۱۳۹۲ خرداد ۱۷, جمعه

سیری در جهان بینی به آذین (12)


7 سال پس از خاموشی به آذین
به قلم رضا نافعی
سرچشمه:
صفحه فیس بوک رضا نافعی
تحلیلی از شین میم شین 
   
رضا نافعی
ولی اگر کسی منکر این قضایا باشد که لا مذهب است و کافر  و  صوفیانی نیز که نظریه همه خدائی را تبلیغ می کردند از دیدگاه علمای دین قتل شان واجب. شتابزده یاداشت هایم را ورق زدم و گفتم استاد اگر دریافتم درست باشد ، اجازه بدهید در تائید این سخن شما جمله ای نقل  کنم از احسان طبری که گفته است: «صوفیانی نیز نظریه همه خدائی را تبلیغ می کردند و خود را مظهر خدا می خواندند.
مانند منصور حلاج که می گفت: «حق من هستم »  و  « در جامه من کسی جز خدا نیست».
با نقل این گفته یکباره به ذهنم خطور کرد که پس منصور حلاج، عین القضات، سهروردی و بسیاری دیگر از عرفا را به همین دلیل به دار کشیدند، آتش زدند یا سر بریدند که از این  دست  اعتقادات داشتند .
یعنی به  اعتقاد  اهل شریعت «کافر»  بوده اند و کافری خود را هم آشکار کرده بودند که حافظ می گوید به جرم «هویدا کردن اسرار»، سرشان بر بالای دار رفته است :
گفت:
«آن یار کزو گشت سر دار بلند،
جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد

·       این فراز از نوشته رضا را هم نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:

رضا نافعی
ولی اگر کسی منکر این قضایا باشد که لا مذهب است و کافر  و  صوفیانی نیز که نظریه همه خدائی را تبلیغ می کردند از دیدگاه علمای دین قتل شان واجب.

·       رضا با این سؤال واره خویش، آته ئیسم اهل طریقت و عرفان را برجسته می کنند و از تضاد آنها با طبقه حاکمه و ایدئولوژی آن پرده بر می دارند.
·       آنچه در رابطه با عرفان، برای رضا پوشیده می ماند، نکات بسیار مهم زیرند:

1
·       اولا آته ئیسم فی نفسه مثبت و مترقی نیست.
·       برای اینکه انکار خدا و دین رسمی می تواند از مواضع طبقاتی و ایدئولوژیکی متضادی صورت گیرد.
·       این حکم در مورد چیزهای دیگر نیز مصداق دارد.
·       هم از موضع مترقی و هم از موضع ارتجاعی می توان با مذهب و امپریالیسم و غیره به مخالفت برخاست.
·       کشف ماهیت طبقاتی مخالفت ها یکی از وظایف مهم روشنگری انقلابی و علمی است.

2

·       پانته ئیسم و عرفان را می توان نماینده نطفه ای طبقه متوسط ضد فئودالی در قرون وسطی تلقی کرد که ستون فقرات ایدئولوژیکی (تئولوژیکی) مذاهب را در خفا می جوند و پوک می سازند و اوتوریته طبقه حاکمه (فئودالیسم و روحانیت) را زیر علامت سؤال قرار می دهند.
·       از این نقطه نظر، یعنی از این نقطه نظر که آب به آسیاب طبقه ضد فئودالی انقلابی می ریزند و نتیجتا به توسعه نیروهای مولده کمک می کنند، مترقی تلقی می شوند.
·       نه کمتر و نه بیشتر.

3

·       ثانیا باید آته ئیسم خردگرا و علمی را از آته ئیسم خردستیز و خرافی تمیز داد و مهر تأیید بر پیشانی هر دو به یکسان نکوبید.
·       آته ئیسم خردستیز و خرافی می تواند از موضعی بمراتب ارتجاعی تر نمایندگی شود.
·       بخشی از طبقات اجتماعی واپسین، مثلا طبقات برده دار،  فئودال و یا بورژوازی واپسین نیز می توانند بسان خواجه شیراز، پشت پا به همه موازین و معیارها و ارزش های اجتماعی و اخلاقی و اعتقادی زنند و «از هرچه رنگ تعلق پذیرد»، آزاد باشند.

4


·       ثالثا مذهب فرمی از شعور اجتماعی است.
·       مذهب شعور اجتماعی وارونه است.
·       مبارزه بر ضد شعور اجتماعی وارونه باید با ارائه شعور آلترناتیو (بدیل، جانشین) مترقی تر همراه باشد.
·       حذف شعور اجتماعی، بدون ارائه شعور آلترناتیو مترقی تر چه بسا به فاجعه می انجامد.
·       برای اینکه بدون شعور اجتماعی ـ چه درست و چه وارونه ـ جامعه و همبود فرو می پاشد.
·       به قول داستایفسکی، «در غیاب خدا همه چیز مجاز می گردد»، آنگاه از جامعه و همبود نه نام می ماند و نه نشان.

5

·       رابعا مذهب یکی از عناصر مهم روبنای هر جامعه طبقاتی است و مبارزه بر ضد عناصر روبنائی فقط و فقط زمانی می تواند موفقیت آمیز باشد، که با مبارزه بر ضد زیربنای مربوطه همراه باشد.
·       برای اینکه بدون تحول مناسبات تولیدی (زیربنا، ساختار) حاکم در هر جامعه، نمی توان روبنای جامعه را تحول بخشید.
·       مثلا نمی توان شعور وارونه در فرم مذهب را وارونه کرد و روی پایش قرار داد.
·       یعنی با شعور علمی و انقلابی جایگزین ساخت.

·       به قول کلاسیک های مارکسیسم، شعور توهم آمیز (مذهب) بشرطی می تواند تحول یابد، که شرایط زندگی محتاج به توهم دگرگون شود.

6


·       خامسا مذهب فرمی از شعور اجتماعی است و به مثابه فرم در جامعه منقسم به طبقات با محتوای واحدی پر نمی شود.

·       در قابلمه مذهب هر طبقه اجتماعی آش خود را می پزد.

·       یعنی هر طبقه اجتماعی فرم مذهب را با محتوای طبقاتی خاص خود پر می کند.

·       از این رو، محتوای مذهب برای دهقان فقیر در مقایسه با  ارباب فئودال و برده دار و بورژوا چیز بکلی دیگری است.
·       اگرچه همه از دم وارونه اند.

7

·       سادسا در دیالک تیک زیربنا و روبنا، اگرچه زیربنا نقش تعیین کننده دارد، ولی روبنا نه تنها هیچکاره نیست، بلکه از استقلال نسبی برخوردار است.

·       برای اینکه با تصویب قانونی می توان فاتحه بلندی بر گور مالکیت خصوصی بر وسایل اساسی تولید خواند، ولی برای تدفین طرز تفکر مذهبی و دیگر عناصر روبنائی مثلا سنت و اخلاق و آداب و رسوم و خرافات و غیره به روشنگری شکیب مند و درازمدت نیاز است.

8

·       امروزه پرچم آته ئیسم را حتی مرتجع ترین نیروهای اجتماعی بدوش می کشند.
·       خیلی از این دسته بندی ها بمراتب ارتجاعی تر و ضد خلقی تر از طبقه حاکمه اند.

·       آته ئیسم فی نفسه بیانگر ترقی طلبی نیست.

·       طبقه کارگر به همین دلیل به خرد و حقیقت عینی وفادار می ماند و دنبال عوامفریبان نمی افتد.

رضا نافعی
شتابزده یاداشت هایم را ورق زدم و گفتم استاد اگر دریافتم درست باشد ، اجازه بدهید در تائید این سخن شما جمله ای نقل  کنم از احسان طبری که گفته است: «صوفیانی نیز نظریه همه خدائی را تبلیغ می کردند و خود را مظهر خدا می خواندند.
مانند منصور حلاج که می گفت: «حق من هستم »  و  « در جامه من کسی جز خدا نیست».

1

·       اولا معلوم نیست که رضا در کجای این حقیقت امر که احسان طبری بر زبان می رانند، تأییدی بر توضیحات تخیلی و شعرگونه به آذین راجع به دریای کذائی مثنوی مولوی کشف می کنند.

2

 عین القضات همدانی (۴۹۲ ـ  ۵۲۵-ه. ق)
حکیم، نویسنده، شاعر، مفسر قرآن، محدث و فقیه
از نمایندگان مهم عرفان و تصوف
اهل میانه.
اعدام در همدان

·       ثانیا ذکر حقیقت امری از سوی احسان طبری، دال بر باور ایشان به حقانیت عرفان نیست.
·       احسان طبری بی تردید هیچکدام از تصورات به آذین را نمایندگی نکرده است.
·        
 شهاب‌الدین سهروردی (۵۴۹   ـ ۵۸۷  ه. ق.)
(۱۱۵۴ ۱۱۹۱ )
فیلسوف 
مرگ در زندان
  
رضا نافعی
با نقل این گفته یکباره به ذهنم خطور کرد که پس منصور حلاج، عین القضات، سهروردی و بسیاری دیگر از عرفا را به همین دلیل به دار کشیدند، آتش زدند یا سر بریدند که از این  دست  اعتقادات داشتند .
یعنی به  اعتقاد  اهل شریعت «کافر»  بوده اند و کافری خود را هم آشکار کرده بودند که حافظ می گوید به جرم «هویدا کردن اسرار»، سرشان بر بالای دار رفته است:
گفت:
«آن یار کزو گشت سر دار بلند،
جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد

·       رضا در این بند از نوشته خویش بر پایه حدس و گمان به ساده کردن مسائل مبادرت می ورزند.
·       مبارزه طبقاتی در طول تاریخ باید بررسی و ریشه یابی شود.

·       چه بسا در ورای مبارزات ایدئولوژیکی منافع طبقاتی در تب و تاب بوده اند.

·       به همین دلیل به تحلیل آثار و افکار عین القضات و سهروردی و غیره نیاز مبرم است.

·       با ساده کردن مسائل و گذر شتابزده از آنها، مسائل نه ساده می شوند و نه اصولا حل.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر