۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۳, جمعه

جهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (62)

 مهری و سیاوش کسرائی (1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
شین میم شین

بر سرزمین سوختگی
  
تلاش در جهت تحلیل شعر «بر سرزمین سوختگی»
ادامه
   
لیکن
هر روزه دختران
با جامه ساده به بازار می روند

·        سیاوش در منظومه آرش نیز به دختران اشاره می کند که باید به نوبه خود مورد تحلیل سوسیولوژیکی و پسیکولوژیکی قرار گیرد:

دختران بفشرده گردنبندها در مشت
همره او قدرت عشق و وفا کردند

·        اما منظور سیاوش از مفهوم «ساده پوشی دختران» چیست؟

1

·        ظاهرا خسرو روزبه و یارانش را توده از هر سن و سال به خوبی می شناخت و نسبت به مرگ شان واکنش نشان می داد.
·        چریک فدائی اما برای توده ناشناس است و لذا واکنشی در کسی برنمی انگیزد.

2

·        سیاوش بکمک مفهوم «ساده پوشی دختران»، احتمالا مرگ زودرس جوانان جامعه را در نظر دارد.

·        ساده پوشی دختران اما درست از همان سرچشمه ای آب می خورد که جنبش به اصطلاح «چریکی»:
·        جنبش طبقه متوسط در اروپا (جنبش سال های 68) معیارهای آهنین فئودالی ـ بورژوائی را ـ عمدتا بطور فرمال ـ دور می اندازد.
·        فمینیسم  و هزاران گرایش کج و کوله، عوامفریبانه اروپا و آمریکا را بلحاظ فرم زیر و رو می کنند، بی آنکه به محتوای سیستم حاکم کمترین لطمه ای وارد سازند.

·        ساده پوشی دختران وابسته به طبقات ممتاز و متوسط سوقات دیگر فرنگ است و بس.

3

·        ماهیت دختران و پسران ساده پوش اما بسان ماهیت جوامع سرمایه داری دست نخورده می ماند.
·        تحول و تغییر آنها در تغییر فرمال (صوری) خلاصه می شود.
·        آنها فئودالی و در بهترین حالت، بورژوائی می زیند می و اندیشند، ولی پرولتری می پوشند.
·        تمیز فئودال زاده ها از عمله ها و حمال ها در این دوره بسیار دشوار است.
·        همین پدیده بعد از روی کار آمدن مجدد ارتجاع فئودالی، بستر دردناک بحران های خانوادگی خواهد گشت.
·        جوانان متعلق به اقشار زحمتکش فریب ظاهر دختران و پسران ساده پوش توخالی را خواهند خورد و تشکیل خانواده خواهند داد، خانواده ای که از پای بست ویران خواهد بود.

و شهر هر غروب
در دکه های همهمه گر مست می کند
و مست ها به کوچه ی مبهوت می زنند
و شعرهای مبتذل آواز می دهند

·        این بند شعر سیاوش آدمی را بی اختیار یاد قصه های ماکسیم گورکی و اشعار اخوان ثالث می اندازد.

·        توسعه مناسبات تولیدی سرمایه داری ببرکت انقلاب سفید همه ارزش های اجتماعی و اخلاقی فئودالی دیرین را بی اعتبار و دستخوش تحول می سازد، بی آنکه قادر به ارائه بدیلی مترقی تر برای کهنه  باشد.

1

·        نمایندگان مناسبات تولیدی سرمایه داری «ملی»، یعنی بورژوازی مدرن تحت هژمونی امپریالیسم یانکی، فاقد ایدئولوژی انقلابی ـ بورژوائی آغازین اند.

2
·        بطور کلی از جنبش هومانیستی بی خبر اند.

3

·        نه تنها کمترین خبری از جنبش روشنگری ندارند، بلکه در عمل و نظر روشنگری ستیزند.

4

·        حضرات همه از دم با معنویات انقلابات بورژوائی آغازین بیگانه اند.

5

·        کسی در صفوف آنها یافت نمی شود که با فلسفه بورژوائی کلاسیک آلمان به نمایندگی کانت و فیشته و هگل و فویرباخ کمترین آشنائی داشته باشد.

6

·        بورژوازی مدرن ایران ـ چه بسا ـ حتی نام کانت و فیشته و هگل و هولباخ و هلوه تیوس را نشنیده است، چه برسد به از آن خود کردن اندیشه های این غول های بزرگ بورژوائی آغازین.

7

·        در نتیجه، مناسبات تولیدی جدید به مثابه ساختار و یا زیربنای  جامعه سرمایه داری، فاقد روبنای ایدئولوژیکی درخور می ماند و زمینه را برای شیادان فئودالی ـ روحانی جهت مدرنیزاسیون ایدئولوژی بشدت کهنه، نامعاصر و عقب مانده خود هموار می سازد.

8

·        تنها نیروی اجتماعی ئی که قادر به مبارزه ایدئولوژیکی ریشه ای و رادیکال با ایدئولوژی فئودالی ـ مذهبی جانسخت دیرین می توانست باشد، در هیئت حزب توده، به طرز مهیبی تار و مار شده است و پس از پیروزی انقلاب سفید، پایگاه کارگری ـ دهقانی خود را هم بکلی از دست داده است و به معنی حقیقی کلمه، ورشکسته شده است.
9

·        پدیده ای که پس از قدرتگیری مجدد فئودالیسم شکستخورده از انقلاب بورژوائی سفید (رستاوراسیون) به فاجعه ای وحشت انگیز میدان باز می کند و برای مردم ایران بلحاظ مادی و معنوی ـ فرهنگی بسیار گران تمام می شود.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر