۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۴, شنبه

سیری در جهان بینی خواجه شیراز (21)

خواجه شمس الدین محمد بن بهاء الدّین حافظ شیرازی
(724 ـ 792)
تحلیلی از شین میم شین

گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود

رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنر است
حیوانی که ننوشد می و انسان نشود

گوهر پاک بباید که شود قابل فیض
ور نه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود

اسم اعظم بکند کار خود، ای دل خوش باش
که به تلبیس و حیل دیو مسلمان نشود

عشق می ‌ورزم و امید که این فن شریف
چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود

دوش می ‌گفت که فردا بدهم کام دلت
سببی ساز، خدایا که پشیمان نشود

حسن خلقی ز خدا می‌ طلبم خوی تو را
تا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود

ذره را تا نبود همت عالی، حافظ
طالب چشمه خورشید درخشان نشود
گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود
 پایان

حافظ این خرقه بینداز مگر جان ببری
کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست 
·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        حافظ این خرقه را از تن در آر.
·        برای اینکه از خرقه مکر و نیرنگ و اعجاز صوفیانه آتش بلند شده است.

·        حافظ در این بیت با استفاده از مفهوم «سالوس» اهل تصوف و عرفان را به مکر و  نیرنگ و عوامفریبی متهم می کند.

صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم
و این نقش زرق را خط بطلان به سر کشیم

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        صوفی بیا خرقه مکر و نیرنگ را از تن دربیاوریم و بر این نقش ریا خط بطلان کشیم.

·        حافظ در این بیت نیر اهل تصوف را به مکر و نیرنگ و ریا متهم می کند.

دلم گرفت ز سالوس و طبل زیر گلیم
به آن که بر در میخانه برکشم علمی
·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        از مکر و نیرنگ و طبل در زیر گلیم دلم گرفته است.
·        بهتر آن است که بر در میخانه پرچم بر افرازم.

·        حافظ در این بیت نیز مخالفین انتزاعی خود را به مکر و نیرنگ و عوامفریبی متهم می کند و برای جدا کردن حساب خود از آنها به میخانه پناه می برد.

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        از صومعه و خرقه مکر و نیرنگ دلم گرفته است.
·        دیر مغان کجاست؟
·        شراب ناب کجا ست؟

·        حافظ در این بیت نیز صومعه و مرتاضان را به خمپاره مکر و نیرنگ می بندد و دیر مغان و شراب ناب را بدان ترجیح می دهد.
دل به می دربند تا مردانه وار
گردن سالوس و تقوا بشکنی

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        دل به باده ببند تا گردن مکر و نیرنگ و تقوا را مردانه بشکنی.

·        حافظ در این بیت می را به مثابه وسیله ای برای مبارزه با مکر و نیرنگ و تقوا پیشنهاد می کند.

زهی طریقت و ملت زهی شریعت و کیش
ریای زاهد سالوس جان من فرسود

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        آفرین بر طریقت و آیین.
·        آفرین بر شریعت و کیش
·        ریای زاهد مکار جان مرا فرسوده ساخت.

·        حافظ در همه این ابیات بدون استثناء اهل تصوف و طریقت و عرفان و تقوا را به ریا و مکر و نیرنگ متهم می کند، بدون آنکه کمترین دلیلی ارائه دهد.
·        وقتی از خردستیزی حافظ سخن می رود، منظور همین است.
·        حافظ برخلاف سعدی نه توان تفکر دارد و نه توان استدلال.
·        قصد و نیت او بیشتر تخریب بی مهابای مخالفین خویش است.

رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنر است
حیوانی که ننوشد می و انسان نشود

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        رندی بیاموز و بزرگورای پیشه کن.
·        بسان حیوان می نخوردن و انسان نگشتن هنر نیست.

·        حافظ در این بیت، دیالک تیک وسیله و هدف را به شکل دیالک تیک میخواری و تکامل ماهوی بسط و تعمیم می دهد:
·        در قاموس خواجه شیراز، می به وسیله ای برای گذار متعالی انسان از حیوانیت به انسانیت تلقی می شود.
·        اگر از کسی دلیل نخواهند، برایش هر ادعائی سهل و آسان خواهد گشت.
·        حالا حتما بعضی ها فانتزی خود را بکار می اندازند تا برای می حافظ معنائی من درآوردی اختراع کنند.

گوهر پاک بباید که شود قابل فیض
ور نه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        پیش شرط توسعه و تکامل، داشتن گوهر و بنیاد پاک است.
·        هر سنگ و گلی (خاکی) که نمی تواند به لؤلؤ و مرجان تکامل یابد.

1

·        حافظ در این بیت، به نمایندگی از تئوری بنیاد نیک و بد برمی خیزد.
·        بزعم سعدی و حافظ چیزها، جانوران و انسان ها به دو دسته تقسیم می شوند:

الف
·        نیک بنیادان (نیک گوهران)

ب
·        بد بنیادان (بدگوهران)

2


مانی (216 ـ 276 میلادی)
مانیگری (Ma|nichäis|mus) با اذن شاپور (240 ـ 270 میلادی) در جنوب غربی ایران و بابل اشاعه می یابد.
 بهرامشاه به تحریک روحانیت زرتشتی، مانی را دستگیر می کند.
مانی 60 ساله در زندان می میرد.
آموزش دوئالیستی مانی :
آموزش مانی بر دو طبیعت (دو جوهر، دو اصل) و سه دوران مبتنی است.
دوران اول، زمان جدائی دو طبیعت یاد شده است.
دوران دوم، زمان آمیزش دو طبیعت یاد شده است.
دوران سوم، زمان جدائی قطعی و نهائی دو طبیعت یاد شده است.

·       دوئالیسم (دوگرائی، ثنویت) را ظاهرا مانی پیامبر بنیاد گذاشته است.

·        در فلسفه اروپا به همین دلیل دوئالیسم (دوگرائی، ثنویت) ـ به عنوان مثال دوئالیسم نور و ظلمت و یا خیر و شر و غیره ـ را منیچه ئیسم (مانیگرائی) می نامند.

·        دوئالیسم میان دو ضد مورد نظر (مثلا خیر و شر) دیوار قطور و ضخیم نفوذناپذیر می کشد و امکان تبدیل آندو به یکدیگر را انکار می کند.
·        دوئالیسم یکی از فرم های طرز تفکر متافیزیکی است.
·        دوئالیسم منکر دیالک تیک عینی هستی است.

3

·        همه ادیان آسمانی نیز همین دوئالیسم خیر و شر را نمایندگی می کنند:
·        بزعم انجیل و قرآن، حوا و آدم دو پسر داشته اند به نام های هابیل و قابیل که یکی مظهر خیر (بزعم سعدی و حافظ نیک بنیاد و یا نیک گوهر) بوده و دیگری مظهر شر (بزعم سعدی و حافظ، بد بنیاد و بدگهر) بوده است.

·        ادیان آسمانی با توسل به این دوئالیسم، نابرابری اجتماعی را ازلی و ابدی جا می زنند و ناشی از فطرت انسانی می دانند.

4
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض
ور نه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود

·        بنظر حافظ تفاوت و تضاد سنگ و خاک با لؤلؤ و مرجان در بنیاد متفاوت و متضاد آنها ست.
·        سنگ و خاک پست و بد بنیادند و لؤلؤ و مرجان عالی و نیک بنیاد.
·        این تئوری ادیان آسمانی و سعدی و حافظ انعکاس تقسیم جامعه به طبقات برده دار و اشراف و اعیان فئودال از سوئی و و توده های برده و رعیت از سوی دیگر است.
·        بدین طریق تفاوت ها و تضادهای طبقاتی در جامعه توجیه نظری (تئوریکی) و یا فقهی (تئولوژیکی) می شوند.

5

·        بدین طریق خصلت اجتماعی طبقات حاکم و محکوم از آندو سلب می گردد.

·        به عبارت دیگر تفاوت و تضاد طبقاتی در جامعه ناتورالیزه می شود.
·        به امری طبیعی و الهی و بنیادی و فطری و جبلی و لدنی و مادر زادی و غیره تبدیل می شود.

·        این تئوری یکی از ضد انسانی ترین تئوری های ادیان آسمانی و سعدی و حافظ و  غیره است.

·        با استناد به همین تئوری است که دگراندیشان و رهزنان و برده ها و رعایای فراری، نافرمان و یاغی اعدام و قتل عام می شوند.
·        طبقه حاکمه فعلی نیز با استناد به همین تئوری است که جامعه را به جهنمی تبدیل کرده است و هر مجرم و مخالفی را درجا به دار می کشد.

·        چون بزعم آخوندها نیز دیوار دوئالیستی میان مؤمنین و منافقین و کفار کشیده شده است.

6

·        در اواخر قرن نوزدهم و در قرن بیستم همین دوئالیسم را فلاسفه فاشیسم در هیئت نیچه و هایدگر ویاسپرس و غیره توسعه داده اند.
·        آنگاه بشریت به دو نژاد عالی و پست تقسیم شده و نژاد عالی حق استثمارف استعمار و قتل عام سیستماتیک نژاد پست را پیدا کرده است.
·        آن سان که در آلمان 6 میلیون یهودی را به اتهام تعلق به نژاد پست، استثمار و نابود می سازند و بیست میلیون روس را به جرم تعلق به اقوام پست قتل عام می کنند، دهها میلیون زن و بچه چینی را به همین دلیل واهی مورد تجاوز جنسی قرار می دهند و در گورهای دسته جمعی مدفون می سازند.

7
 گوهر پاک بباید که شود قابل فیض
ور نه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود

·        اتفاقا بر خلاف پندار حافظ و سعدی، تفاوت ماهوی میان مثلا الماس و سنگ و درخت و خاک و غیره وجود ندارد.
·        همه اینها ماهیتا از گوهر یکسانی موسوم به عناصر شیمیائی تشکیل یافته اند.
·        دلیل تشکیل چیزهای مختلف نحوه پیوند عناصر شیمیائی است.
·        ساختار متفاوت آنها ست. 

ساختار الماس

·        وگرنه میان الماس و زغال تفاوت بنیادی وجود ندارد.


ساختار زغال

·        هر دو از اتم های کربن تشکیل یافته اند.
·        فقط ساختار پیوند اتم ها متفاوت است.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر