پروفسور دکتر دیتر ویتیچ
برگردان
شین میم شین
۴۲
· این مسئله که شالوده، معیار، نیروی محرکه و آماج شناخت انسانی کدام است، از زمان یونان باستان تا کنون جا و مقام خاصی در فلسفه به خود اختصاص داده است.
۴۳
· درفلسفه های ماقبل مارکسیستی و در فلسفه بورژوائی معاصر، دلایل بیولوژیکی، پسیکولوژیکی و یا منطقی برای این مسئله ارائه داده می شود.
۴۴
· دلایلی از این قبیل که گویا نیروی محرکه شناخت و پژوهش علمی، لذت بردن از آن است، تاب تحمل انتقاد جدی را ندارند:
الف
· چرا این لذت از شناخت در طول تاریخ بشری این قدر متفاوت بوده است؟
ب
· چرا این لذت از شناخت در کشورهای مختلف این قدر متفاوت بوده است؟
۴۵
· سؤالاتی از این قبیل برای نشان دادن بی پایه بودن دلایل یاد شده کفایت می کنند.
(البته شناخت، لذت بخش است
و
شکی نیست
که
این لذت، آدمی را مجذوب خود می سازد
و
این ادعا بی پایه نیست.
دلیل لذت بردن از نشاخت اما این است که شناخت (تفکر) نوعی کار است.
کار فکری است
و
کار
فی نفسه
لذت بخش است.
دلیل تعیین کننده شناخت
انعکاس عینی هستی در ایینه ضمیر موجودات
از
سویی
و
نیاز حیاتی ـ مماتی موجودات به شناخت محیط خویش برای رفع حوایج مادی خویش است.
شناخت در خدمت پراتیک است.
یعنی موتور محرکه شناخت، پراتیک و عمل است.
به همین دلیل در شرایط انقلابی
شناخت بشری
«یکشبه ره صد ساله می رود.»
مترجم)
۴۶
· فلسفه بورژوائی به مسأله پراتیک نیز پاسخ نادرست می دهد.
۴۷
· تنها بر اساس درک مارکسیستی از پراتیک است که می توان به اینگونه پرسش ها پاسخ درست داد.
۴۸
· از اهمیت عظیم پراتیک برای کل هستی انسانی و برای پیشرفت جامعه بشری، می توان دریافت که تعیین کننده شناخت انسانی نیز پراتیک است.
۴۹
· پراتیک همواره عبارت بوده از کرد و کار مادی، آگاهانه و مبتنی بر دانش و شناخت جهان خارج.
۵۰
· سؤال این است که شناخت انسانی واقعیت، در چارچوب روند تمامجامعتی تحول واقعیت عینی و در وابستگی بدان چگونه صورت می گیرد؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر