خوزه ساراماگو
نویسنده پرتغلی
برنده جایزه نوبل برای ادبیات
میم حجری
چند سال پیش وقتی که از ساراماگو درباره دلیل دیدگاه بدبینانه اش نسبت به زندگی پرسیدند،
او در جواب با لحن طنزآمیزی که در بسیاری از کتابهایش نیز دیده میشود،
گفت:
«من بدبین نیستم، بلکه فقط خوشبینی آگاهم.»
و بعد ادامه داد،
”کسی میتواند خوشبین باشد که بیاحساس، احمق و یا میلیونر باشد.»
او از جهان به عنوان جهنمی یاد کرد و گفت:
«میلیونها نفر به دنیا میآیند، تا رنج بکشند و کسی نیست که از آنان حمایت کند.»
آذر ادیبی
ما برای تحلیل مارکسیستی این مطلب آذر ادیبی
نخست آن را تجزیه و سپس تحلیل می کنیم تا نهایتا ترکیب کنیم:
دیالک تیک تجزیه ـ تحلیل ـ ترکیب
(دیالک تیک آنالیز و سنتز)
۱
چند
سال پیش وقتی که از ساراماگو درباره دلیل دیدگاه بدبینانه اش نسبت به
زندگی پرسیدند،
دیدگاه
به چه معنی است؟
دیدگاه
احتمالا ترجمه واژه فرنگی پرسپکتیو به فارسی است.
فروغ فرخزاد
به عوض دیدگاه و یا پرسپکتیو و یا منظر
از
مفهوم غنی تر و وسیعتر میدان دید استفاده کرده است:
من در میان تودهٔ سازندهای قدم به عرصهٔ هستی نهادهام
که
گرچه نان ندارد،
اما
به جای آن،
میدان دید باز و وسیعی دارد
که
مرزهای فعلی جغرافیائی اش
از
جانب شمال،
به
میدان پر طراوت و سبز تیر
و
از
جنوب،
به
میدان باستانی اعدام
و
در
مناطق پر ازدحام،
به
میدان توپخانه
رسیده است.
مثال:
کسی که در بالکن ساختمان ده طبقه ای ایستاده، در مقایسه با کس دیگری که در بالکن طبقه دوم همان ساختمان ایستاده،
میدان دید بازتر و وسیعتری در اخیتار دارد
و
چیزهای به مراتب بیشتر را می بیند.
اکنون سؤال این است
که
منظور از دیدگاه پسیمیستی و اوپتیمیستی
چیست؟
چند
سال پیش وقتی که از ساراماگو درباره دلیل دیدگاه بدبینانه اش نسبت به
زندگی پرسیدند.
ما فکر نمی کنیم که این طرز فرمولبندی آذر ادیبی
معیوب نباشد.
پسیمیسم و اوپتیمیسم
دیدگاه و پرسپکتیو و منظر و میدان دید نیست.
چیست؟
پسیمیسم (بدبینی) و اوپتیمیسم (خوش بینی)
دو جریان فلسفی اند
که
منشاء طبقاتی متضادی دارند.
شاید بهتر باشد
که
از طرز نگرش اوپتیمیستی و پسیمیستی
سخن گفته شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر