تحلیلی
از شین میم شین
عجب
از لطف تو ای گل که نشستی با خار
ظاهرا
مصلحت وقت در آن می بینی
·
معنی تحت اللفظی:
·
از لطف تو در شگفتم که با خار همنشین شده ای.
·
شاید مصلحت دور و زمانه را در همین
همنشینی دیده ای.
1
عجب
از لطف تو ای گل که نشستی با خار
ظاهرا
مصلحت وقت در آن می بینی
·
تفاوت سعدی خردگرا با حافظ خردستیز در همین بیت آشکار می
گردد:
·
در قاموس سعدی هستی جولانگاه دیالک تیک عینی است:
گل و خار و گنج و مار و زشت و زیبا با هم اند.
·
در قاموس حافظ همبائی گل و خار حیرت انگیز است.
·
خواجه که در هر فرصتی از محک تجربه
برای تمیز خادم از خاین دم می زند، به تنها چیزی که اعتنائی ندارد، تجربه عینی همبائی گل
و خار است.
·
خردستیزی و دیالک تیک ستیزی هم همیشه با هم اند.
2
عجب
از لطف تو ای گل که نشستی با خار
ظاهرا
مصلحت وقت در آن می بینی
·
منظور خواجه در این بیت، احتمالا همنشینی یکی از اعضای طبقه
حاکمه با یکی از اعضای اوپوزیسیون ضد فئودالی است:
·
خواجه دوئالیسم طبقه حاکمه و توده
را به شکل دوئالیسم گل و خار بسط و تعمیم می دهد و از همنشینی گل با خار حیرت می
کند.
·
ضمنا برای جا خالی دادن و یا برای
تخریب همنشینی گل و خار،
اعلام می دارد که مصلحت دور و زمانه را گل در آن دیده که با خار همنشین شده است.
صبر
بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم
عاشقان
را نبود چاره بجز مسکینی
باد
صبحی به هوایت ز گلستان برخاست
که
تو خوشتر ز گل و تازه تر از نسرینی
·
معنی تحت اللفظی:
·
به هوای تو از گلستان باد صبحی برخاست.
·
برای اینکه تو خوشتر از گل و تازه
تر از نسرین هستی.
1
·
خواجه پس از ابراز حیرت، هندوانه زیر بغل گل (اعضای طبقه
حاکمه) می دهد و او را خوشتر از گل و تازه تر از نسرین قلمداد می کند.
·
مقایسه طبقه حاکمه و توده با گل و خار فرمی از ناتورالیزاسیون
پدیده های اجتماعی است که خواجه از سعدی و غیره آموخته است.
2
·
کسب و کار فلاسفه بورژوائی واپسین از
قبیل شوپنهاور و نیچه و غیره نیز همین است:
·
شوپنهاور شیوه همزیستی گله ددان و
درنده ها را برای انسان ها سرلوحه و سرمشق قرار می دهد.
·
بزعم او به همان سان که در گله گرگ
ها، یکی از آنها سردسته
بی چون و چرا ست، در جامعه هم باید هیتلری، پینوچه ای، لاشخوری سردسته بی چون و
چرا باشد و هم مطیع گوش به فرمان او باشند.
شیشه
بازی سرشکم نگری از چپ و راست
گر
بر این منظر بینش نفسی بنشینی
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر لحظه ای در مردمک چشمم بنشینی، شعبده بازی اشکم را با
گوی و ساغر از چپ و راست می بینی.
·
خواجه با این بیت، اخلاص طبقاتی خود را به اعضای طبقه
حاکمه (گل) ابلاغ می کند تا هم بر زخم نیشتر انتقادش (حیرت از همشنینی گل با خار)
مرهم نهد و هم زمینه را برای انتقاد صریحتر، دقیقتر و روشنتر آماده سازد:
سخنی
بی غرض از بنده مخلص بشنو
ای
که منظور بزرگان حقیقت بینی:
«نازنینی
چو تو پاکیزه دل و پاک نهاد
بهتر
آن است که با مردم بد ننشینی!»
·
معنی تحت اللفظی:
·
تو که مقبول و محبوب بزرگان حقیقت بین هستی، اندرز خالی
از غرضی از بنده مخلصت بشنو:
·
«نازنین پاکدل و پاکنهاد همچون تو بهتر است
که از همشنینی با بدان بپرهیزد.»
·
اکنون هم برداشت ما و تحلیل ما تأیید می شود و هم اندرز انتزاعی
خواجه در ابیات پیشین از صراحت گذرانده می شود.
·
اکنون می توان حدس زد که مخاطلب
خواجه کیست:
1
سخنی
بی غرض از بنده مخلص بشنو
ای
که منظور بزرگان حقیقت بینی:
·
مخاطب خواجه از اعضای عالیرتبه هیئت حاکمه است.
·
در غیر این صورت نمی توانست «منظور بزرگان حقیقت بین» باشد.
2
«نازنینی
چو تو پاکیزه دل و پاک نهاد
بهتر
آن است که با مردم بد ننشینی!»
·
مخاطب خواجه ضمنا نازنینی پاکدل و پاکنهاد است.
·
در همین مفاهیم «پاکدل و پاکنهاد» از تئوری بنیاد نیک و
بد، پاک و پلید خواجه پرده برمی افتد.
·
تئوری بنیاد نیک و بد سعدی بعد حافظ تئوری فاشیستی ـ فوندامنتالیستی زیانبار
و خطرناکی است.
·
در این تئوری هم جنایات فاشیستی تئوریزه
و توجیه می شوند و هم جنایات فوندامنتالیستی.
·
مراجعه کنید به تئوری فاشیستی نیک
و بد در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
3
«نازنینی
چو تو پاکیزه دل و پاک نهاد
بهتر
آن است که با مردم بد ننشینی!»
·
خواجه در این بیت، به تقلید از سعدی، دیالک تیک طبقه
حاکمه و توده را به شکل دوئالیسم نیک بنیاد و بد بنیاد و یا پاکنهاد و پلیدنهاد بسط
و تعمیم می دهد و توصیه می کند که این دوئالیسم بنیادی و مادر زادی رعایت شود:
·
اعضای طبقه حاکمه از همنشینی با روشنگران
انقلابی خادم خلق پرهیز کنند.
تو
بدین نازکی و سرکشی ای شمع چگل
لایق
بندگی خواجه جلال الدینی
·
معنی تحت اللفظی:
·
تو با این نازکی و سرکشی ای چراغ چگل، لایق بندگی خواجه
جلال الدین هستی.
·
اکنون مخاطب خواجه بهتر معرفی می شود:
·
مخاطب خواجه کسی است که به دلیل نازکی وسرکشی شمع واره
اش لیاقت بندگی خواجه جلال الدین را دارد.
·
تفکر ارتجاعی خواجه در همین معیار
ارزشی اش عربده می کشد:
·
انسان های ایدئال خواجه در بهترین حالت
باید بنده و سرسپرده
خوانین و سلاطین قلدر فئودالی گردند و نه افرادی آزاد، خوداندیش و خود مختار.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر