باب اول
در عدل و تدبیر و رأی
حکایت نوزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۴۷ ـ ۴۸)
بخش دوم
۱
چو دستی نشاید گزیدن، ببوس
که با غالبان، چاره زرق است و لوس
معنی تحت اللفظی:
اگر قادر به نیش زدن بر کسی نیستی، بوس بزن.
مغلوبین باید نسبت به غالبین تزویر و چاپلوسی کنند.
سعدی
در این بیت شعر،
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
را
به
شکل دیالک تیک غالب و مغلوب بسط و تعمیم می دهد و شیوه رفتار را بر حسب تناسب قوا تعیین می کند:
اگر تناسب قوا به نفع تو ست، بگز و
اگر برعکس بود، ببوس!
سعدی
ضمنا
رهنمود عام و کلی در رابطه با غالبان صادر می کند که بر زرق و سالوس مبتنی است.
نه اصولیتی، نه پرنسیپی!
ریا و تزویر و تظاهر،
نسخه از پیش آماده برای رهائی است.
به عمق وحشتناک این بیت شعر باید توجه کرد.
سیاه و سفید دیدن چیزها، پدیده ها و سیستم ها (انسانها) همین است.
دست طرف مقابل را یا باید گزید و یا باید بوسید.
شق ثالثی متصور نیست.
رهنمودهای تربیتی سعدی به درد همبودهای میمونی می خورند
و
نه به درد همبودهای انسانی.
میمون ها اگر زورشان به میمون گردن کلفت نرسد،
به لیسیدن ماتحتش می پردازند و اگر زورشان رسید، لت و پارش اش می کنند و می خورند.
بوسیدن دست نیز نه بوسیدن، به معنی حقیقی کلمه،
بلکه بوسیدنی است آلوده به زرق و ریا.
این شیوه برخورد و رفتار در جامعه سعدی پس از هفتصد سال همچنان رواج فراگیر دارد.
یاد فروغ فرخزاد جامعه شناس به خیر:
وقتی که رویت را می بوسند،
در ذهن خود طناب دار تو را می بافند.
جهانی که سعدی طلب می کند،
نه جهان بنی آدمی است که «اعضای یکدیگرند و از یک گوهرند»،
بلکه جهان توحش و بربریت بی غل و غش است:
نه خردی در کار است و نه معیاری،
نه هنجاری در کار است و نه اصولیتی.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر