لطایف
الملل
برگردان
شین
میم شین
۲۸
از
حریفی پرسیدند:
«مؤمن
بی غل و غش
به
چه
کسی
اطلاق
می شود؟»
گفت:
«مؤمن
بی غل و غش
به
کسی
اطلاق
می شود
که
اگر
ببیند زنی دارد در آب غرق می شود،
با
خود
می گوید:
من
نباید خودم را به آب بزنم و نجاتش بدهم.
چون
در
آن
صورت
چشمم
به اندام لخت او می افتد
و
مرتکب
معصیت می شوم.»
۲۹
چینی
بی چیزی
را
قاضی
شرع
محکوم
کرده بود
و
برای
قطع دستش
به
محل
اجرای حکم می بردند.
رفیقش
پرسید:
«چی
دزدیده ای که می خواهند دستت را قطع کنند؟»
گفت:
«هیچی.
فقط
یک تکه ریسمان.»
رفیقش
حیرت زده گفت:
«برای
یک تکه ریسمان در این طویله دست می برند؟»
گفت:
«آره.
از
بدشانسی
من،
ریسمان
به گردن گوساله ای بسته شده بود.»
۳۰
در
یکی
از مداین ژاپن
که
امروزه
توکیو نامیده می شود،
گربه
ای بود که به مردی تعلق داشت.
روزی
چند گنجشک از جلوی خانه می گذشتند.
گربه
پرید تا بگیرد.
گنجشک
ها اما سریعتر می پریدند و موفق نشد.
گربه
داد شد:
«لعنت
بر هرچه پرنده است.»
صاحبش
شنید و داد زد:
«حیوان
نکبت.
حالا
شروع کرده ای حرف های آدم ها را بزنی.
وایستا
تا بگیرم و خفات کنم.»
گربه
معصومانه
گفت:
«من؟
من
اصلا
حرفی
نزدم.»
۳۱
در
جنگل های شهر بمبای هند
شکارچی
ئی
را
ببری
گرفته
و
می
برد
تا
با
توله
هایش
نوش
جان کند.
پسر
شکارچی
تفنگ
به دست
خود
را
به
ببر
رساند
و
نشانه گرفت.
شکارچی
داد زد:
«پسرم
به پاهاش بزن.
پوستی
که سوراخ داشته باشه،
به
زحمت
می
توان
به
نصف
قیمت فروخت.»
۳۲
مرد
خودخواهی در شهر هوان به رفیقش گفت:
«بیا همه
چیز را عادلانه با هم قسمت کنیم:
من
روی تخت فنری تو بخوابم
و
تو
روی
پالتوی من بخوابی.
وقتی
از کوه بالا می رویم،
تو
پشت
سرم می آیی و هلم می دهی.
وقتی
از کوه پایین می آییم،
من
پشت
سرت می آید و از شانه هایت می گیرم.
اگر
تو
ازدواج
کردی،
من با
همسرت می خوابم.
اگر
من
ازوداج
کردم
من با
همسرم می خوابم.
اگر
به
عهد
خود وفا کنی،
من
پس از
تو می میرم
و
اگر
من به
عهدم وفا نکنم،
تو
قبل
از من می میری.»
ادامه
دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر