۱۳۹۳ شهریور ۱۴, جمعه

سیری در افکار یغما گلروئی (8) (بخش اخر)

 
تحلیلی از شین میم شین  
توده ‌ای‌ ها هنوز هم هستن، تو حسینیه‌ ها، تو دانشگاه
پیشونیشونو داغ می ‌ذارن، صورتِ «مارکسو» می‌بینن تو ماه!

·        چون قافیه تنگ آید، شاعر به جفنگ آید:
·        اگر شعبان بی مخ هم سواد خواندن و نوشتن می داشت، بی شک و تردید چنین جفنگیاتی را سر هم بندی می کرد:

1
توده ‌ای‌ ها هنوز هم هستن، تو حسینیه‌ ها

·        خوب وقتی در کشور شاعر، هر شکنجه گری نوحه خوانی و هر لات و لومپنی سینه زنی است، بودن توده ای ها در حسینیه ها چه خطر و چه ضرری برای کسب و کار شاعر و شرکاء دارد؟
·        من ـ زور شاعر از کشیدن این آژیر خطر و دادن هشدار به طبقه حاکمه تا دندان مسلح چیست؟

2
توده ‌ای‌ ها هنوز هم هستن، تو حسینیه‌ ها

·        از شاعر و شرکاء چه پنهان که توده ای ها بنا بر شناخت تجربی ما آته ئیست های تمام عیار و علنی بوده اند و نه مشتری حسینیه ها، تعزیه ها و مسجدها.
·        توده ای ها حتی در دوره کوتاه حمایت جناحی از رهبری حزب از خمینی، قدم به مساجد و حسینیه ها ننهادند و بر آته ئیسم سنتی خود وفادار ماندند.
·        معلوم نیست که شاعر جفنگیات خود را بر مبنای کدام شناخت تجربی استوار ساخته است.

3
توده ‌ای‌ ها هنوز هم هستن، تو حسینیه‌ ها، تو دانشگاه

·        وقتی هر ننه قمر بی سوادی در کشور شاعر و شرکاء به استاد دانشگاهی، پژوهشگری، مورخی، علامه ای استحاله یافته، بودن توده ای ها در دانشگاه چه ضرری و یا چه خطری می تواند داشته باشد؟
·        ضمنا با تفتیش عقاید قرون وسطائی پیگیر و با پاکسازی مکرر و مداوم دانشگاه ها از عناصر بیگانه و مشکوک و با تبدیل موفقیت آمیز دانشگاه ها به دانشکاه ها، این طبل و شیپور هشدار شاعر به چه نیتی است؟
4
پیشونیشونو داغ می ‌ذارن

·        من ـ زور شاعر از داغ گذاری پیشانی چیست؟
·        توده ای ها تظاهر به افراط در نمازخوانی می کنند؟
·        شاعر مطمئن است که در آئینه طبقاتی اش هر لاشخور و لات و لومپن بازاری به عنوان توده ای منعکس نمی شود؟

5
صورتِ «مارکسو» می‌بینن تو ماه!

·        داغگذرای پیشانی به مهر نماز چگونه با دیدن عکس مارکس در کره ماه سازگار می آید؟

·        این لاطائلات شاعر بیشتر به توهمات طبقاتی او شبیه اند و  انعکاس حتی دست و پا شکسته ی شیوه تفکر و زیست توده ای ها نیستند.

6
·        ضمنا توده ای های مورد نظر شاعر، چه بسا همانقدر از مارکس و مارکسیسم خبر دارند و به مارکس و مارکسیسم عقیده و علاقه دارند که شاعر و شرکاء خبر و عقیده و علاقه دارند.
·        شاعر اگر گشت کوتاهی در فیس آباد می زد، هم با «توده های»  توده ستیز و توده ای ستیز آشنا می شد و هم به جفنگیات خود محتوای نسبتا رئالیستی می بخشید.
·        توده ای های مورد نظر شاعر عمدتا و ماهیتا مخالف مارکسیسم ـ لنینیسم اند و در هر فرصتی در نهایت بی سوادی آموزه های مارکس و انگلس را زیر علامت سؤال قرار می دهند و از بورژوازی با زبان سرشته به تته پته حمایت می کنند.
·        حمایت بختیاریسم و عبدالکریمیسم و اکثریتیسم و غیره از آنها بیهوده و بی دلیل نیست.

·        شاعر می تواند علیرغم نابینائی و بی سوادی عمیقش به عنوان نمونه دنبال واژه های «امپریالیسم» و یا مارکسیسم و امثالهم در انتشارات توده ای های مورد نظرش بگردد و یقین قلبی کسب کند.

·        ضمنا آن زمان که کسانی طرفدار مارکس بودند، شاعر و شرکاء صورت خود را باند پیچی کرده بودند و خود را چه گوارا جا می زدند.

·        شاعر لاله زار این چیزها را بیشک بهتر از ما می داند.

7
  ربط می ‌دن «خدا» رو با «بیگ ‌بنگ»، ربط می ‌دن «فیزیک» رو با «قرآن»،
روی این دیگِ هفت جادوگر، یه سوپاپن برای اطمینان.

·        شاعر در این بیت، بطرز مذبوحانه ای علامه وارگی اش را نشان شرکاء می دهد.
·        توده ای های مورد نظر شاعر همانقدر از بیگ بنگ و قرآن و فیزیک خبر دارند که شاعر و شرکاء خبر دارند.
·        ما در دوره تیره ای بسر می بریم، تیره تر از دوره برتولت برشت.
·        به همین دلیل است که شاعر در نهایت بی شعوری، بی شرمی و بی شخصیتی، سودای شخصیتی نام آور شدن را در دیگ سر می پزد.
·        وقتی سرکوزی وبرلسکونی و بوش و لات ها و لاشخورهای دیگر شخصیتی باشند، چرا نباید شعبان بی مخ های وطنی ما هم توهم شخصیتی شدن را در سر بپرورند و شریف ترین قهرمانان کشوری را به لجن بکشند.
·        دوره های بحرانی در تاریخ بشری همیشه آبستن موجودات عجق ـ وجق و ناقص الخلقه از قبیل هیتلر و گوبلز و موسولینی بوده اند.

8
ما هنوزم دچارِ تکراریم، دستای ما چشامونو بستن.
توده‌ ی مردم از درون مُردن، توده ‌ای‌ها هنوز هم هستن.

·        در این بیت واپسین شعر شاعر، ایدئولوژی فاشیسم با صراحت تام و تمام تبلیغ می شود:  

ما هنوزم دچارِ تکراریم، دستای ما چشامونو بستن.
توده‌ ی مردم از درون مُردن، توده ‌ای‌ها هنوز هم هستن

·        شاعر در این بیت شعر، در سنت اورتگا گاسه و عادولف شاملو و آل احمد و شرکاء، تئوری نخبگان را با هارت و پورت عوامفریبانه ی چپ نمائی تبلیغ می کند:
·        شاعر خود و شرکاء را با واژه کت و کلفت «ما» در مقابل توده جنازه واره قرار می دهد و زهر ایدئولوژیکی فاشیستی خود را به کام خواننده ها و شنونده های مزخرفاتش می ریزد:
·        نخبه ها دچار تکرارند و چشم خود را بسته اند.
·        توده مردم هم از درون مرده اند و اجساد متحرک اند.

·        تنها کسانی که همچنان و هنوز وجود دارند، توده ای های مورد نظر شاعرند که به همه چیز شباهت دارند، مگر به توده ای.

 بیا و کشتی ما در شط شعور انداز
غریو و ولوله در هرات و پورت کور انداز.
(با اجازه خواجه شیراز)

پایان

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    بیا و کشتی ما در شط شعور انداز
    غریو و ولوله در هارت و پورت کور انداز.
    با پوزش

    پاسخحذف