۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۴, شنبه

سیری در گلستان سعدی (40)


سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت سوم
(گلستان با ب اول، ص 18 ـ 21) 
شین میم شین
  
هرپیسه گمان مبر نهالی
باشد که پلنگ خفته، باشد.

·        معنی تحت اللفظی:
·        هر چیز سیاه و سپید را نهال مپندار.
·        برای اینکه می تواند پلنگی باشد که خفته است.

1

·        سعدی پس از اعلام اینکه از سخن هر کس می توان به حسن و عیبش پی برد، خواننده و شنونده شعرش را از عالم جامعه به عالم طبیعت می برد تا اندیشه مورد نظر خود را بهتر و عمیقتر تفهیم کند:
·        این کسب و کار همیشگی شیخ شیراز است.

2
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد

·        سعدی در بیت قبلی دیالک تیک نمود و بود (پدیده و ماهیت، ظاهر و باطن) را به شکل دیالک تیک سخنگوئی و عیب و هنرنمائی بسط و تعمیم می دهد و بر نقش صرفنظرناپذیر نمود (سخنگوئی) پافشاری می کند.
·        سعدی بهتر از هر کس می داند که در این دیالک تیک، نقش تعیین کننده از آن بود (ماهیت، باطن) است.

·        پس چرا او بر نقش نمود (پدیده، ظاهر، سخنگوئی) اینقدر پافشاری می کند؟

3

تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد

·        ما اینجا با تئوری شناخت شیخ شیراز آشنا می شویم:
·        برای شناخت ماهیت هر چیز و هر کس، باید از خطه نمود (مثلا سخنگوئی) او شروع به حرکت کرد.

·        چرا؟

·        برای اینکه ماهیت هر چیز و هر کس، نامرئی، ناملموس و پنهان از نظرها ست.
·        اما همان ماهیت نامرئی خود را به نحوی از انحاء در نمود (ظاهر) آن چیز و آن کس نشان می دهد.
·        از این رو، باید از همین نشانه ها برای راهیابی به اعماق و شناخت ماهیت چیزها استفاده کرد.
·        هر کس با موضعگیری نظری، مثلا با سخنگوئی ماهیت خود را به نحوی از انحاء نشان همگان می دهد.

4

·        وقتی از وجوه مشترک مارکس با شیخ شیراز سخن می گوییم، منظورمان همین است.
·        برای اینکه این موضع معرفتی ـ نظری (تئوری شناخت) شیخ شیراز مو به مو با موضع معرفتی ـ نظری مارکس انطباق دارد.

·        بعضی ها قیاس به نفس می کنند و فکر می کنند که ما در این تلاش پیگیر برای تمرین تفکر مفهومی، سودای رسیدن به نان و آب داریم و دنبال منافع حقیر شخصی خویش می گردیم.

·        موضع سعدی در این زمینه کمترین تفاوتی با موضع تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی ندارد.
·        این از آن رو فخر انگیز است که سعدی قرن ها قبل از تدوین مشقت بار تئوری شناخت مارکسیستی به تدوین این نظر نایل آمده است.
·        هنوز هم که هنوز است، از ده هزار روشنفکر شاید یکی به فهم و فراستی از این دست، دست نیافته باشد.

5
هرپیسه گمان مبر نهالی
باشد که پلنگ خفته، باشد.

·        اکنون می توان به فهم بهتر این بیت سعدی نایل آمد:
·        سعدی در این بیت نیز همان دیالک تیک نمود و بود (پدیده و ماهیت، ظاهر و باطن) را بسط و تعمیم می دهد.
·        با این تفاوت که این بار نه در جامعه بشری، بلکه در دامن طبیعت مادر.

·        هر مجموعه از لکه های سیاه و سپید را خس و خاشاک تلقی مکن و بی خیال پا رویش مگذار!
·        برای اینکه آن می تواند پوست مجهز به مجموعه ای از لکه های سیاه و سپید پلنگی باشد.
·        پلنگی که با لگدمال شدن از سوی تو می تواند بیدار شود و تکه تکه ات کند.

6

·        سعدی در این بیت، دیالک تیک نمود و بود را به شکل دیالک تیک پیسه و پلنگ بسط و تعمیم می دهد و به توضیح عمیقتر تئوری شناخت خود می پردازد:
·        با در نظر داشتن پیسه به مثابه نمود احتمالی حاکی از پلنگ خفته، حرکت کن تا جان سالم از مهلکه حیات مخاطره آمیز بدر بری.
·        این بدان معنی است که باید از نشانه های مرئی و ملموس به ماهیت های پنهان از نظرها پی برد.

·        سعدی در این بیت، اما ضمنا از یکی از مهمترین قوانین دیالک تیک ماتریالیستی پرده برمی دارد.

·        کدام قانون مهم دیالک تیک ماتریالیستی؟

7

هرپیسه گمان مبر نهالی
باشد که پلنگ خفته، باشد.

·        برای پاسخ به این پرسش بهتر است که همین بیت را حلاجی کنیم:
·        پیسه به مثابه مجموعه ای از لکه های سیاه و سپید هم می تواند مجموعه ای از خس و خاشاک و نهال های نورس باشد و هم می تواند پوست پلنگ باشد.
·        این بدان معنی است که نمود (پدیده، ظاهر) واحدی می تواند به ماهیات مختلف تعلق داشته باشد.
·         
·        همین کردوکار سعدی آموزش یکی از قوانین مهم دیالک تیک ماتریالیستی است:
·        هر نمود می تواند حاکی از ماهیات مختلف و چه بسا حتی متضاد باشد و هر ماهیت واحد می تواند خود را در نمودهای (ظواهر) متفاوت و حتی متضاد نمودار سازد.

8

·        حالا خود خواننده می تواند از این قانون دیالک تیکی عام به جامعه خویش (خاص) نظر اندازد:
·        جنبش توده ای به مثابه نمود (پدیده) هم می تواند ماهیت انقلابی داشته باشد، به همان سان که در انقلاب فرانسه، انقلاب اکتبر، انقلاب چین داشته و هم می تواند ماهیت ارتجاعی داشته باشد، به همان سان که در فاشیسم و فوندامنتالیسم (ضد انقلاب بهمن) داشته است.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر