۱۴۰۳ مهر ۱۲, پنجشنبه

درنگی در کامنتی از پریناز راجع به جمهوری اسلامی (۲)


پریناز

جمهوری اسلامی ضد امپریالیسم به معنای عام نیست بلکە دارای تضاد منافع با غرب است وخود در تلاش است به امپریالیسم حداقل در منطقه با ایدئولوژی شیعی بدل شود.

همانطور که ذکرش گذشت،
پس از سرنگونی سلطنت به مثابه سردمدار بورژوازی مدرن لائیک،
بخش عمدتا مذهبی اوپوزیسیون تحت رهبری روحانیت و تجارت
زمام امور را به دست می گیرد و مابقی اوپوزیسیون ضد سلطنتی را در هم می کوبد.
 
طبقه حاکمه جدید تحت رهبری روحانیت 
 اصولا و اساسا
راه نجات را در برگشت به ریشه ها و بنیادها، یعنی به صدر اسلام می داند.
هدف و آماج آن،
جامه عمل پوشاندن به اوتوپی احیای حتی المقدور مناسبات جامعتی صدر اسلام است.

دشواری حضرات در برگشت به بنیادها (فوندامنت ها)
این است که زیربنای اقتصادی (مناسبات تولیدی) سرمایه داری را 
حتی نمی توان به فئودالیسم (دوره قاجار) برگرداند.
چه رسد به صدر اسلام برده داری.

در نتیجه، همان کاری را که دربار با انقلاب ضد فئودالی مغلوب در آذربایجان کرده بود، طبقه حاکمه عجق ـ وجق جدید با انقلاب ضد فئودالی و بورژوایی سفید مغلوب  کرده است:
به قول کارل مارکس، 
به مجری مجبور وصایای انقلاب مغلوب مبدل شده است.

جامعه ایران 
اکنون کاپیتالیستی تر از زمان شاه است.
اکنون
به مراتب بدتر از زمان شاه، جای خدا را کالا و جای خداپرستی را کالاپرستی (پول پرستی) گرفته است.

طبقه حاکمه عجق ـ وجق جدید
اما
ضمن تمکین به اجرای اجباری وصایای انقلاب سفید و سوق جامعه به مسیر سرمایه داری
به فئودالیزاسیون (اسلامیزاسیون) روبنای ایده ئولوژیکی می پردازد.

محتوای تضاد درونطبقاتی شعله ور و جنبش های اعتراضی خونین در جامعه
  روبناییی ـ ایده ئولوژیکی است:
طرز پوشش
قوانین حقوقی ـ قضایی
برابری زنان با مردان
آزادی های فرمال بورژوایی و غیره.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر