه
اصلا نمی داند که اندیشیدن چیست.
عرعر
را
نیچه
با اندیشه عوضی می گیرد
" تنهایی" تنها رفیقیه که هیج وقت تنهات نمیذاره!
رعنا
تنهایی به تنهایی وجود ندارد
هیچ چیز به تنهایی وجود ندارد.
تنهایی
در دیالک تیک تنهایی و همبایی وجود دارد.
هیچکس
تنها نیست.
هر کس
با خویشتن خویش
با من درونی خویش
همبا ست.
دیالک تیک هستی را فراموش مکن تا رستگار شوی.
سری به آثار سعدی بزن که پدر دیالک تیک است
آرتروز فکری
یک همچو مفهومی وجود ندارد.
مفاهیم پزشکی
فقط در پزشکی اعتبار و کاربرد دارند.
با چرخ خیاطی
نمی توان زمین را شخم زد.
چنین کار
نشانه خردستیزی است.
خردستیزی
مشخصه مشترک عرفان و فاشیسم و فوندامنتالیسم و نیچه ئیسم و غیره است
ی جا خوندم: با هر بوسه بالای ۸۰ میلیون باکتری بین دو نفر مبادله می شه. خدا رو شکر ما سینگلیم، مریض نمی شیم!
رعنا
باکتری چیست؟
باکتری یکی از میکرو موجودات است
و
بدون میکروموجودات
ما اصلا نمی توانستیم به وجود آییم و نمی توانیم زنده بمانیم.
باکتری را نباید با میکروب عوضی گرفت.
در مدارس جنقوری چه می خوانید؟
مفاتیج الجنان ویا بحار الانوار؟
دنیا
صحنه تئآتر پهناوری است
و
هر کس
ماسکی بر سر کشیده
و
نقشی بازی می کند.
همه چیز قلابی است.
قحط اصالت و صداقت است.
رژیم عزیز
کارفرمای تو
یعنی خلق
به این نتیجه رسیده که تو را اخراج کند.
فرنگی بیسواد و بی خبر از الفبای مارکسیسم.
هیئت حاکمه
نه
مستخدم خلق
بلکه مأمور و نماینده طبقه حاکمه است.
روبنای ایده ئولوژیکی
مثلا حکومت، دولت، مذهب، هنر، قضاوت، خرافات، اخلاق و غیره
انعکاس زیربنای اقتصادی است.
به نظر چارلز بوکوفسکی
منشاء اندوه
هوشمندی است.
هر چه بیشتر چیزهای معینی را بدانی
به همان اندازه بیشتر آرزو می کنی که ایکاش نمی دانستم.
فرنگی
دلایل،
قوی
باید
و
من،
تقی.
عجب استدلالی که مرغ یخزده را به خنده می اندازد.
شادی و غم
پدیده ای پسیکولوژیکی است:
همنوعت زیر آوار می ماند و تو از مشاهده اش ملول می شوی.
همنوعت از زیر اوار بیرون کشیده می شود و تو شاده می شوی.
هوش خاصی لازم نیست.
دانش
نه
موجب اندوه و پریشانی و پشیمانی
بلکه موجب توانایی و شادی و بهروزی است.
الحذر از کسانی
که
اکاذیب خود را حقیقت مطلق می پندارند
و
وقتی کذب اکاذیب شان را اثبات و افشا می کنی،
فوری
کلام خود را در دهان می چرخانند و وارونه می سازند.
فرنگی
هی فرنگی
اگر خلایق راستگو باشند
تحمل ناپذیر می گردند.
خلایق از خدا می خواهند که دروغ بشنوند.
به همین دلیل
التماس می کنند:
«تو را خدا راستش را بگو، دوستم داری؟»
و
منظورشان این است که دروغ بگو.
افکارش را به عنوان نمونه منتشر کنید
تا ببینیم
چه روحی زندانیان سیاسی جنقوری اسلامی دارند.
خطر آن می رود
که
از زندان و اعدام
معیار ساخته شود
همه خیلی خوشگل و سکسی شدن دیگه من فقط سعی میکنم بامزه باشم
یوحنا
هراسی نیست
یوحنا.
چون
زیبایی دیگران هم مثل بامزگی تو
قلابی است.
نزار قبانی یه نصیحت پدرانه ی فوق العاده میکنه و میگه: «تا زمانی که از عمق دوست داشتن طرف مقابلت مطمئن نشدی عمیقانه دوست نداشته باش چرا که عمق عشق امروز همان عمق زخم فردای توست...» و چقدر درسته!
رعنا
به تزار قپانی بگو:
اخوی
هر کس فقط عاشق خودش است.
حتی خود تو.
دیگران وسیله اند.
دیگران نردبام رسیدن به بام خودخواهی اند
سیر یک روز طعنه زد به پیاز.
کسب و کار همه رسانه های اولیگارشیسم روس و اوکراین و غیره و امپریالیسم و فوندامنتالیسم اسلامی
تخریب افکار عمومی است.
قحط روشنگری علمی و انقلابی است
نه.
همه ریشه ها، دانه ها و میوه های درختان
ترفندهایی برای حفظ و توسعه و تکثیر نوع است.
حتی
عسل
دام و ترفند نباتات است و به همین نیت است
سیسرو
(نوشته شده در ۴۳ سال قبل از میلاد و کماکان معتبر)
فقیر
جان می کند.
غنی
فقیر را استثمار می کند.
سرباز
از فقیر و غنی
محافظت می کند.
مالیات پرداز
برای هر سه مالیات می پردازد.
بانکدار
هر چهار تا را می چاپد.
وکیل
هر ۵ تا را گمراه می سازد.
پزشک
از هر ۶ تا اجزت می گیرد.
طبال
هر ۷ تا را به هراس می اندازد.
سیاستمدار
از قبل هر ۸ تا خوش می گذراند.
طبق روایات علمای شیعه
امام زمان از روسیه ظهور خواهد کرد تا دنیا را به خاک و خون بکشد و شق القمر کند.
امام زمان
همین پوتین است که از روسیه ظهور کرده است.
من ـ زور احمدی نجات هم همین است.
بمب اتم پوتین
همان ذوالفقار امام زمان است
آدم کجا بود تا همقدم بشوی و یا نشوی.
تا چشم کار میکند زباله است و بس.
اوتوپی مسکن
اوتوپی فوندامنتالیست - شیعی
به همان سان به محک تجربه خورد و ورشکست و رسوا شد
که
اوتوپی فاشیستی ـ نازیستی.
خوش بود
گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
هنر
یکی از مهمترین مفاهیم فلسفی فردوسی و بعد سعدی است.
هنر
ضمنا فرمی از شناخت و شعور است.
بورژوازی
روزی راهزن بوده است و در بیغوله ها زیسته است.
اکنون در آسمانخراش ها نشسته است.
استعمار دیری است که از بین رفته است.
یکی از خدمات انقلاب اکتبر
خواندن فاتحه ای بلند بر استعمار بوده است
کودک دهقان و کار خودا
وجه تشابه پروین و الی
در عوام وارگی توأم با عوامفریبی هر دو ست:
در گرانبها در تاج پادشا
نتیجه زحمات عرقریز زحمتکشان زمین است و نه اشک پیرزن و بچه یتیم.
پروین و گورکی و الی و ملی
ذلت پرولتاریا را می بینند و تبیین می دارند و نه عظمت و عزت و خلاقیت و نعمت پرولتاریا را.
تفاوت کلاسیک های مارکسیسم با پروین ها و گورکی ها و الی ها
همین جا ست.
همه کودکان دهقانان و پیشه وران و زحمتکشان
به عوض گدایی و دریوزگی
از همین کارها می کنند
و
اندک اندک تربیت پرولتری می شوند
تا به مثابه سوبژکت تاریخ
گورکن سرمایه داران عمامه دار و تاجدار باشند.
عیرانی ها
دنبال دوست نیستند.
دوستی چیست
و
دوست کیست؟
خودشیفته
که خود را سگ توده معرفی نمی کند.
خودشیفته
که بی اسم و رسم و عکس و غیره نمی ماند.
خودشیفته
خود شرف کیهان قلمداد می کند.
خودشیفته
خود را هابیل (مظهر خیر مطلق) جا می زند.
خودشیفته
تو دهن این و ان می زند
خودشیفته
دولت تعیین می کند.
خودشیفته
نبرد من می نویسد.
می توان لاطائلات اینها را تحلیل مارکسیستی کرد.
نهال حزب توده آنقدر رشد کرده که دیوار را برای برگهایش معنی کند.
بهانه و راه
هر کس
دلش نمی خواهد
دلیل می یابد
و
هر کس
دلش می خواهد
راه می یابد.
فرنگی
فرنگی ها افتاده اند به روز ما.
حرف زدن را از یاد برده اند و عرعر می کنند.
ویرایش:
هر کس
دلش نمی خواهد
بهانه می جوید و می یابد
و
هر کس
دلش می خواهد
می اندیشد و راه می یابد.
این بدان معنی است که لکوموتیو جامعه
منافع طبقاتی افراد است.
اسلام را
و
هر ایده ئولوژی دیگر را
باید از موضع مارکسیستی درک کرد و توضیح داد و شناخت و شناساند.
اسلام
یک ایده ئولوژی است
و
ایده ئولوژی
چیزی طبقاتی است.
اسلام همگون برای همه طبقات اجتماعی وجود ندارد.
اسلام توده دهقانی
ضد آشتی ناپذیر اسلام اشراف فئودال و روحانی و بورزوازی است.
چشم باید داشت و دید.
سواد باید دشات و خواند.
هوش باید داشت و فهمید.
جنگ های دهقانی ۳۰ ساله بین مسیحیان المان
یعنی بین مؤمنین به مسیحت شعله ور شد.
رهبران دهقانان
زن و مرد
چه بسا کشیش های انقلابی بودند و بر دار شدند.
هر گردی گردو نیست
ای جماعت بیسواد و بی ذره ای صداقت
اسلام را باید از موضع مارکسیستی درک کرد و توضیح داد و شناخت و شناساند.
آره.
حیوانات و کودکان خویشاوندند.
همدیگر را می فهمند.
گرگ ها چه بسا نوزادان را از گهواره ربوده اند و بزرگ کرده اند.
کانال سیاه
مجری مسئول کانال سیاه:
من هر دوشنبه به شما هشدار دادم
ولی به هشدارم
گوش ندادید
و
اکنون
ثمره ذقومش را می خورید و غر می زنید.
خودکرده را تدبیر نیست.
فاشیسم
چیست؟
فاشیسم
فحش که نیست.
فاشیسم
و
هر مفهوم دیگر
تعریف دارد.
محمدرضاشاه
پس از انقلاب سفید
مترقی تر از روحانیت و نهصت آزادی و جبهه ملی و غیره بود.
اکنون
فرق ماهوی
بین شازده و سیدعلی و حتی بین سیدعلی و رجوی و مسیح علی نجات وجود ندارد.
همه نماینده بورژوازی اند.
نه.
عاشق
در فلسفه سعدی
زباله است.
پست و بی شخصیت و فرومایه است.
همرنگ جماعت
جامعه چیست و منظور از جامعه در بند و آزاد چیست؟
ضمنا منظور از جماعت چیست تا منظور از همرنگ جماعت کذایی شدن و یا نشدن روشن شود؟
هنر عیرانیان نقل و نشخوار مکانیکی زباله های فکری عرب و عجم و فرنگی و غیره است
بی کمترین زحمت به خود.
در عیران ملت وجود ندارد.
مش منیژه.
به همین دلیل
اجامر
امت
ساخته اند.
موسیقی
هم مثل سخن
فرمی از تبیین اندیشه است.
موسیقی
بهتر از سخن و تندیس و تصنیف و نقاشی و غیره نیست.
مارکسیسم بیاموز تا رستگار شوی.
با تکثیر و تکرار عندیشه های این و ان به جایی نمی رسی.
از ما گفتن.
تا در روز قیامت نگویی:
کسی به ما نگفت.
تحلیل طویله
شاهکار.
هنر در جمارانیان است و بس.
تحلیل طویله ئولوژیکی علمی ـ غیبی و عنگلابی به همین می گویند
دیشب
با این عیران شناسی ها در رسانه های امپریالیستی
آشنا شدیم
به زعم حریفان امپریالیستی
شاهنامه فردوسی
به فوت و فن و ترفند اداره کشور توسط شاهان عیران اختصاص دارد
و
رباعیات عمر خیام
ادامه شاهنامه است
گلستان سعدی هم همان خط سیاسی شاهنامه را ادامه می دهد و به شاهان طرز کشورمداری می اموزد
دلیل پیروزی عنگلاب اسلامی هم
جشن های ۲۵۰۰ ساله بوده است.
به چنین عیران شناسی هایی باید از اعماق وجود پارس کرد
آنهم پارس به زبان پارسی
تا بی بی ۳۰ هم بفهمد و عرشاد و خرشاد شود
و دست از خرپروری بردارد.
دیالک تیک هستی
ای شاعر غافل از هستی.
ساختار همه چیز هستی
دیالک تیکی است.
سری به اثار سعدی بزن
تا با دیالک تیک هستی آشنا شوی.
گل و خار
و
گنج و مار
و
غم و شادی
به هم اند.
دیالک تیک کفرو دین
ویرایش:
اگر روزی مردم بفهمند....
ضد دین که انسانیت نیست.
ای کوئلیوی بیسواد.
ضد دین، کفر است.
متاع گفر و دین بی مشتری نیست:
گورهی آن، گروهی این پسندند.
قمه و نه غمه
سیر یک روز
طعنه زد به پیاز:
قمه زنی که بدتر از خودکشی با گاز و گوز نیست.
شما باید تا دیر نشده الفبای مارکسیسم را بیاموزید.
شما با مفاهیم فئودالی می اندیشید.
مفهوم فاشیسم را تعریف کنید تا ببینیم منظورتان از حکومت های فاشیستی اسلامی و عربی چیست؟
مگر حضرت محمد فاشیست بوده است؟
لازم نکرده
برای ما متأسف باشید.
شما فقط تعریف انسانیت و صداقت را بفرمایید
تا ما برای تان صد پارس بلند بفرستیم
الترناتیو و بدیل جفرسون و پیروانش برای مذهب چیست؟
مردم که نمی توانند بدون ایده ئولوژی زندگی کنند.
به قول عیسی مسیح
بشر فقط به نان زنده نیست.
بشر ضمنا به ایمان نیاز دارد.
دیالک تیک نان و ایمان
برای بشر صرفنظرناپذیر است.
دانایی و نادانی
اولا
نسبی است
ثانیا ثانوی است.
تعیین کننده سطح توسعه شعور هر جامعه
سطح توسعه وجود ان جامعه یعنی زیربنای اقتصادی آن جامعه است.
دهقانی که زمین را با گاو و خر شخم می زند
سطح شعور نازلتری از دهقانی دارد که با تراکتور و کمباین کار می کند.
ریا
نیز منشاء روبنایی ـ مذهبی ندارد.
ریا منشاء زیربنایی ـ اقتصادی دارد
این چیزها الفبای مارکسیسم اند.
ای ریاکاران و ناداناان
دستاوردهای مبارزات سندیکایی
تو داری از روایت های ۱۴۰۰سال پیش میگی و عر میزنی که تو مخ من کنی!
من دارم اخبار تلسکوپ جیمز وب و هوش مصنوعی و سکونت در مریخ پیگیری میکنم
حالا عرزشی جون
با خودت حساب کن
ببینم میتونی اون چرندیادتو تو مخ من کنی
ماری
عرزشیها هم همین چیزها را دنبال میکنند.
مشخصه مهم فوندامنتالیسم
پیگیری دستاوردهای علمی و فنی و استفاده از انها برای اهداف ارتجاعی خویش است.
می خواهند بمب اتم بسازند.
تراختور اتمی خریده اند.
به برج های دوقلو با مدرن ترین هواپیماها حمله می برند
در صدد تهیه بمب های میکروبیولوژیکی اند
ادامه دارد.
۱۴۰۱ بهمن ۲۰, پنجشنبه
کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۱۸۳)
میم حجری
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر