
نظامیه بغداد از مدارس عالی ایران بوده که سعدی در آن طلب علم کرده است؟
نه.
بشریت را نمی توان به دانا و نادان طبقه بندی کرد.
حتی حشرات و حیوانات و نباتات را نمی توان به دانا و نادان طبقه بندی کرد.
خر
خر نیست.
مطمئنی که با لخت شدن یکی
جنقوریان بیدار شده اند
و
با لخت کردن ایران
بیدار نشده اند؟
من ـ زورت از بیداری چیست؟
من ـ زورت از ایران چیست؟
ایران کذایی
شبیه وطن کذایی
ملت کذایی
خلق کذایی
مردم کذایی است
که
چیزی انتزاعی است.
کسی مشخصا نمی داند که من ـ زور از این واژه های انتزاعی چیست.
سطلیون شعار می دهند:
جانم فدای ایران
بعدا می فرمایند:
جای ساواک در ایران خالی است تا نظمش بدهد.
من ـ زورشان چیست؟
تو که رفیق شفیق شان هستی
بپرس و به ما بگو تا عرشاد شویم و سگشاد شویم
جاهلان
کسی اند که بشریت را به عالم و جاهل طبقه بندی میکنند
ابراز نظر است و نه قضاوت.
تفاوت اصلی بشر با خر
در ابراز نظر است.
خر
اهل ابراز نظر نیست.
بشر اما به شرطی بشر است که اهل ابراز نظر است
در غیر این صورت
خر است
نه
مش فروغ؟
اولا
تداعی
ارادی و اختیاری نیست.
مثال:
می خواهی ظرف بشویی
بی اختیار به یاد مادرت می افتی که در سرمای زمستان ظرف می شست
و
تو بی شرمانه از کنارش می گذشتی و کمکش نمی کردی.
ابراز نظر میکنی و فحش می شنوی
بی اختیار یاد فحاشان حرفه ای می افتی.
تداعی نه هنر سوبژکت است و نه هنر اوبژکت.
حتی هنرمندان
روانگذشت ها و سرگذشت ها را آگاهانه و ارادی به خاطر نمی آورند.
در روند تولید اثر هنری به خاطرشان می آید.
ثانیا
موضوع تداغی حتما نباید مثبت و مترقی باشد
رؤسای شکنجه گر ساواک هم می دانستند
همه شان دکتر مهندس بودند
و می گفتند:
تا اخر عمرت درد این تازیانه ها را به یاد خواهی داشت
راز یاقوت =
مقدمه داستان زندگی زن سرخپوش میدان فردوسی تقدیم به ناباوران . *
حکایت از زندگی زن سرخپوش ، حکایتی است کوتاه از زن بی آزاری که سرتا پا سرخ می پوشیده و هرروز در گوشه ای از میدان فردوسی به انتظار میایستاده ، بعداز چند سالی هم ناپدید شده ،همین .
بدون هیچ پیش در آمدی ، هیچکس از پیشینه این زن خبر ندارد، انگار یکمرتبه از زیرزمین با لباس سرخ ، در همین سن وسال ، سبز شده ! مردم بجای جستجو و آگاهی از زندگی و گذشته او ، با خیالاتشان کنار آمدند که زن سرخپوش عاشق مردی است که سر قرار حاضر نشده و او پس از گذشت سالها هنوز انتظارش را میکشد .
نه ان مرد را می شناسند، نه ازماجرای این عشق باخبرند ، و نه از تاریخ زندگی زن چیزی میدانند !
این بی خبری مطلوب نظر مردم بود ، به آنها این حق را میداد که داستان زندگی اورا به میل خود بسازند که ساختند ....
هیچ جا گفته نشد اززمانی که یک دختر بچه بی سرپرست از لهستان به تهران آورده شد تا تاریخ زندگیش را بی هیچ تکیه گاهی بنا کند ، تا زمانی که در میانه سالی پیراهن سرخ به تن کرد و هرروز دور میدان فردوسی به دنبال معشوق ، شیدایی اش را در سکوت فریاد کشید ،،،، بر او چه گذشته ......
حکایت از سالهای سخت و پر آشوب جنگ جهانی آغاز میشود .
لهستان به سختی از بمباران ها صدمه دیده بود . هواپیما های بمب افکن شهرهارا تبدیل به ویرانه کرده بودند ، روز به روز به آمار کشته شده گان و اوارگان افزوده میشد.
یتیم خانه ها پر بود از کودکان بی سرپرست ، تا جایی که کلیسا ها و مدارس نیمه مخروبه را هم تبدیل به یتیم خانه و پناهگاه کرده بودند .کودکانی که از بمباران ها جان سالم بدر برده بودند، با شکم نیمه سیر در این پناهگاه ها میلولیدند .
بسیاری از این کودکان آنقدر خردسال بودند که زندگی خانوادگی و پدر و مادررا بیاد نمی آوردند .
برخی از آنها درهمین یتیم خانه ها زبان باز میکردند و به راه می افتادند .
برای رهایی از این آشفتگی و حفاظت جان کودکان بی سرپرست از بمبارانها
تصمیم گرفته شد که آنها را از مناطق جنگ زده لهستان به کشورهای امن منتقل کنند .
ایران در ان زمان به سبب دوربودن از آشوب جنگ جهانی و بمباران ها ، یکی از نقاط امن جهان محسوب میشد.
گروهی از این کودکان را از طریق کشور روسیه با کشتی به ایران فرستادند و از بندر پهلوی با چند اتوبوس و سرپرست به شهرهای بزرگ ایران ،مثل تهران و شیراز واصفهان و تبریز،،،، انتقال دادند .
ارتشی های بلند پایه و خانواده های سرشناس و ثروتمند ، پیش قدم شدند و انگشت شماری را به فرزند خوانده گی پذیرفتند و برایشان شناسنامه گرفتند .
کودکی که به خانه سرهنگ ..... پا گذاشت یکی از همین بچه ها بود ......
راز شادابی و جوانی و سلامت زنان و مردان میانسال و بازنشسته نه استراحت کافیه ، نه وان شیر ، نه خوردن میوه با پوسته . رازش نوه داری و سرگرم شدن با نوه هاست . هیچی مث حس تنهایی و رکود و بی خاصیتی آدمو مریض و پیر و فرتوت نمیکنه .
رویا
اولا این ادعای رویا
تعمیم پذیر نیست.
شاید استثنائی باشد.
قاعده نیست.
ثانیا
خیلی از افراد مسن
از شنیدن کلمه ننه بزرگ و بابا بزرگ
جنون می گیرند
چون قوای طبیعی و غریزی
پیر شدن را عمیقا ماستمالی میکنند.
آن سان که خیلی ها با سنین ۶۰ ـ ۷۰
احساس سی سالگی میکنند
شاه مسعود
نوکر امپریالیسم فرانسه بود.
امپریالبسم فرانسه
اما
دیگر
کاره ای نیست.
به دادش نرسید
وقتی که مسعود یاری طلب کرد
آره.
پدر مهسا هم مثل بفیه جنقوریان
بدون تأمل کافی حرف می زند و حرف می شنود.
اگر مهسا دختر همه مردم باشد
قاعدتا باید دختر طبقه حاکمه جنقوری و اجامرش هم باشد.
آنها هم دعوت پدر مهسا را با گوش دل خواهند شنید و خواهند آمد با هدایای درخور.
چرا پیتزا را در کارتن چارگوش سفارش می دهیم
ولی به صورت سه گوش می زنیم به تن؟
فرنگی
دلیلش این است که خوردن پیتزا به صورت سه گوش
سهلتر و بهتر از خوردن آن به صورت چارگوش ویا دایره است
عکسای جلو آینه خودتون رو منشن کنید
پری
هی پری
عکس
هر چه باشد
عکس است.
عکس
محال است که منطبق بر اصل باشد
عکس های ثابت و سیار
سرشته به عوامفریبی اند.
آنچه که در عکس
دلربا ست
چه بسا در اصل دل به هم زن است.
اصل را بچسب و عکس را رها کن.
تعیین کننده در دیالک تیک اصل و عکس
اصل است.
خرافه
همیشه خرافه است
و
حقیقت همیشه حقیقت.
نسبت دادن خیر و شر به نهاد بشر
و
شادی و غم به قضا و قدر
نشانه خریت است.
کسی که حداقل از منطق مته متیکی با خبر است
باید این را بداند.
فقط این که نیست
همه رباعیات خیام
خرافی وضد عقلی و ضد علمی اند.
"با وجودِ اين" يا "با اين وجود"؟
روشن و مشخص است كه اولي درست است و دومي غير از نادرست بودن، بي معني و به نظرم زشت هم هست، ولي نميدانم چرا با وجود اين، برخي نويسندگان و مترجمان حتا نامدار توجه نميكنند و شكل نادرست را به كار ميبرند...
ناصر زراعتی
اگر مثالی می زدید
معلوم می شد که هر دو نادرست اند.
مثال:
حسن
با وجود اینکه از سرتاپایش خریت می تراود،
دم از خردمندی می زند.
بدیل بهتر، درست تر و دقیقتر:
حسن
علیرغم اینکه از سرتاپایش خریت می تراود،
دم از خردمندی می زند.
من ـ زور از دشمن کیست که اینقدر قدر قدرت است و زنان تحفه جنقوری را برای هوسبازی مورد استفاده قرار می دهد.
اگر من ـ زور ااز دشمن
شیطان بزرگ است
مگر قرار نبود که هیچ غلطی نتواند بکند؟
حال چطور شد که قدر قدرت شد؟
ضمنا
سقوط اخلاقی جهانی و همه جنسیتی است.
نران جنقوری و جهان
پراساتر و پاکدامن تر از زنان جنقوری و جهان ینستند
چه بسا
فاسدتر از زنان آن اند.
نمونه اش سران خود جنقوری است
راستی نجفی قاتل خیلی خیلی باشرف و با غیرت کجا ست؟
این رباعی خیام ویا هر کس دیگر
مملو از ایرادات نظری و خرافات شرم آور است:
نیکی و بدی در مناسبات جامعتی است و نه در نهاد بشر.
من ـ زور از نهاد بشر چیست؟
انسان ها به وقت تولد
فرقی با همدیگر و حتی با حیوانات ندارند.
انسان ها
در جامعه تحت مناسبات معین جامعتی
تربیت می شوند و به اصطلاح خوب و بد می شوند.
اصلا من ـ زور از خوب و بد چیست؟
شادی و غم هم ربطی به قضا و قدر ندارند.
قضا و قدری اصلا وجود ندارد.
شادی و غم پدیده های پسیکولوژیکی اند.
نتیجه انعکاس پدیده های جامعتی اند.
مادرت می میرد
غمت می گیرد
بچه ات از مرگ نجات می یابد
شاد می شوی.
قضا قدر چیه؟
کسی که بدتر از هر خری نیکی و بدی و شادی و غم را به نهاد بشر و قضا وقدر نسبت داده است
حالا به تحقیر چرخ کذایی می پردازد و لاف عقل می زند.
این خرافات باید نقد شوند
و
نه نقل.
پیش شرط سیاسی بودن
فراگیری پیشاپیش تعریف مفاهیم سیاسی است.
سکنه جنقوری
از ساده ترین مفاهیم سیاسی بی خبرند.
حریف برمی دارد مشتی هارت و پورت را به عنوان ترانه منتشر می کند.
لاشخورها می گیرند
و
پالان زندانی سیاسی بر پشتش می نهند
و
سکنه جنقوری
شعار زندانی سیاسی آزاد باید گردد
را عرعر میکنند.
حتما
فردا هم عکسش را در آیینه قمر می بینند و امامی و یا پیامبری ازش می سازند و به عرش اعلی می برند.
ژان ژاک روسو میگه: بجاى كوشش براى نمردن بايد زنده ماندن را آموخت.زندگى كردن فقط نفس كشيدن نيست،زندگى يعنى فعاليت... آن كس كه بيشتر عمركرده آن نيست كه سال زيادترى داشته باشد،بلكه كسى است كه طعم زندگى رابهترچشيده است... فلانى در صدسالگى زيرخاك رفته است ولى از روز تولدمرده بوده است!
رویا
رویا
حرف های این و آن را
مثل طوطی به طور مکانیکی
نقل می کند
بدون اینکه به محتوای شان بیندیشد.
طوطی وشی در شأن انسان نیست.
کوشش برای نمردن = پاسداری از زندگی = وقوف به فوت و فن زنده ماندن
زندگی فقط فعالیت نیست.
ساختار همه چیز دیالک تیکی است.
زندگی
دیالک تیکی از ریاضت و لذت است.
عمر هر کس
فقط در کمیت خلاصه نمی شود
عمر هر کس دیالک تیکی از کمیت و کیفیت است
پرکتیسیسم (عملگرایی)
مکتبی ضد مارکسیستی است.
ضمنا به لحاظ فسفی و متدیکی (اسلوبی) و متدئولوژیکی
ایدئالیستی ـ متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) است.
این مکتب خرکی
دیالک تیک تئوری و پراتیک را تخریب میکند
تئوری را حذف می کند و پراتیک را حفظ میکند و مطلق می سازد.
بدون تئوری
هیچ غلطی نمی توان کرد
فقط می توان عوامفریبی کرد
پرکتیسیسم
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11583
پایان
من ـ زور
به منظور کسی اطلاق می شود
که به عوض اندیشیدن
زور می زند.
درآوردن سوزن از سینه پروانه
موجب پشیمانی منجی نمی شود
بلکه برعکس
موجب شعف خاطر او می شود.
به او رضایت خاطر عمیقی می بخشد.
اگر انسان را محیط شکل می بخشد،
پس محیط باید انسانی شود.
این سخن از مارکس است.
سخنان مارکس
چه بسا طنزند.
روسو و فرانسوی های دیگر
این ادعا را کرده بودند
و
مارکس احتمالا در نقد نظرات أنها
این طنز و تکه را پرانده است.
این طنز
مارکسیستی نیست.
چون محبط کذایی نیست که انسان را شکل می بخشد.
مناسبات تولیدی (زیربنای اقتصادی) حاکم است که انسان ها را شکل می بخشد.
مناسبات تولید
در
محیط معینی برقرار می شوند.
محیط خیلی از کشورها فرقی با هم ندارند
تربیت انسان ها اما تفاوت عظیمی با هم دارند.
انسان آلمان دموکراتیک با انسان المان فدرال
تفاوت عظیمی داشته است
اگرچه محیط هر دو یکی بوده است.
محیط جمهوری خلق چین و تایوان یکی است
ولی انسان های شان تفاوت عظیمی با هم دارند
کار شبانه
مخرب جسم و روح و روان کارگر است.
کار شبانه
کارگر
را
سلب آدمیت می کند.
ریتم طبیعی زندگی اش تار و مار می سازد.
مگر خودت فرقی با بقیه داری
مشد اخوند مسیحی؟
این واکنش هر کس
امری طبیعی است ون ه تهوع آور.
تهوع اور
خریت خود تو ست.
اگوئیسم (خودپرستی)
خصیصه ای طبیعی، غریزی و اله منتار (بنیادی) است.
در شکنجه گاه ساواک
وقتی صدای پای بازجو به گوش می رسید
ترس بر جسم و جان منتظران عذاب می افتاد
و
وقتی می دیدند که منتظر دیگری به بازجویی برده می شود،
نفسی به راحتی می کشیدند و شکر خدا را به جا می آوردند
و
می نشستند و ضجه های او را گوش می داند و شکرشان فزونتر می شد و ترس شان نیز.
محترم بودن پزشک
حتما نباید دال بر شیوع بیماری در جامعه مربوطه باشد.
مردم
قدردان پرشک اند که در صورت بیماری معالجه شان می کند و دردشان کاهش می یابد و دیرتر می میرند.
اگر مردم خردمند باشد
باید بیشتر قدردان عمله و بنا و کشاورز و آسیابان و شاطر و حمال و چوپان و گاو و گوسفند و خر باشند
که حیات را امکان پذیر می سازند.
احترام به معلم
دال بر فرهنگمندی مردم نیست.
احترام به معلم
چه بسا
در سایه ترکه و تحقیر و تخریب و توهین است.
معلم مبلغ زورگوی ترکه به دست ایده ئولوژی طبقات حاکمه است
مدرسه
فرق ماهوی با زندان و شکنجه گاه و میدان اعدام
و
معلم فرق ماهوی با زندانبان و شکنجه گرو جلاد ندارد.
ای بسا کلاس های درس
که ترس گاه اند و نه درس گاه.
بترسید از ستم در حق کسانی که جز خدا فریادرس دیگری ندارند
امام حسین
خود امام حسین
از سردارهای ارتش عمر بوده است
و
هزاران دختر و پسر جوان را به ضرب شمشیر و شلاق برده کرده و در بازرهای مکاره زر فروش کرده است.
حتما به این دلیل
که خدای کذایی
فریادرس آنان نبوده است.
چون مسلمان نبوده اند.
طبقه کارگر
به خدا نیاز ندارد.
طبقه کارگر
سوبژکت طراز نوین تاریخ است و خودش خدا ست.
تازه اگر خدای خدایان نباشد.
هر دو زباله اند.
ایران
فرزانه ای جز توده ای ها نداشته است.
هر کسی یک طرحی در آینده دارد،
ولی نمیداند که؛آیا تا غروب خواهد بود!
لئو تولستوی.
عجب حرفی حریف دارد.
خلایق که سرطان زده نیستند تا عزرائیل پشت در خانه شان خفته باشد و هر لحظه از سوراخ کلید خانه وارد شود و قبض روح کند
دشنه هایتان شکسته باد
سپیده دمان سوسنی می خواهد بروید
نهیب سلاح هایتان خاموش باد
تا آواز پرندگان در باد به سروها برسد
دیوارهایتان ویران باد
تا ظلمت در انبساط درخشان آفتاب فرو بمیرد
هیاهوی تان فراموش باد
تا شاعری دوباره شعری از عشق بسراید
و دست سرخ ستمکارتان کوتاه باد
تا عاشقی
گلی بر گیسوان معشوقه اش بیاویزد
آیلی ژرفی
عجب سؤالاتی.
در دهه های ۴۰ و ۵۰
جلال آل عبا
به عنوان نویسنده ای چپگرا و تحت تعقیب ساواک
جلال و جبروتی جهانگیر داشت
و
زباله هایش چه بسا جزو زباله های ممنوعه محسوب می شدند.
اینکه چرا زباله های جلال آل عبا
تحلیل نشده اند،
اولا
به دلیل فقدان امکانات ازاداندیشی تحت رژیم شاه بوده است.
ثانیا
به دلیل فقر فکری و فلسفی روشنفکران کشور بوده است.
ثالثا
به دلیل آتش بس در مبارزه ایده ئولوژیکی
به بهانه تشکیل جبهه ضد دیکتاتوری شاه بوده است.
تنها تحلیل به درد بخوری که در این سالها با ترس ولرز
آنهم در خارج از کشور
منتشر شده
تحلیل علی اکبر اکبری از زباله های علی شریعتی بوده است.
رابعا
همین سؤال را می توان راجع به زباله های صمد بهرنگی، ساعدی، شاملو و غیره هم کرد.
سکنه جنقوری
فرهنگ هماندیشی ندارند.
مشخصه اصلی شان
تزویر و ریا و تظاهر و تقیه و تملق و تئاتر و توطئه و ترور و تخیل و غیره است.
سکنه این جنقوری
افراد ماسکداری اند.
باطن شان پشت ماسک پنهان از نظرها است.
به همین دلیل پیدا کردن دوست در این طویله محال است
همه دشمن همدیگرند و قربان صداقه همدیگر می روند.
آنتونیو گرامشی
(۱۸۹۱ ـ ۱۹۳۷)
فیلسوف مارکسیست، نویسنده، ژورنالیست، سیاستمدار
از مؤسسین حزب کمونیست ایتالیا
نماینده مجلس ایتالیا (از ۱۹۲۴ تا بازداشتش در ۱۹۲۶)
نگارنده دفاتر ۳۲ گانه زندان که منابع مارکسیستی مهمی اند.
آزادی از زندان در (۲۱ آوریل ۱۹۳۷) و مرگ در پی خونریزی مغزی ۶ روز بعد، در (۲۷ آوریل ۱۹۳۷)
در تشییع جنازه آنتونیوی ۴۶ ساله
فقط برادر و خواهر و شوهر خواهرش اجازه شرکت یافتند.
مارکس ما
نويسنده: آنتونیو گرامشی
برگردان: پارسا نیک جو
آیا ما مارکسیست هستیم؟ آیا چیزی به عنوان مارکسیست وجود دارد؟ هان ای حماقت، تو تنها نیرنگ جاودان هستی.
آیا ما مارکسیست هستیم؟
آیا چیزی به عنوان مارکسیست وجود دارد؟
هان ای حماقت، تو تنها نیرنگ جاودان هستی.
گرامشی
اگر مارکسیسم وجود دارد، طبیعی است که مارکسیست هم وجود داشته باشد.
به همان سان که اگر علم طب وجود دارد، طبیعی است که طبیب هم وجود داشته باشد که آن علم را از آن خود کرده باشد و در روند پراتیک به محک زده باشد، تصحیح و تدقیق کرده باشد و توسعه داده باشد.
ضمنا
حماقت
چرا باید نیرنگ باشد و نه واقعیت؟
بحث بر سر این است که مارکسیسم چیست و طرز و طریق فراگیری و کاربست ان چیست؟
برای فراگیری هر علم و فن باید مفاهیم مربوطه را پیشاپیش فرا گرفت.
کسی که تعریف پروتون و الکترون و اتم و مولکول و عنصر را نمی داند
نمی تواند شیمیست شود
به همان سان هم کسی که تعریف جامعه و نیروهای مولده و مناسبات تولیدی و طبقه و قشر اجتماعی و مبارزه طبقاتی و ماده و روح و سوبژکت و اوبژکت و ... را نمی داند
هرگز نمی تواند مارکسیست باشد
شجاعت ــ نه به مفهوم " کله شقی و بی گدار به آب زدن " ــ ؛ به معنای مقاومت در برابر دشمن و اسرار همرزمان خود را حفظ کردن البته یک مفهوم آرمانی است که در حساب و کتابهای بازاری و دو دوتا چهار تا جائی ندارد
حریف
ما هم گفتیم که شجاعت از مفاهیم ارتجاع عهد بوقی و برده داری و فئودالی است.
ما قبل بورژوایی است.
بورژوازی
محافظه کار و محتاط و کنسرواتیو است.
برای شجاعت تره حتی خرد نمی کند.
حساب و کتاب و دو دو تا چهارتا
نشانه خردگرایی و علمگرایی است.
صدهزار بار بهتر از خریت و ماجراجویی است.
شجاعت
ربطی به مقاومت ندارد.
ایراد اساسی جنقوریان
بی اعتنایی به تعریف مفاهیم است.
کدام اسرار؟
جنگ بر سر چیست؟
الترناتیو مخالفان برای جنقوری چیست؟
در دوره شاه هم
آخوندها و بازاری هاو شعرای هروئینی و لاشخورهای ارتجاعی ـ فئودالی
شیرخوارگان مردم را شیر کردند و به جنگ شیران تا دندان مسلح شاه فرستادند
و
آخر سر انقلاب سفید را شکست دادند و عنگلاب اسلامی کردند.
حالا
نوبت به دختران و زنان رسیده است.
از تفکر بخور و نمیر حتی خبری نیست.
بین ارتجاع حاکم و مخافین آن
به لحاظ جهان بینی کمترین تفاوتی وجود ندارد.
ما با بیش از ۲۰ هزار نفر از این زنان و جوانان هماندیشی کرده ایم.
اگر خرتر از سران جنقوری اسلامی نباشند
خردمندتر از انان هم نیستند.
پیش به سوی روشنگری علمی و انقلابی
به عوض خودفریبی و عوامفریبی
فلسفه پراکسیس؟
چنین خرافه ای وجود ندارد.
پرکسیس
و
یا پراتیک
یکی از مفاهیم فلسفی در گنجینه مفهومی مارکسیسم است.
اثار گرامشی باید تحلیل شوند.
تجلیل الکی و خرکی و خرپرورکی
نباید جای تحلیل مارکسیستی را بگیرد.
ما همین امروز سخنی از او را تحلیل کرده ایم و دیروز سخن دیگری از او را تحلیل کرده بودیم و فردا سخنان دیگری از او را.
و گاهی پشیمانی
تنهادرآوردن سوزن است
از سینه ی پروانه ی غبار گرفته....
گروس عبدالملکیان
من ـ زور مش گروس؟
چرا باید کسی از بیرون کشیدن سوزنی از سینه پروانه ای پشیمان شود؟
این تصور باطلی است.
مش چارلی
قضیه از قرار دیگری بوده است.
زیر ضربه گرفتن تو
به دلیل سمتگیری سیاسی تو به نفع ارتش سرخ بوده است
که در مقاومت در مقابل ارشت خوناشام فاشیسم
از سر تا پایش خون می چکید.
فقط تو نبوده ای که زیر ضربه رفته ای.
آنتی کمونیسم به سرکردگی ابلهی به نام مش کارتی
هر رهگذری را حتی
انگ کمونیست زده و تحقیر و تخریب و تبعید و اعدام کرده است.
محصلین
تقصیر ندارند.
چون هنوز فرصت بازاندیشی خرافات مدرسی را ندارند.
طوطی وشی
اما
چیز دیگری است
که
امروزه گلوبالیزه شده است.
همه
خرافات شعرا و نویسندگان و علما و فلاسفه و هنرپیشضه ها و لاشخورها و مشاهیر دیگر را
بی کمترین تأملی
نشخوار می کنند.
وقتی هم خرافه را تحلیل می کنی
دشنام می دهند.
خیال میکنند که تحلیلگر
قصد خودنمایی دارد
و
نه روشنگری.
خیلی ها حتی به سخره می گیرند:
مثلا می فرمایند:
خوب رونویسی کرده ای.
حرف های قشنگی اند.
بعضی ها حتی به جنون متهم میکنند:
داروهای روانی ات را به موقع بخور
ممکن است که سکته کنی.
چرا؟
اخلاق حاکم
اخلاقی است که شب و روز تبلیغ می شود و با تعقیب و تازیانه و تهدید و ترور
به اعضای طبقات اجتماعی دیگر دیکته می شود.
مثلا رعایت حجاب
یکی از گشتاورهای اخلاقی فئودالی ـ روحانی ـ شیعی است.
اخلاق طبقه حاکمه است.
اگر جنقوری اسلامی سرنگون شود
و
طبقه حاکمه دیگری روی کار آید،
اخلاق حاکم عوض خواهد شد
ولی
اعضای جامعه اخلاق طبقاتی خاص خود را کماکان حفظ خواهند کرد.
آیا ما مارکسیست هستیم؟
آیا چیزی به عنوان مارکسیست وجود دارد؟
هان ای حماقت، تو تنها نیرنگ جاودان هستی.
گرامشی
اگر مارکسیسم وجود دارد، طبیعی است که مارکسیست هم وجود داشته باشد.
به همان سان که اگر علم طب وجود دارد، طبیعی است که طبیب هم وجود داشته باشد که آن علم را از آن خود کرده باشد و در روند پراتیک به محک زده باشد، تصحیح و تدقیق کرده باشد و توسعه داده باشد.
ضمنا
حماقت
چرا باید نیرنگ باشد و نه واقعیت؟
بحث بر سر این است که مارکسیسم چیست و طرز و طریق فراگیری و کاربست ان چیست؟
برای فراگیری هر علم و فن باید مفاهیم مربوطه را پیشاپیش فرا گرفت.
کسی که تعریف پروتون و الکترون و اتم و مولکول و عنصر را نمی داند
نمی تواند شیمیست شود
به همان سان هم کسی که تعریف جامعه و نیروهای مولده و مناسبات تولیدی و طبقه و قشر اجتماعی و مبارزه طبقاتی و ماده و روح و سوبژکت و اوبژکت و ... را نمی داند
هرگز نمی تواند مارکسیست باشد
مگر خودشان
لات و لاشخور و جانی و جلاد نیستند؟
مگر خودشان لیاقت اداره طویله ای را دارند؟
کبوتر با کبوتر
باز با باز
کند همچنس با همجنس پرواز
ازدواج
در این دور و زمانه
فاقد اکتوئالیته است
نامعاصر است.
نشانه خریت است.
ازدواج
محکوم به شکست است.
ازدواج
یا
به طلاق
منتهی می شود
و
یا
به باتلاق
پدرم می گفت:
وقتی پای پول در بین باشد،
خلایق
به هر اخلاقی پشت می کنند.
فرنگی
به پدرت بگو:
اخلاق
چیزی طبقاتی است.
هر طبقه اجتماعی
اخلاق خاص خود را دارد.
اخلاق حاکم در هر جامعه
هم
اخلاق طبقه حاکمه است.
جنگ در جنقوری اسلامی
ضمنا
جنگی اخلاقی است:
جنگ بین اخلاق طبقات اجتماعی مختلف است.
ضمنا
پول
کالا ست.
پول کالای کالاها ست.
کالا
نتیجه کار فیزیکی وفکری بشر است
به همین دلیل
پرستیده می شود.
فتیشیسم کالایی.
کالاپرستی مترقی تر از خداپرستی است.
کالاپرستی
به معنی پرستش ماهیت انسانی خلاق خود
است.
انقلاب ملی
مفهومی
عوامفریبانه و عامیانه است.
انقلاب رهایی بخش ملی
در مستعمرات صورت گرفته است.
جنقوری اسلامی
مستعمره نبوده و نیست.
انقلاب رهایی بخش ملی
محتوای ضد استعماری و ضد برده درای و ضد فئودالی داشته است
انقلاب
همیشه و همه جا
طبقاتی است.
مثلا
انقلاب برده داری تحت رهبری حضرت محمد
انقلاب فئودالی
انقلاب بورژوایی
مثلا
انقلاب کبیر فرانسه
انقلاب پرولتری ( سوسیالیستی)
مثلا انقلاب اکتبر
انقلاب ملی ـ دموکراتیگ (یعنی انقلاب ضد مستعمراتی ـ ضد فئودالی)
مثلا انقلاب چین تحت رهبری حزب کمونیست چین.
مثلا
انقلاب ملی ـ دموکراتیک ویتنام معروف به جنگ ویتنام
تحت رهبری حزب کمونیست ویتنام
چون دوستم بهم گفت خوش تیپی
مینا
زنان جنقوری به چه چیزهایی دل خوش کرده اند.
همین حرف را می توان راجع به کف همانجا هم که ایستاده ای و به معجرهای خانه هم
گفت:
خیلی شیک اند
تا کسی رو نگیرن، نمیتونه درک کنه که این "اظهار پشیمونی نکردن" چقدر جرئت میخواد.
شجاعت یعنی فقط خودت. یعنی یلدا...
یلدا_آقافضلی
من ـ زور از شجاعت چیست؟
شجاعت از مفاهیم عهد بوقی است.
شجاعت از سجایای اخلاقی اشراف برده دار، فئودال و روحانی (آل عبا) است.
امام حسین مظهر شجاعت بود و امام حسن مظهر احتیاط.
کدام یکی شان خردمند بود؟
ابراز پشیمانی چه فرقی ماهیتا با مقاومت و سماجت کذایی دارد؟
گالیله
در دادگاه تفتیش عقاید
توبه کرد و ابراز پشیمانی از اعلام تئوری فیزیکی کرد
خر بود و یا خردمند؟
اگر علیل و ذلیلش می کردند و از تدام بخشیدن به پژوهش علمی و فلسفی محروم می شد،
هنر و شق القمر می کرد؟
در دوران جاهلیت ک میرفتم حرم امام رضا یادمه مردونه زنونه جدا بود و هعی ما فوقش مثه زامبیا همو هُل میدادیم و چادر ب کمرمون میبستیم و چنتایی رو زخمی میکردیم ک برسیم ب ضریح اینجا چرا جدا نیست از هم شیعیان باغیرت
مرلین
آیین تشیع
آیین تقیه و تزویر و ریاست
تنها چیزی که ندارد
پرنسیپ (اصولیت) است
این جماعت
زن و نر
در واویلای عاشورا
در مراسم عزاداری
عیاشی می کردند.
تعزیه بهانه ای برای بند تبنان بود.
برای خر کردن جوانان و گسیل به جنگ با صدام
سکس اعلی ارزانی شان می داشتند.
آمار ایتام از چه قراره؟
بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه:
ورود یکی از مداحان به دانشگاه تهران اوج نیهیلیسم است
این خبر که قرار است یکی از مداحان وارد دانشگاه تهران شود، اوج نیهیلیسم و بیاعتقادی به حقیقت و ارزشهای فرهنگی و اوج خودبنیادی و اوج این تصور باطل است که ما میتوانیم حقیقت را تولید کنیم
مداح
صدهزاربار عالم تر و عاقل تر از بیژن عبدالکریمی است
که
معنی نیهلیسم را نمیداند
و
از فرط خریت
تحت اللفظی معنی میکند
در جنقوری جهل و جنون
نه زندانی سیاسی وجود دارد
و
نه آزاد سیاسی
فقط هارت و پورت گر وجود دارد.
من ـ زور سیمرغ از اقتصاد چیست؟
همان اقتصادی که مال خر است؟
فرق جهان بینانه سیمرغ با سیدعلی چیست؟
سیستمی ک هسیمرغ خواهانش است
چه فرقی با سیستم سیدعلی دارد؟
اصلا در این جنقوری جهل و جنون
کسی یافت می شود که سیاسی باشد؟
زنانی که بهترین قلب ها را دارند؛ همیشه با بدترین نوع مردان ملاقات می کنند
ماری
زن = نر
قسم به قبر قمر
زنان با نران از هیچ لحاظ و نظر
تفاوتی ندارند.
هندوانه زیر بغل زنان و یا نران چپاندن نشانه نادانی و نادان پروری است.
من ـ زور از قلب خوب و مرد بد چیست؟
به عوض انتشار خرافات
قصه های کودکان را بخوانید که ما برای تان لینک داده ایم
دنبال چیستید؟
کشتید ما را.
طوطی وش
یعنی کسی که مثل طوطی حرف های این و آن را تکرار می کند.
بدون اینکه به صحت و سقم آنها بیندیشد.
۹۹ در صد مردم
طوطی وش اند.
چه بسا رونویسی هایی که از حرف های دیگران می کنند،
حاوی اشتباهات املایی و انشایی است.
درست بسان طوطی.
ادب را از کی اموختی ؟
گفت از بی ادبان .
مسلمانان ادب را از کی اموختن ؟
۱ - سوره ممد ایه ۱۲
إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ
ترجمه : البته خدا آنان را که ایمان آورده و نیکوکار شوند در بهشتی که زیر درختانش نهرها جاری است داخل گرداند و آنان که به راه کفر شتافتند به تمتّع و شهوترانی و شکمپرستی مانند حیوانات پردازند و عاقبت منزل آنها آتش دوزخ خواهد بود.
۲- سوره جمعه ایه ۵
مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا ۚ بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ ۚ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ
ترجمه :وصف حال آنان که علم تورات بر آنان نهاده شد (و بدان مکلف شدند) ولی آن را حمل نکردند (و خلاف آن عمل نمودند) در مثل به حماری ماند که بار کتابها بر پشت کشد (و از آن هیچ نفهمد و بهره نبرد)، آری مثل قومی که حالشان این است که آیات خدا را تکذیب کردند بسیار بد است و خدا هرگز ستمکاران را (به راه سعادت) رهبری نخواهد کرد.
۳-سوره مایده ایه ۶۰
قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَٰلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ ۚ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ ۚ أُولَٰئِكَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضَلُّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ
ترجمه : بگو (ای پیغمبر): آیا شما را آگاه سازم که کدام قوم را نزد خدا بدترین پاداش است؟ کسانی که خدا بر آنها لعن و غضب کرده و برخی از آنان را به بوزینه و خوک مسخ نموده و آن کس که بندگی طاغوت (شیطان) کرده. این گروه را (نزد خدا) بدترین منزلت است و آنها گمراهترین مردم از راه راستند.
۴- سوره اعراف ایه ۱۷۶
وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَٰكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ ۚ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ۚ ذَٰلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا ۚ فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ
ترجمه : و اگر میخواستیم به آن آیات او را رفعت مقام میبخشیدیم، لیکن او به زمین (تن) فروماند و پیرو هوای نفس گردید، و در این صورت مثل و حکایت حال او به سگی ماند که اگر بر او حمله کنی و یا او را به حال خود واگذاری به عوعو زبان کشد. این است مثل مردمی که آیات ما را بعد از علم به آن تکذیب کردند. پس این حکایت بگو، باشد که به فکر آیند.
۵ سوره قلم ایه ۱۳
عُتُلٍّ بَعْدَ ذَٰلِكَ زَنِيمٍ
ترجمه : با این همه عیب، باز متکبر است و خشن با آنکه حرامزاده و بیاصل و نسب است.
یک الله ی که این همه بی ادب و فحاش است ، از پیروانش دیگر تقاضای بیشترنکنیم .
خواندم، مرا آته ئیست ساخت؟
این کتاب را بخوان
زندگی ات را تغییر می دهد.
حریف
جمله اول حریف
به لحاظ دستور زبان فارسی غلط است.
ویرایش و تصحیح:
خواندن کتابی سبب شد که من آته ئیست شوم.
قبلا ته ئیست بوده ای؟
مطمئنی؟
آته ئیست ها
اصلا
سواد ندارند تا کتاب بخوانند و آته ئیست شوند.
حرف زدن حتی بلد نیستند.
بیسواد که نمی تواند ته ئیست باشد.
چه رسد به اینکه بتواند کتاب بخواند و آته ئیست شود.
تئولوژی
سومین پلکان شناخت و شعور بشری است.
این کتاب را بخوان
زندگی ات را تغییر می دهد.
حریف
کتاب خواندن که زندگی کسی را تغییر نمی دهد.
اصلا من ـ زور جماعت بیسواد از زندگی چیست و هارت و پورت شان از کدام کتاب است؟
برای تحول طرز زندگی
زیربنای اقتصادی جامعه باید عوض شود.
طبقات حاکمه باید تعویض شوند.
فرم مالکیت بر وسایل تولید
باید عوض شود.
ما این آیات قران را تحلیل خواهیم کرد.
منظور از هنر چیست و هنرمند کیست؟
هنر
یکی از فرم های شناخت و شعور بشری است.
هنر ابتدایی ترین فرم شناخت و شعور بشری است که نخست توسط فرم اساطیری و بعد توسط فرم مذهبی و بعد توسط فرم فلسفی شناخت و شعور
نفی دیالک تیکی شده است.
یعنی جنبه های مثبت و حیاتمندش حفظ شده و توسعه داده شده و جنبه های منفی و مرده اش نقد و حذف شده است.
هنرمند
یکی از اعضای قشر روشنفکر است.
روشنفکران
حتما نباید مترقی و خلقی و انقلابی باشند.
هر طبقه اجتماعی روشنفکران خاص خود را دارد و در نتیجه هنر و هنرمندان خاص خود را دارد.
همین روحانیت
روشنفکریت اشراف برده دار و روحانی و اشراف فئودال و روحانی و امروزه بورژوازی سنتی و حتی امپریالیستی انست.
هنر که تحفه نطنز نیست و هنرمند که رسالت انقلابی و تاریخی ندارد تا شق القمر کند.
اثر هنری به شرطی هنری است
که خودجوش باشد و نه آگاهانه و مصلحتی و حساب شده.
شعری که اگاهانه سروده شده باشد، یا زباله است و یا در بهترین حالت شعار است.
فروغ فرخزاد
اشعار کسرایی را
شعر محسوب نمی دارد.
شاعر بسته به تعلقات طبقاتی اش
شعر می سراید و چه بسا از محتوای جامعتی و معرفتی ـ نظری شعرش بی خبر است.
آثار هنری همه خودپو و خودجوشند.
در غیر اینصورت هنری نیستند.
محتوای طبقاتی آثار هنری
پس از تحلیل مارکسیستی شان روشن می شود.
میخواستم به حقیقت برسم . میخواستم از این جهان سراسر دروغ بیرون بزنم . جهانی که در آن حقیقت را از زبان هیچکس نمیتوان شنید .
تنهایی من از دیگران نبود ، از خودم بود
فرانتس کافکا
کافکا و مریدش هدایت
هر دو خر اند و نمی دانند که حقیقت چیست.
خر نمی تواند به حقیقت برسد.
پیش شرط کشف حقیقت
خردگرایی است ونه خردستیزی.
معلوم نیست که به چه رسیده اند و خیال می کنند که حقیقت است.
ضد حقیقت که دروغ نیست.
ضد دروغ هم نه حقیقت بلکه راست است.
ای بسا راست که ضد حقیقت است
و
ای بسا دروغ که حقیقت است.
حقیقت چیست
ای جماعت طوطی وش؟
نه.
خلایق اصلا نمی اندیشند.
خلایق خیال می کنند که می اندیشند.
چه بسا خیالبافی را تفکر می انگارند:
امشب از فرط فکر خوابم نبرد.
تفکر هنر است و باید فراگرفته شود.
مثال:
بدون فراگیری پیشاپیش تعریف استاندارد و علمی مفاهیم
نمی توان اندیشید و اندیشه ای را فهمید
به همین دلیل
کسی مطالب ما را نمی خواند.
ما برای خودمان می نویسیم
تا به تمرین تفکر بپردازیم
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر