میم حجری
محمود بهشتی لنگرودی
(۱۳۳۹)
اینک
که اشتیاق رهایی
به اسارتمان نشانده
از پس این دیوارهای تو در تو
باز هم
به تو میاندیشم
و تو
ای تنهاتر ز من
در شهری فرو رفته در خوابی سرد
مرا میجویی
هر دو
قربانیان یک بغضیم
هر دو
مغضوب یک شهریم
شهری فرورفته در خوابی سرد
آه که چه سنگین است
بهای چیدن یک سیب
از درخت آگاهی
پایان
علاقه به آزادی
حریف و حریفه را به اسارت افکنده است.
حریف در چاردیوار زندان به حریفه می اندیشد.
حریفه ای که تنهاتر از حریف در شهری به خواب سرد فرو رفته (مرده)
در
جست و جوی حریف گمشده
است.
حریف و حریفه قربانیان بغض واحدی اند
و
مغضوب شهری فرو رفته در خواب سرد اند.
دلیل این اسارت و قربانیت حریف و حریفه
چیدن سیبی از درخت آگاهی
است.
برای درک و توضیح این شعر
باید
مفاهیم شاعر
را
در
داربست دیالک تیکی شان بررسی کرد:
اشتیاق رهایی
اسارت
زندان
شهر (گور)
جستجو
قربانی
بغض
مغضوب شهری
چیدن یک سیب از درخت آگاهی
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر