میم حجری
مقدمه اول
شناخت
علم
علم
در اثر افزایش تجارب نسل ها دقت و وسعت بیشتری کسب می کند.
آریانپور
از این حقیقت امر
نتیجه می گیرد
که
علم شناختی متغیر و نسبی است.
آریانپور
آریانپور
در این جمله
دیالک تیک تئوری و پراتیک
را
به
شکل دیالک تیک شناخت علمی و پیاده کردن عملی بسط و تعمیم می دهد.
ولی
این دیالک تیک را وارونه می سازد.
نقش تعیین کننده
در
دیالک تیک پراتیک و تئوری
از آن پراتیک است.
آریانپور
اما شناخت علمی (تئوری) را مقدم بر کردوکار عملی می پندارد.
علم
در
روند عمل و در اثر عمل پدید آمده است.
دیالک تیک علم و عمل
از
دیرآشناترین دیالک تیک ها ست.
مذهبی جماعت
هم
با آن آشنا هستند.
ولی
علم و عمل
را
تحریف می کنند:
عبادت و شکر و فقه
را
علم،
فقیه
را
عالم
و
احسان و انفاق و خمس و زکات و حج و جهاد و غیره
را
عمل
می پندارند.
۳
فرمولبندی آریانپور دقیق و درست نیست:
شناخت علمی
در
عمل
بر واقعیت عینی منطق نمی شود.
شناخت علمی و خرافی
به
محک عمل زده می شود.
مثال:
شناخت شیمیایی بر آن است که آب از ترکیب دو اتم هیدروژن با یک اتم اکسیژن تشکیل یافته است.
برای کشف حقیقت این ادعا،
یک مولکول گاز هیدروژن را با نیم مولکول گاز اکسیژن قاطی می کنیم و با تشکیل یک مولکول آب به صحت آن (به حقیقت آن) پی می بریم.
پراتیک
هم
زادگاه تئوری
است
و
هم
محک عینی برای تعیین حقیقت و صحت آن است.
۴
نتیجه گیری آریانپور اما چیز دیگری است که ما کشف و افشا کرده ایم:
علم
هم
نسبی
است
و
هم
مطلق.
به زبان مارکس
علم
دیالک تیکی از نسبی و مطلق است.
۵
علم و عمل رابطه دیالک تیکی با هم دارند.
لازم و ملزوم چیست؟
۷
آریانپور بالاخره به زبان غیر فلسفی
به دیالک تیک اندیشه و عمل اعتراف می کند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر