۱۳۹۳ شهریور ۱۲, چهارشنبه

مقوله «رقیب» در آثار خواجه شیراز (61)

تحلیلی از شین میم شین 

در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز اینقدر که رقیبان تندخو داری

·        معنی تحت اللفظی:
·        نسبت به  خوی و خصال و شکل و شمایل تو نمی توان حرفی زد.

·        تنها حرفی که می توان زد، این است که رقیبان بد خوی و بد اخلاق و خشمگین داری. 


1
در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز اینقدر که رقیبان تندخو داری

·        خواجه در این بیت دیالک تیک عاشق ـ رقیب ـ معشوق را به خدمت می گیرد، تا به مثابه عاشقی چاپلوس و تملق گو به منبر رود و ضمن ایدئالیزه کردن خوی و خصال و شکل و شمایل معشوق، رقیبان همان معشوق را تحقیر و تخریب کند و از رنجی سخن گوید که از این بابت می برد.


2
در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز اینقدر که رقیبان تندخو داری

·        کسی که کسب و کار اصلی اش حمله به تزویر و تظاهر و ریا و دروغ این و آن است، از قضای روزگار خود مزور، متظاهر، ریاکار و دروغگوی تمام عیار است.
·        چون هر خواننده خود اندیشی از خود می پرسد:
·        «معشوقی که تجسم مطلق شمایل مطبوع است، چرا، به چه دلیل و چگونه می تواند مراقبین بد خلق و بد خوی و بد اخلاق و خشن و خشمگین داشته باشد؟»  

·        برای اینکه مراقبین معشوق کذائی از آسمان نازل نمی شوند تا معشوق در گمارش آنها مسئولیتی نداشته باشد و بی اراده و بی اختیار باشد.
·        مراقبین معشوق کذائی را یا مشاورین او تعیین می کنند و تعلیم می دهند و یا خود او شخصا تعیین می کند و تعلیم می دهد.
·        رقیبان خواجه امروز هم وجود دارند و نام بادی گارد و یا محافظ شخصی به دوش می کشند.
·        بررسی دیالک تیک معشوق و رقیب، قلدر و بادی گارد به همین دلیل بی هوده نیست. 


3
در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز اینقدر که رقیبان تندخو داری

·        خواجه که بیشک برای زن و بچه خود مراقب و محافظ تعیین کرده و تعلیم داده، آخرین کسی است که از این دیالک تیک معشوق و رقیب بی خبر باشد.

·        سؤال ولی این است که چرا خواجه به روی خود نمی آورد و از عیب، حسن می سازد و به خورد خلایق خرفت و خر می دهد؟


4
در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز اینقدر که رقیبان تندخو داری

·        این کرد و کار خواجه نیز علت ایدئولوژیکی دارد و بی حساب و کتاب نیست.
·        شعر (و دیگر فرم های شعور) فقط بظاهر و فقط بنظر ساده لوحان، چیزی تصادفی و تفننی است تا هر کس به میل خود آن را معنی کند و خوش باشد.
·        شعر و هر اثر هنری ـ حتی اگر بطور خودپو (و نه آگاهانه)  سروده و یا تشکیل شده باشد ـ حامل عناصر ایدئولوژیکی و طبقاتی مستور معینی است.

·        شعر و رمان و نقاشی و تندیس و تئاتر و غیره خنثی و بی طرف فقط در عالم خیال وجود دارد و نه در عالم رئال.
·        هر شعر جوهری از ایدئولوژی دارد و ایدئولوژی پدیده ای طبقاتی است.


5
  در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت 
جز اینقدر که رقیبان تند خو داری

·        در حرکات و سکنات و رفتار و کردار رقیب و بادی گارد، در هر صورت ماهیت معشوق و قلدر بازتاب می یابد.
·        دیالک تیک معشوق و رقیب و یا دیالک تیک قلدر و بادی گارد اتفاقا در جوامع ماقبل سرمایه داری از استتار بمراتب اندکی برخوردار است.
·        تیمور لنگ و سعد ابن زنگ در ملأ عام گردن می زنند و نوباوگان خلق را به بردگی می برند.
·        احتیاط نسبی خواجه در فرمولبندی این بیت نیز به همین دلیل است.
·        خواجه از جنایات معشوق کذائی بهتر از هر کس با خبر است.
·        کنیزکان و غلامانی که خود خواجه در خانه دارد، کنیز و غلام مادر زاد نبوده اند، بلکه بوسیله همین معشوق های صاحب «شمایل مطبوع» و به ضرب و شتم و حتی قتل پدر و مادر آنها سلب آزادی و آدمیت شده اند.



6
در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز اینقدر که رقیبان تند خو داری

·        برخورد سعدی در این زمینه رئالیستی تر است.
·        برادر سعدی بقال بد بختی بوده که بوسیله چماق بدستان قلدر سعد بن زنگی دار و ندارش تصاحب می شود.
·        سعدی از مشاهده حال و روز ترحم انگیز برادر بیچاره و اهل و عیال ذلیل گشته اش منقلب می شود و شخصا شکایت به شخص شخیص معشوق می برد.
·        واکنش معشوق نسبت به توضیحات تراژیک سعدی مزاح و تفنن و تبسم و لبخند بوده است.

·        طبقه حاکمه فئودالی ممر در آمد دیگری جز تصاحب قدرمنشانه و زورگویانه دار و ندار این و آن نداشته است.
·        کدام شمایل مطبوع؟

·        کدام خلق و خوی ایدئال؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر