تحلیلی
از شین میم شین
در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز اینقدر که رقیبان تندخو داری
در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز اینقدر که رقیبان تندخو داری
·
معنی تحت اللفظی:
·
نسبت به خوی و
خصال و شکل و شمایل تو نمی توان حرفی زد.
·
تنها حرفی که می توان زد، این است که رقیبان بد خوی و بد
اخلاق و خشمگین داری.
1
در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز اینقدر که رقیبان تندخو داری
در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز اینقدر که رقیبان تندخو داری
·
خواجه در این بیت دیالک تیک عاشق ـ رقیب ـ معشوق را به
خدمت می گیرد، تا به مثابه عاشقی چاپلوس و تملق گو به منبر رود و ضمن ایدئالیزه
کردن خوی و خصال و شکل و شمایل معشوق، رقیبان همان معشوق را تحقیر و تخریب کند و
از رنجی سخن گوید که از این بابت می برد.
2
در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز اینقدر که رقیبان تندخو داری
در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز اینقدر که رقیبان تندخو داری
·
کسی که کسب و کار اصلی اش حمله به تزویر و تظاهر و ریا و
دروغ این و آن است، از قضای روزگار خود مزور، متظاهر، ریاکار و دروغگوی تمام عیار
است.
·
چون هر خواننده خود اندیشی از خود
می پرسد:
·
«معشوقی که تجسم مطلق شمایل مطبوع است، چرا،
به چه دلیل و چگونه می تواند مراقبین بد خلق و بد خوی و بد اخلاق و خشن و خشمگین
داشته باشد؟»
·
برای اینکه مراقبین معشوق کذائی از آسمان نازل نمی شوند
تا معشوق در گمارش آنها مسئولیتی نداشته باشد و بی اراده و بی اختیار باشد.
·
مراقبین معشوق کذائی را یا مشاورین
او تعیین می کنند و تعلیم می دهند و یا خود او شخصا تعیین می کند و تعلیم می دهد.
·
رقیبان خواجه امروز هم وجود دارند
و نام بادی گارد و یا محافظ شخصی به دوش می کشند.
·
بررسی دیالک تیک معشوق و رقیب،
قلدر و بادی گارد به همین دلیل بی هوده نیست.
3
در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز اینقدر که رقیبان تندخو داری
در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز اینقدر که رقیبان تندخو داری
·
خواجه که بیشک برای زن و بچه خود مراقب و محافظ تعیین
کرده و تعلیم داده، آخرین کسی است که از این دیالک تیک معشوق و رقیب بی خبر باشد.
·
سؤال ولی این است که چرا خواجه به روی خود نمی آورد و از
عیب، حسن می سازد و به خورد خلایق خرفت و خر می دهد؟
4
در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز اینقدر که رقیبان تندخو داری
در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز اینقدر که رقیبان تندخو داری
·
این کرد و کار خواجه نیز علت ایدئولوژیکی دارد و بی حساب
و کتاب نیست.
·
شعر (و دیگر فرم های شعور) فقط بظاهر و فقط بنظر ساده
لوحان، چیزی تصادفی و تفننی است تا هر کس به میل خود آن را معنی کند و خوش باشد.
·
شعر و هر اثر هنری ـ حتی اگر بطور خودپو
(و نه آگاهانه) سروده و یا تشکیل شده باشد
ـ حامل عناصر
ایدئولوژیکی و طبقاتی مستور معینی است.
·
شعر و رمان و نقاشی و تندیس و
تئاتر و غیره خنثی و بی طرف فقط در عالم خیال وجود دارد و نه در عالم رئال.
·
هر شعر جوهری از ایدئولوژی دارد و
ایدئولوژی پدیده ای طبقاتی است.
5
در
آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز اینقدر که رقیبان تند خو داری
جز اینقدر که رقیبان تند خو داری
·
در حرکات و سکنات و رفتار و کردار رقیب
و بادی گارد، در هر صورت ماهیت معشوق و قلدر بازتاب می یابد.
·
دیالک تیک معشوق و رقیب و یا دیالک
تیک قلدر و بادی گارد اتفاقا در جوامع ماقبل سرمایه داری از استتار بمراتب اندکی
برخوردار است.
·
تیمور لنگ و سعد ابن زنگ در ملأ
عام گردن می زنند و نوباوگان خلق را به بردگی می برند.
·
احتیاط نسبی خواجه در فرمولبندی
این بیت نیز به همین دلیل است.
·
خواجه از جنایات معشوق کذائی بهتر
از هر کس با خبر است.
·
کنیزکان و غلامانی که خود خواجه در
خانه دارد، کنیز و غلام مادر زاد نبوده اند، بلکه بوسیله همین معشوق های صاحب
«شمایل مطبوع» و به ضرب و شتم و حتی قتل پدر و مادر آنها سلب آزادی و آدمیت شده
اند.
6
در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز اینقدر که رقیبان تند خو داری
در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز اینقدر که رقیبان تند خو داری
·
برخورد سعدی در این زمینه رئالیستی تر است.
·
برادر سعدی بقال بد بختی بوده که
بوسیله چماق بدستان قلدر سعد بن زنگی دار و ندارش تصاحب می شود.
·
سعدی از مشاهده حال و روز ترحم انگیز برادر بیچاره و اهل
و عیال ذلیل گشته اش منقلب می شود و شخصا شکایت به شخص شخیص معشوق می برد.
·
واکنش معشوق نسبت به توضیحات تراژیک
سعدی مزاح و تفنن و تبسم و لبخند بوده است.
·
طبقه حاکمه فئودالی ممر در آمد دیگری
جز تصاحب قدرمنشانه و زورگویانه دار و ندار این و آن نداشته است.
·
کدام شمایل مطبوع؟
·
کدام خلق و خوی ایدئال؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر